آن #روزها که #یونس در دلِ #ماهی بود؛ #دلش تنگ #نمیشد؟!
دلش #نمیگرفت؟!
#روزهایش را چگونه به #شب رساندی خدا؟!
#تنهایی هاش را..
دلِ #گرفته اش را..
#اشک هایش را...
#ورژنِ خداییِ تو که #عوضنمیشود...
نسخه ی #ارتقا یافته که #نیستی که مثلا نسبت به نسخه ی قبلی یک سری #معایب داشته باشی و یک سری #مزایا...
مثلا بگوییم خدایِ ورژن #یونس تا توی #دلنهنگ هم #آنتن میداد ولی به #زمانِ #محمدﷺ که رسید باید میرفت روی قله ی #کوه....
توی #غار چند روز #معتکف میشد تا خدایش #آنتن بدهد....
نه تو همانِ خدایِ #یونسی...
همان خدایِ پاهایِ #اسماعیل..
همان خدایِ نگرانِ #ساره...
تو همان خدایِ #موسی در #رودی...
همان خدایی که #زینب را #صبر داد...
[دلِ منِ به دامِ نهنگ افتاده را آرام کن:)]
#بهوقتِدیروقت
#دلِوامانده
آن #روزها که #یونس در دلِ #ماهی بود؛ #دلش تنگ #نمیشد؟!
دلش #نمیگرفت؟!
#روزهایش را چگونه به #شب رساندی خدا؟!
#تنهایی هاش را..
دلِ #گرفته اش را..
#اشک هایش را...
#ورژنِ خداییِ تو که #عوضنمیشود...
نسخه ی #ارتقا یافته که #نیستی که مثلا نسبت به نسخه ی قبلی یک سری #معایب داشته باشی و یک سری #مزایا...
مثلا بگوییم خدایِ ورژن #یونس تا توی #دلنهنگ هم #آنتن میداد ولی به #زمانِ #محمدﷺ که رسید باید میرفت روی قله ی #کوه....
توی #غار چند روز #معتکف میشد تا خدایش #آنتن بدهد....
نه تو همانِ خدایِ #یونسی...
همان خدایِ پاهایِ #اسماعیل..
همان خدایِ نگرانِ #ساره...
تو همان خدایِ #موسی در #رودی...
همان خدایی که #زینب را #صبر داد...
[دلِ منِ به دامِ نهنگ افتاده را آرام کن:)]
#دلِواماندھ
من #شیفته زنان تلاشگرم. زنانی که #منتظر نماندهاند یک #مرد از راه برسد و آنان را خوشبخت کند، زنانی که با تمام سختی، روی پای خودشان ایستادهاند، #زمین خورده و بلند شدهاند. من شیفتهی لبخندهای معصومانه و تواَم با #اقتدار زنانیام که بارهای سنگینتر از طاقتشان برداشتهاند و مسئولیتهای #فراتراز توانشان به عهده گرفتهاند و شبیه به جنگجوی #میدانی خالی از همرزم، به #پیکار با مشکلات، قضاوتها و سختیهای روزگار برخاستهاند.
من شیفتهی زنانیام که بیش از آنکه پناهبرنده باشند، #پناهدهنده و بیش از آنکه گلایه کنند، تلاش میکنند و بیش از آنکه منتظر بمانند، میایستند و #حقشان را از میان چنگالهای تیز و بستهی روزگار میگیرند، هرچقدر شکسته، #بلاتکلیف و غمگین باشند...
من شیفتهی ظرافتیام که در عین #جسارت و غرور اتفاق میافتد و شیفتهی قدرتیام که از چشمهای مهربان و احساسات ظریف #یک_زن انتظار نمیرود!
من شیفتهی آنانیام که وقتی همه میگویند نمیشود؛ کفشهای آهنینشان را میپوشند و به دلِ ماجرا میزنند تا #ثایت کنند میشود! تا ثابت کنند میتوان محالترینها را با نیروی شگرف خواستن و تلاش کردن، به دست آورد.
شیفتهی زنانیام که ظریف خطابشان کردند و آنها با تمام قدرت، ثابت کردند که به ظرافت نیست! عظیمترین اتفاقات و رویدادهای جهان، از #شاهرگی ظریف اما سخت میگذرد. آنان که خودشان را باور داشتند و #عزتمندانه زیستند و میانگین جسارت و اقتدار و زیباییِ جهان را #ارتقا دادند و #نور بودند، وقتی که جهان را تاریکی و ناامیدی و رکود، احاطه کردهبود.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Energy2🍓