#ܢܚ݅ߊܘ_ܦܠܢܩܢ
#پارتـــ116
کلید انداختم و وارد خونه شدم تا کلیدارو بردارم.
از توی جاکلیدی، کلیدارو برداشتم و به طبقهی پایین رفتم.
کلید رو توی قفل چرخوندم و وارد خونه شدم.
نور کمتری نسبت به خونهی خودم داشت اما در کل شیک و باکلاس بود.
حس فضولیم بد گل کرده بود. مقاومت در برابر این حس شیطانی خیلی سخته.
به طرف در رفتم تا برم بیرون. رو به روی در قرار گرفتم و گفتم:
-نیهان همچین دختری نیست که به زندگیه مردم سرک بکشه! مگه نه؟
برگشتم و به خونه نگاه کردم، کیفمو کنار در گذاشتم و گفتم:
-نه اصلا همچین دختری نیست اما، زندگی نوید فرق میکنه.
به طرف اتاق ها رفتم. هرکس جای منم بود همینکارو میکرد دیگه.
مگه میشه تو خونهی مدیر برنامه و دوست صمیمی یه خواننده معروف باشی از قضا خودشم چندتا ترک خونده باشه، باشی اما جایی سرک نکشی؟ مگه داریم اخه.
به اتاق خواب اول رسیدم. نفس عمیقی کشیدم و وارد اتاق شدم.
پوستر بزرگی از نوید روی دیوار بود، به طوری که کل یه طرف از چهار طرف دیوار رو گرفته بود.
سیاهسفید بود، دستش روی گردنش بود و سرشو کج کرده بود و البته پیراهنی تنش نبود
ادامه داستان👎
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir