فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌸✨پنجشنبه تون عالی
🌾✨ان شاءالله
🌸✨امـروز بهترین روز
🌾✨زندگیتون باشـه
🌸✨حال خوب
🌾✨دلخوشی فراوان
🌸✨رزق و برکت بسیار
🌾✨لبریز از شادی و آرامش
🌸✨موفقیت پی درپی و
🌾✨نگاه مهربان خدا نصیبتون
🌸✨روزتون زیبا و طاعاتتون قبول
#صبح_بخیر
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
نیایش صبحگاهی 🌺 🍃
🌸خدایا
💫دفتر اعمالم را ورق بزن
🌸یک صفحه سپید انتخاب کن
✨میخواهم شاگرد خوبی باشم✨
🌸خـدایا...
💫بجز خودت به دیگرى
🌸 واگذارمان نكن.
💫تویى پروردگار ما
🌸پس قراردہ بى نیازى در نفسمان.
💫یقین در دلمان.
🌸روشنى در دیدہ مان.
💫بصیرت در قلبمان
🌸آمیـن
#نیایش_صبحگاهی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
عادات بد
مانند رختخوابی گرم و نرم هستند،
خوابیدن در آنها راحت
ولی دل کندن از آنهـا
بسیار مشکل است!!!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اکثر مردم،
حتی خودشان را نیز نمیشناسند
و نمیدانند که واقعا از زندگی چه میخواهند!
پس نظر آنها در مورد شما،
چرا باید مهم باشد…؟
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
خدا درهایی را برات باز میکنه که هیچکس قادر به بستنش نیست...
کافیه با تمام وجودت مطمئن باشی به قدرتش، رفیق... ❤️❤️
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت25
با شنبدن اسم دستکش حالم بد شد چون گاهی که درمورد اونا از حبییب پرسبده بودم جواب سر بالا میداد. با صدای لرزونی گفتم
_:میخوای چیکار کنی ؟ _:میخوام خوب بگردمت. شاید اصلا اشتباه میکنی. تو بد.نت مونده هنوز.لع.نتی آخه میدونی چقدر پو.لش میشد ..بدبختم کردی بدبخت. _:نهه. نههه. خودم دیدم دوتا بستهبود. افتاد تو دستشویی....به جووون آقام نیستن ! حبیب نعره زد ..پس گم.ـشو .گمشووو نبینم اینقدر الان عص.بی هستم که میتونم تیکه پا.رت کنم .مادرم چشم بازاروکور کرده با این زن گرفتنش برام ...زنی که نتونه یه بسته کوچیکو تو خودش جا بده لای دررز دیوار میخوره ! با گریه دویدم تو اتاقم. یه گوشه کز کردم و نشستم _:آخه این چه زندگی بود مادرم برام ساخته بود.حس بدبختی داشت حالمو بددمیکرد. ولی...
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
عادات بد
مانند رختخوابی گرم و نرم هستند،
خوابیدن در آنها راحت
ولی دل کندن از آنهـا
بسیار مشکل است!!!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
✨تصمیم گیری
در زمان شکست
همواره نیمی از راه
نجات و رهایی است
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت25
میدونستم باید تحمل کنم چون مجبو.ر به تحمل هستم !چند روزی هم گذشت. دیگه خبری از محبت های نصف و نیمه حبیب هم نبود. خونه مادرش غذ ا میخورد و فقط برای خواب می اومد این خونه که اونم من هر بار که می اومد بخوابه از تر.س ضعف میکردم که نکنه بازم بخواد چیزی تو بد.نم بزاره. زندگی نکبتم داشت سپری میشد که حبیب یه شب کمی زود اومد و گفت لباس بپوش بریم, هیجان زده از شنیدن این حرف با شوق گفت کجاا؟ حبیب رفت سمت کتش و گفت _:خونه پدرت! پاگشامون کردن ..مثل یک زند انی تازه از بند رها شده با عجله بلندشدم دستی به موهام کشیدمو ..لباسی عوض کردمو مثل بچه ها هی تکرار میکردم بریمم ! بریم ..به قدری که حبیب رو کلافه کردم و سرم داد زد ..مایوس سکوت کردم و نیم ساعت بعد راه افتادیم سمت خونه پدرم. فکر دیدن خواهرام و پدرو مادرم حالمو خوب میکرد...بلاخره رسیدیم . مادرم یه دیگ بزرگ تو حیاط،بار گذاشته بود. و دخترعموم شیدا رو برای کمک آورده بود پیش خودش. شیدا که کنار دیگ وایساده بود تا مارو دید دوید سمتمون
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
لحظههایی در زندگی هست که تنهای تنهایم ، تنهایی مطلق ...
لحظههایی که جهان سراسر بیگانه میشود!
من میمانم و تو که آشنا ترینی؛
من می مانم و دنیا و خیال شیرین آمدنت!! 💚
که جهان با امید تو مرا کافیست ...
امام_عصر علیه السلام
🥀درمان دل شکسته ما برگرد...
🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
غم دیروز و پریروز و فلان سال
و فلان حال و فلان مال که
بر باد فنا رفت نخور
بخدا حسرت دیروز عذاب است؛
مردم شهر به هوشید
هر چه دارید و ندارید بپوشید
و برقصید و بخندید که امروز
سر هر کوچه خدا هست؛
روی دیوار دل خود بنویسید
خدا هست؛
نه یکبار و نه ده بار که صد بار
به ایمان و تواضع بنویسید
خدا هست و خدا هست و خدا هست ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
ما در هیچ سرزمینی زندگی نمیکنیم؛ ما حتی بر کرهی زمین هم زندگی نمیکنیم...
منزل حقیقی ما، قلب کسانی است که دوستشان داریم ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت26
یه دل سیر همدگیرو بغل کردیم شیوا هم به حبیب خوش آمد گرمی گفت وباهم رفتیم تو خونه روم نمیشد تو چشمهای پدرم نگاه کنم یعنی کلا عروس ها اون موقع خیلی خجالتی بودن به خاطر چیزی که دست خودمون نبود باید خجالت میکشیدیم ! اون شب بعد یک و نیم ماه دوباره برگشته بودم خونه ای که پر بود از خاطرات تلخ و شیرین برام ..مادرم برخلاف انتظارم فقط غم تو چشمهاش بود شاید چون تنها کسی بود که میدونست من خوشبخت نیستم ! شاید چون خودشو مقصر این بدبختی من میدونست ! ساعت ۱۱ شب شدحبیب بلندشد و گفت بریم ! شیدا یه دختر پونزده ساله تپل و خوشگل بود با موهاو چشم وابروی سیاه! تا دید حبیب گفت بریم. ..بالحن ملتمسانه ای گفت_:میشه بیشتر بمونید هنوزکدو حلوایی که من پختمو نخوردیم حبیب خندش گرفت بعد مدتها داشت این طوری میخندید. دوباره نشست و. گفت، چشم. کدو حلوایی که شما رو. میخوریم و بعد میریم! منم خوشحال شدم برای اینکه شوهرم حداقل کمی احساس و شعور داره .اون شب پاییزی بلاخره یک شب بود که برگشتیم خونمون حالا خیلی خوشحال بودم.و میتونستم حداقل هفته ای یه بار بیام پیش خانوادم و هم اینکه حبیب به شیدا گفت هروقت دلش خواست میتونه بیاد بهم سر بزنه و شیدا خیلی ذوق زده شد که میتونه بیاد دیدن من ! غافل ازاینکه
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
❤️🌼الهی لحظاتتون
💚🌷متبرك به نگاه خدا
❤️🌼دلتون گرم از آفتاب امید
💚🌷ذهنتون پراز افکار ناب
❤️🌼قلبتون مملو از مهربانی
💚🌷دست تون سرشار از بخشندگے
❤️🌼و آرزوهاتون برآورده
💚🌷عـــصـــرتـــــون بـــخـــیــــر
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
اگر برای کسی مهم باشی او همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد،
نه بهانه ای برای فرار و نه دروغی برای توجیه...!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
❣بی نظیرترین تکنیک برای بالا بردن سطح انرژی
شکرگزاری است
از صبح تا شب با ذره بین دنبال کوچکترین چیزها باش تا به خاطرش بگی
خدایا شکرت به خاطر........
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
هر آنچه در دیگران می بینی
در نهانگاه خویشت داری
باشد که وجودمان سراسر عشق شود
که جز عشق نبینیم و جز عشق نشنویم
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
اگر برای کسی مهم باشی او همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد،
نه بهانه ای برای فرار و نه دروغی برای توجیه...!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
قرار نیست آدم همیشه حالش خوب باشد
🔸بپذیرید که الآن حالتان خوب نیست، و پیدا کنید حستان دقیقاً چیست (غم، خشم، خستگی، ناامیدی، فرسایش)
🔹 کمی با خودتان مهربان باشید و حلقه امنیت مهربانانه درست کنید و خودمراقبتی کنید
🔸 و بدانید که آسمان گاهی ابری می شود و این
طبیعی است ولی ابرها باقی نمی مانند
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت26
حبیب نه به خاطر من بلکه به خاطر خودش همچین حرفی زده بود . به خاطر اینکه اون شب توی رختخواب وقتی تو بغلشش بودم فقط اسم شیدارو صدا میزد و من هر بار هزار بار میمردم و حق اعتراضی نداشتم چون اولین اعتراضم شد مشت تو دهنم...تا خود صبح گریه کردم.بهترین شبم دوباره زهرشد برام.چند روزی گذشت فکر کردم همه چیز برای اون شب بود و تموم شد رفت. خودمو با کارهای خونه سرگرم میکردم،تظاهر میکردم که چیزی نشده ! نه خانی اومده. نه خانی رفته. تا اینکه عصر روز پنج شنبه حبیب یهویی از بیرون اومد و بهم گفت پاشو بریم خونه مادرت.
ذوق زده گفتم راست میگی ؟؟ _:آره! _:آخه ما تازه یکشنبه اونجا بودیم_:از این به بعد پنج شنبه ها میبرمت
با خوشحالی بلندشدم آماده شدیم ورفتیم
ولی همین که پاتو حیاط گذاشتم و دیدم شیدا رو پله ها نشسته و داره برنج پاک میکنه قلبم لرزید. .به وضوح رنگم پرید. نگاهی به صورت خوشحال حبیب کردم و گفتم .خبر داشتی شیدا اینجاست ؟؟ حبیب شونه ای برام بالا انداخت و سر کیف رفت سمت شیدا ولی. وقتی داشت بهش نزدیک میشد....
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
جسارت داشته باش و زندگی کن
اما جوری که خودت دوست داری
نه جوری که دیگران از تو انتظار دارند
مهم نیست که تا مقصدت میرسی یا نه
و مهم نیست که تمامِ آرزوهایت محقق میشوند یا نه
مهم این است که حالِ دلت خوب باشد
پس تا میتوانی شاد باش
و از لحظه لحظهی زندگیات لذت ببر
خودت باش
خودت حاکم و معیار و قاضیِ کارهای خودت
خودت همه کارهی دنیای خودت
و انگیزهی آرزوهای خودت
تو نیاز به تاییدِ هیچکس نداری
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
دو چیز را در زندگی به یاد داشته باش
مراقب افکارت باش،
وقتی تنهایی...
مراقب کلماتت باش،
وقتی با دیگرانی...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
بهترین باش , آنقدر قوی باش که🍃🌸
هیچ چیز ذهنت را به هم نریزد ...
در گفتگوهایت کلامی از سلامتی
شادی و ثروت بر زبان بیاور.
توانایی دوستانت را به آنها یادآورشو...
اشتباهات گذشته را فراموش کن
به تمام موجودات زنده 🍃🌸
با لبخند نگاه کن
در برابر ناراحتی صبور
در برابر ترس قوی
و در برابر خشم ، متین باش..
به دنیا ثابت کنید
که تو بهترین هستی🍃🌸
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت27
زیر لب آروم بهش گفتم _:اگه به خاطر اون منو آوردی اینجا من همین الان بر میگردم!حببب پر از خشم برگشت. فقط،اون نگاهش کافی بود بگم غلط کردم !نگاهی که هزار برابر بدتر از زد ن بود . نگاهی که میگفت برسیم خونه به حسابت میرسم ! سر مو پایین انداختم
سلانه سلانه راه افتادیم .مادرم خیلی خوشحال شد. وقتی بغلم کرد زیر گوشم گفت
_:دیدی دختر. دیدی هرمردی یه قلقلی داره...بلاخره رام زن میشه. خداروشکر شوهرت کم کم داره آدم میشه،با بغض براش لبخند زدم. بغضی گلو سوزز! دوباره دور هم جمع شدیم پدرم به خاطر موقعیت مالی حبیب خیلی تحویلش میگرفت ..منم سرم گرم صحبت بودکه یهو حس کردم شیدا نیست..چون خونشون نزدیک خونمون بود فکر کردم حتما رفته یه سر خونشون و بیاد.کمی بعد هم که تمام حواسم به حبیب بود. دیدم حبیب بلندشد و رفت حیاط خونمون های و هوی زیاد بود..هیچ کس حواسش به کسی نبود همه مشغول خوردن و نوشیدن بودن.نمیدونم چرا وقتی حبیب رفت حیاط بی قرار شدم.
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir