#ܢܚ݅ߊܘ_ܦܠܢܩܢ
#پارتـــ117
اتاق فوقالعاده لاکچری که کفش پارکت بود و یه قسمتیشو فرش شیش متری طرح افشان پهن شده بود.
تخت خواب قهوهایی سوخته با میز دراور و پاتختی همرنگش که روی میز دراور پر از عطر و ادکلن بود.
آینه کنسول هم کمی اونور تر بود. از اینکه چرا هم آینه کنسول داره و هم میز دراور چیزی سردرنیوردم.
در کمدشو باز کردم. ناگهان تلفیقی از بوهای مطبوع، مشاممو پر کرد.
پر از کت و شلوار و لباسهای اسپرت بود.
قبل از اینه هوش از سرم بپره، در کمد رو بستم.
-بسه دیگه نیهان، زشته خونه مردمهها
به طبقهی همکف رسیدم و سوئیچ رو از تو کیفم بیرون کشیدم تا سوار ماشین بشم و برم اتلیه.
پشت فرمون نشستم. وقتی ماشینو روشن کردم صدای بیب مانندی رو شنیدم که به صورت چندتا پشت سر هم زده شد.
اطرافمو نگاه کردم اما چیزی نبود.
احتمالا از بیرون بوده.
هوفی کردمو گفتم:
-امان از تنهایی، آدمو دیوونه میکنه
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir