♥ ⊱╮ღ꧁ ꧂ღ╭⊱ ♥ ≺⊱•
#ܢܚ݅ߊܘ_ܦ̈ܠܢ̣ܩܢ
#پارتـــ325
اومد کنارم نشست و دستش رو نوازش وار روی گونهام کشید:
-میبخشی منو؟
بغض لعنتیم باعث لرزش صدام شده بود و این حرف زدنم رو بد کرده بود:
-چجور دلت اومد؟!
سرشو پایین انداخت و با ناراحتی مشهودی گفت:
-ببخشید، این مدت از عمد بین خودمون فاصله انداختم تا بیشتر قدر همو بدونیم!
-مگه نمیدونستیم؟!
سرشو بالا اورد و دوتا دستاشو قالب صورتم کرد:
-نیهان، تو قلب منی! اگر دیدی اون روز عصبی شدم داشتم همه چیو بهم میریختم، به خاطر تو بود! تو واسه من خیلی باارزشی، نمیخواستم یه تار مو ازت کم بشه!
اشکام سرازیر شد و افتادن!
مهربونی نوید نسبت به من، شده بود آرزو برام!
فکر میگردم دیگه دوسم نداره!
-هیچ میدونستی اون دارو هایی که میدن بخوری که بچه سقط بشه چقدر بهت آسیب میزنه! حتی ممکنه بعدش بچه دار هم نشی!
ادامه داستان..👇🏻
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir