𖣐 𖣘ᬉ━━━━━━━♥️━━━━━━━ᬉ𖣘 𖣐
#ܢܚ݅ߊܘ_ܦܠܢܩܢ
#پارتـــ157
بعد از چند دیقه منو به طور وحشیانه از ون بیرون کشیدن.
-آروم کثافتا، یواش! علی کجایی؟ کجا منو اوردی؟
منو وادار کردن که زانو بزنم.
-اه ولم کنین.
بعد از چند لحظه کیسه رو از سرم برداشتن.
نور چشامو میزد و نمیتونستم ببینم کجام.
دستامو از پشت بسته بودن و نمیتونستم سپر چشمام کنم.
-واسه دیدنت تو این وضع لحظه شماری میکردم نیهان تاجیک.
جلوم روی صندلی نشسته بود و نور افتاب نمیذاشت چشمامو کامل باز کنم.
-واسه بودنت، اینجا، تو استانبول خیلی خرج کردم.
-تو کی هستی؟
ادامه داستان👎
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir