#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت19
وقتی از رفتنش خیالم راحت شدفکری زد به سرم ..فرا.ر. فرا.ر به خونه پدرو مادرم.ولی باید اون بسته هارو هم با خودم میبردم. سریع برداشتمشون و لای دستمال گذاشتم دستمالو گذاشتم زیر پیراهنم چارقدمو برداشتم و رفتم بیرون.نگاهی به کوچه انداختم خلوت بود گوش هامو تیز کردم.مادرشوهرم که خو.نش دیوار به دیوار خونه ما بود داشت تو حیاط رب میپخت و سر شوهرش غر میزد فرصت مناسب بود برای رفتن .آروم رفتم بیرون و درو بستم و شروع کردم به دویدن بدون لحظه ای حتی مکث دویدم.وقتی نزدیک خونمون شدم یهو فکری به سرم زد. اگه میرفتم خونمون حبیب حتما می اومدم دنبالم و مادرمم کت بسته منو تحویلش میداد.
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدیو انگیزشی:
💠 انضباط کلید موفقیت است
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگه یه هدف قوی تو زندگی داری نیازی نیست به سمتش هل داده بشی. اشتیاق و علاقت تو رو به سمتش میکشونه
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اینجوری ذهنیتتو مثبت کن :
مثبت باش!
هیچ کس با تسلیم شدن در مقابل اولین سختی موفق نشده به شانس و موفقیتت خوش بین و مثبت باش.
هدفتو یادت نره!
یاد اوری هدفت باعث میشه صبح ها با انگیزه از خواب بیدار شی پس هر شب هدفا و رویاهات رو بنویس.
برای خودت مرز تعیین کن!
وقتی داری برای هدفات تلاش میکنی باید بدونی چه وقت متوقف شی و استراحت کنی و به خودت اهمیت بدی اگه این قانوت هارو نداشته باشی سریع جا میزنی.
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت19
. پس باید فکری میکردم کمی تامل کردمو راهمو سمت خونه خالم گلبهار کج کردم. همونطور با عجله داشتم نزدیک خونشون میشدم که دیدم یهو درشون باز شد و ابراهیم از خونه خاله گلبهار اومد بیرون وایسادم میخواستم قبل از اینکه منو ببینه برگردم که یهو صدام زد. _:شراره ؟ شراره ؟!سر جام میخکوب شدم .نه راه پس داشتم نه راه پیش، ابراهیم داشت می اومد نزدیکترو من همونطور سرجام یخ کرده بودم، زل زد بهم_:چقدر دوست داشتم ببینمت چقدر دلتنگت بودم ..حتی شب عروسیت هم نزاشتن بیام ! مادرت پیغام فرستاده بود، چشمهاش پر اشک شد_:چرا صبر نکردی شراره؟.چرا جفا کردی؟ مگه نگفته بودم بهم فرصت بده
اشکهام جاری شد رو گونم _:جفا کردم چون تو خودت خواستی. _:من .من غل'ط کردم من کی خواستم _:همون روزی که نامه دادی به اون پسره باغ دار که بده بهم . نوشته بودی منتطرم نباش
ابراهیم چشمهاش دو دو زد. آب دهنشو بلعید و بهت زده گفت
_:کدوم پسر ؟؟ چه کاغذی ؟ چی میگی شراره ؟
ادامه پارت بعدی👎
لذت بردن اززندگی میتونه همنقدرساده باشه
اگر دیدمونو نسبت به مسائل معمولی عوض کنیم،
میتونیم جذابیت اونا رو لمس کنیم
ایناهمون قطرات آب معمولین
اما با یه نگاه زیبا
انقدر جذاب میشن
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا هیچ تعهدی
برای تکرار هیچ لحظهای،
به هیچکس نداده!
از ثانیههات لذت ببر...!
" به همین دلچسبی 😍☕️
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
*تو این دنیا نشد ، نداریم . .
- کافیه خودت ، به خودت ایمان داشته باشی
و با صدای بلند بگی
باید بشه،
من انجامش میدم ،
من به دستش میارم،
من موفق میشم🪷🌿
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
*🔅🌸 مثبت انديشی يعنی:
💠 باور داشته باشيم برای هر مشکلی راهی هست.
💠 باور داشته باشيم اگر این بار به هدف نرسيديم، آخر دنيا نيست.
میتوانیم راه حل بهتری بیابیم
💠 باور داشته باشيم که امکان تغییر در شرایط را داریم یعنی حداقل امکانش وجود دارد
💠 در هر لحظه جوانب منفی و مثبت را ببینیم تا فرصتی که درون هر موقعیت دشوار نهفته است برای ما آشکار شود.
🌸🕊
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت20
پر از نفر.ت داد زدم
_:همون کاغذی که نوشته بودی منتظرت نباشم ! همون پیغامی که غیر ت نداشتی بیای به خودم بگی برو از سر راهم کنار
_:ولله قسم که نمیدونم از چی حرف میزنی ! ولله قسم که اشتباه میکنی ! _:گفتم برو کنار...من وقت ندارم به درو.غ هات گوش بدم,
ابراهیم نگاهی به پشت سر من کرد. نگران گفت
_تنهایی اومدی ؟ شوهر.ت کو ؟؟ چی شده رنگت پریده.بدون اینکه جوابشو بدم قدم برداشتم سمت خونه خاله گلبهارم ..از پشت شونمو کشید
داد زد. ._:شراره گفتم چی شده, یهو وا دادم یهو قالب تهی کردم .زدم زیر گریه _:فرا.ر کردم
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
يه شب قشنگ ...
يه دل خوش ...
یه جمع صمیمی ...
آرزوى من براى شما ...
شبتون بخیر
شبتون خــوش در پنـاه خـــدا
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌸سلام 😊✋
🌸صبح سه شنبه ۱۴فروردین تون عالی
🌺قلبتون جایگاه عشق
🌸و مهربانی
🌺دستتون روزی دار
🌸و سخاوتمند
🌺و بخشنده
🌸سفره تون همیشه بازو پربرکت
🌺جمالتان شاد
🌸وهدیه دهنده لبخند
🌺خداوند یار و نگهدار تک تکتون
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
✨خدایا
🌸در این صبح معنوی
🕊ودراین روز زیبا
🌸گره ازمشکلات همه باز فرما
🕊دعای همه ی ما را اجابت بفرما
🌸تمام خانه هارا لبریز از آرامش
🕊سرشار از خیر و برکت و
🌸غرق درخوشبختی و سلامتی بفرما
✨آمیـــن
#نیایش_صبحگاهی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
آدمها از این که به دنبال مهمترین رویاهایشان بروند، می ترسند.
زیرا احساس می کنند شایسته آن رویاها نیستند و قادر نخواهند بود به آنها برسند.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
از هر چیزی و هر کسی که
از شادی شما
می کاهد، دوری کنید،
زندگی بسیار
کوتاهتر از آن است
که باغم بگذرد...
دور و بر ما هستند آدمهایی که نا امیدن،
بی حال و بی انگیزه ان..
همش #غر میزنند
همش اعتراض دارند
همش انرژی منفی میدن...
شک نکنید رفاقت با اینطور اشخاص رو زندگیتون تاثیر میذاره...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
با خندههایتان دیگران را نیز
به شادی “دچار” کنید،
بگذارید این “ویروس مقدس”
همه دنیارا بگیرد!
#بخند_رفیق_بیخیال♡
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🍀خوشبختی 👇👇
🍃خوشبختی خود بخود به وجود نمی آید،
رسیدن به خوشبختی فرآیندی فعال است که نیازمند تلاش است.
افکار غلط را کنار بگذارید،
به اضطراب ها غلبه کنید،
علاقه ها را شناسایی کنید،
وارد یک رابطه معنادار با یک انسان دوست داشتنی شوید..
فراموش نکنیم انسانها خود به خود خوشبخت نمی شوند،
تلاش کنید
تلاش کنید
و باز هم تلاش کنید...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت20
.اومدم خاله گلبهارنجاتم بده تر.سیدم برم خونه خودمون چون حبیب بیاد دنبالم مادرم منو بر میگردونه و حبیب منو اون موقع میک شه به خاطر این کارم
ابراهیم کوبید وسط پیشونیش. ._:چرا فرا ر کردی مگه چی شده ؟_:اونا قا..چا..ق ._چی هستن تو راست میگفتی. آدم خوبی نیستن .._:وای برمن ..وای ...من که گفته بودم آدمای تعریفی نیستن ..من شنیده بودم خانواده بی تر.بیتی دارن ..کاش کاش ..ذره ای به حرفم اهمیت میدادی ..چادرمو رو سرم مرتب کردم ..دماغمو بالا کشیدمو رفتم در زدم. ابراهیم محزون گفت. _من و اعظم جداشدیم.حس کردم آب یخ رو سرم خالی شد ..قلبم یخ کرد انگاراز تپش وایسا.د ...بهت زده برگشتم .._:یعنی چی ؟؟ ابراهیم یه قدم اومد سمتم .._:
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
تکرار کن❤️
«امروز بهترین روز زندگی من است.
من با آفتاب پیمان میبندم و با نور همسو میشوم و از خدایم مدد می طلبم تاهمواره درمسیر هدایتش قدم بردارم
خداوندا سپاسگزارم»
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قانون انتظار میگه:
منتظر هر چی باشی وارد زندگیت میشه.
پس دائم با خودت تکرار کن:
من امروز منتظر عالی ترین اتفاق ها هستم...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت20
.یعنی هنوزم دیر نشده ! من و تو میتونیم مال هم بشیم ....سرمو به نشونه نه طرفین تکون دادم .همون لحظه در باز شد. خالم با دیدن من و ابراهیم پشت در رنگش پرید. نگاهشو بینمون چرخوندو روبهم گفت _:شراره خیر باشه ! تازه عروس تنهایی جایی نمیره ! هنوز کسی پاگشات نکرده چی باعث ٌشده بیای اینجا .اشکهام بارید. _:خاله پناهم باش ...خاله من امروز بهت پناه آوردم. ._:آخه چی شده دختر ؟ دارم نگران میشم ..تا خواستم چیزی بگم ابراهیم هولم داد داخل خونه خودشم اومد تو حیاط،و در و بست و به خالم گفت..._:از دست حببب فرا.ر کرده ! فهمیده قا.چاق..._چی هستن ..باید کمکش کنیم ..خالم محکم کوبید رو سرو صورتش و'حشت زده گفت _:تو چیکار کردی شرار'ه ...ای وای که بد بخت شدیم ..هم خودتو بدبخت کردی ..هم ..همه ایل و طایفه رو ...اگه پدرت بفهمه خو نت حلا'له دختر. حالا چه خاکی تو سرم بریز.م .زود باش ..زودباش ..باید برگردیم
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#انگیزشی
✅آگاهانه زندگی کنیم👇
✔️قانونی داریم که همیشه صادق است:
""ما به محیط مان عادت می کنیم""
🌀اگر با آدم های بدبخت نشست و برخاست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است.
🌀اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید
🌀اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگوییدو اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.
🌀اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.
🌀"تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگر آرامش خودتون رو به مدرک،مقام ،زیبایی،محبتی که از دیگران دریافت میکنید ،وابسته کنید ....👇👇👇
😩هر لحظه باید منتظر استرس ،اضطراب و ناراحتی باشید
💚🍃اما اگر خودتون رو به بلندای خداوند معنی کنید
و سعی کنید تو زندگی شبیه خدا بشید ،اون وقته که به راحتی سر هر قضیه به هم نمیریزید
دل حرم خداست 💚🍃
تو حرم خدا غیر خدا رو راه ندید
اگر غیر خدا وارد شد نتیجه ای جز استرس و اضطراب برای اون شخص نداره😵
💌انسان تنها با خداوند ارامش پیدا میکنه
یادتون باشه👇👇👇
هیچ وقت سر مسایل دنیا با خدا رابطتتون و خراب نکنید.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
❤️ داستانک
شبی از شب ها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت تا آنکه استاد خود را بالای سرش دید که با تعجب و حیرت او را نظاره می کرد.
استاد پرسید: «برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟» شاگرد گفت: «برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند!»
استاد گفت: «سوالی می پرسم پاسخ ده؟»
شاگرد گفت: «با کمال میل، استاد.»
استاد گفت: «اگر مرغی را پروش دهی، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟»
شاگرد گفت: «خوب معلوم است استاد. برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم.»
استاد گفت: «اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟»
شاگردگفت: «خوب راستش نه...! نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!»
استاد گفت: «حال اگر این مرغ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!»
شاگرد گفت: «نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر خواهند بود!»
استاد گفت: «پس تو نیز برای خداوند چنین باش! همیشه تلاش کن تا با ارزش تر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقت توجه و لطف و رحمت او را بدست آوری. خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir