.
بزرگترین اشتباه ..
حرص خوردن
واسه دنیاییه که معلوم نیست
فردا هستی یا نه...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
گاهی اوقات بهتر است
دست از جستجوی خوشبختی برداریم
و فقط خیلی ساده
شاد باشیم....
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
حالِ خوبِتان را، نه از کسی طلب کنید
نه برایش به این و آن رو بزنید
و نه حتی منتظرِ معجزه باشید.
قدری تلاش کافیست
برایِ داشتَنَش.
این خودِ شمایید، که میتوانید، روحِتان را مملو از عشق و آرامش کنید…
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
گاندی چه زیبا گفت:
تو نمی توانی کسی را مجبور کنی درست رفتارکند
اما میتوانی طوری رفتار کنی که آرزوکند
ای کاش درست رفتار می کرد ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مهسا
#دست_زمونه
#پارت_اول
اسمم مهساست متولد61 هستم
درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم.
وقتی من به دنیاآمدم پرستاربه بابام میگه بچتون دختره ایشالله بعدی پسر میشه!!بابام باخندیده میگه من 4تاپسردارم منتظریه دختربودم خوش خبرباشید.مامانم میگفت بابات وقتی به دنیاامدی خیلی خوشحال بودکل بخش روشیرینی پخش کرد..من شده بودم سوگلی بابام..یه کم که بزرگترشدم توخونه خودم باخودم بازی میکردم دوستی نداشتم..من تهران به دنیاامدم ولی چون پدربزرگم بخاطردوستش رفته بودقزوین زندگی میکردوعموکوچیکمم برای ادامه تحصیلش رفته بودایتالیا مامجبورشدیم بریم قزوین زندگی کنیم تاتنهانباشن..پدربزرگم معمار مسجد بود کارش خوب بود همه قبولش داشتن..اون زمان پدربزرگم به بابام تواپارتمان خودش یه واحدخونه و یه مغازه دادبودکه مشغول به کاربشه..بابام طلاسازبوداوضاع زندگیمون خوب بود.توفامیل اسم من روگذاشته بودن خانم طلا،،چون تمام دستم وگردنم پرازطلا بودوهمه ی دخترهای فامیل که همبازیم بودن بهم حسادت میکردن..من یه دخترساده بی شیله پیله بودم باکسی کاری نداشتم..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
به یاد داشته باش:
ترسوها هیچوقت آغاز نمی کنند
ضعیف ها هیچوقت تمام نمی کنند
و برنده ها هیچوقت کوتاه نمی آیند...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
همیشه اونی که هیچی نمیگه
و کوتاه میاد ، لال نیست ...
شاید داره جون میکنه
یه چیزی رو حفظ کنه
به اسم حُرمت !
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
بزرگى را گفتند كه انسانيت چيست؟
گفت:
تواضع در وقت رفعت!
عفو هـنگام قدرت!
سخاوت هنگام تنگدستی!
و بخشـش بدون منت...!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
🔻عذرخواهی نکنید، تشکر کنید.
نگید ببخشید دیر کردم،
بگید ممنونم منتظر موندی.
نگید ببخشید که انقدر صحبت میکنم،
بگید ممنونم که به حرفام گوش میدی.
نگید ببخشید اذیتت کردم،
بگید ممنونم که بهم لطف میکنی.
نگید ببخشید گند زدم،
بگید ممنونم تو اشباهاتم صبوری میکنی.
✅همیشه مثبت باشید.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مهسا
#دست_زمونه
#پارت_دوم
اسمم مهساست متولد61 هستم
درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم.
وقتی که ۶ سالم شد متوجه ی اذیتهای مادربزرگم میشدم که باکارهاش مامانم رو حرص میداد تو زندگیمون دخالت میکرد.از اونجای که بابام عاشق مامانم بود نمتونست ناراحتیش روببینه به بهانه ای اینکه خونه کوچیک ازپیششون رفتیم.بابام یه خونه ی ۵۰۰متری گرفت که برای ماحکم کاخ روداشت،،من برای خودم یه اتاق جداداشتم باکلی امکانات،،نمایی خونه ی ماازسنگ مرمربودهرکسی اون زمان میدیدحیرت میکردمیگفت فلانی عجب خونه ای داره..من خیلی کوچیک بودم زیادازخاطرات اون خونه الان یادم نمیاد..فقط ازحرفهای مامانم یادمه که همیشه به بابام میگفت فامیل حسودماهستن چشم دیدنمون روندارن داداشام همه هنرمندهستن..داداش بزرگم استادتنبکه دومی تاروسه تارمیزنه..داداش سومیم ازهمه شیطون تره،حتی یادمه سربازیش 4سال طول کشیدبخاطراینکه هرسری فرارمیکردوقتی میگرفتنش اضافه خدمت میخورد..داداش کوچیکم خیلی آروم وساکت بود ولی چون ماپشت هم بودیم گاهی باهم لجبازی میکردیم کارمون به کتک کاری دعوام میکشید..بابام مردخیلی خوبی بودفقط یه ایراد داشت اونم این بودکه خیلی رفیق بازبود..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
تنها راهزنی که دار و ندار آدمی
را به تاراج می برد
اندیشه های منفی خود اوست
پس زیبا باش
زیبا زندگی کن
زیبا بیندیش
و زیبا بخند
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
قبل از اینکه
از نردبان بالا بری
مطمئنم شو
که دیوار درستی
تکیه دادیش!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌼 ســـــلام
💕صبح آدینه تون بخیر و شادی
🌼امـیدوارم تنتون سـالم
💕زندگی تون پـر بـرکت
🌼و شـادی مهمون همیشگیِ
💕دلهـای مـهربـونتون باشـه
صبح آدینه تون گلبارون 💕🌼
#سرگذشت_مهسا
#دست_زمونه
#پارت_سوم
اسمم مهساست متولد61 هستم
درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم.
بابام مردخیلی خوبی بودفقط یه ایراد داشت اونم این بودکه خیلی رفیق بازبود..ما اکثرامهمون داشتیم ومادرم همیشه مشغول مهمون داری بود..بیشتر عمرش رو پای گاز ظرفشویی میگذروند. و همین رفیق بازی بابام باعث شد اوضاع کارش خراب بشه بدهی بالا بیاره وبرای پرداخت بدهیش خونه رو بفروش چندتاکوچه بالاتریه خونه ی کوچیکتر بخره..تو همسایگی خونه ی جدیدمون بایه دخترآشناشدم به اسم شادی که اکثر اوقات با هم تو کوچه بازی میکردیم..ازکودکی خودم دوستی باشادی کل کل با پسرهای هم سن خودم توکوچه یادمه وبمبارانی که میشد مجبور بودیم از ترسمون بریم توپناهگاه..بعدشم زلزله ی وحشتناک رودبارمنجیل!!خلاصه اون دوران باتمام تلخ شیرینش گذشت بابام بخاطر بدهی که بالااوردبودمجبورشدخونه روبفروشه ماازاون محل بریم تویه محل دیگه مستاجربشم و ورق برای زندگی ما برگشت...بابام به خاطرشرایطی که براش پیش امده بودانقدرتحت فشاربودکه مارو ول کردرفت خونه ی عمه ام..عمه ام ادمی بودکه بیشتراوقات توخونش مهمونی پارتی میگرفت ومن زجرکشیدن مامانم رومیدیدم....
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
برای درمان دردهایت
نمیتوانی دنیاراتغییردهی
بلکه باتغییرنگرشت
میتوانی دنیارا
به کام خود دربیاوری
تغییردنیاکاراحمقانه ایست
ولی،تغییرنگرش
ارزانترین وموثرترین
راه است
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگر می دانستید که آدمها چقدر به
بودن با هم
خندیدن
حرف زدن
درد دل کردن
و چای نوشیدن با هم احتیاج دارند،
قدر عزیزانتان را بیشتر می دانستید..
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
چقدر دلپذیر است
وقتی در مقابل کسی
که میخواهد تو را عصبانی کند
ساکت و آرام باقی بمانی ...!!
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
شاهكار هاى بزرگ به يكباره شكل
نمى گيرند
بلكه مجموعه اى از چيزهاى كوچك
هستند، كه به مرور زمان در كنار هم
چيده مى شوند.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مهسا
#دست_زمونه
#پارت_چهار
اسمم مهساست متولد61 هستم
درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم.
دست به دامن هرکسی میشدکه شایدبتونه بابام روبرگردونه ولی خوب بابام ازعرش به فرش رسیده بودبراش خیلی سخت بودنمیخواست بااین شرایط کناربیاد..تمام این مشکلات باعث شدمن تودرسم افت شدیدپیداکنم وحواسم به درس خوندن نباشه..مدیر مدرسه که خانم دلسوزی بود صدام کرد تو دفترش دلیل درس نخوندم رو ازم پرسیدن.. منم بدون هیچ تعارفی ورشکستگی بابام ورفتنش ازخونه روبراش تعریف کردم..مدیر مدرسه یه دعوت نامه برای بابام میفرسته ازش میخواد بیاد مدرسه وخلاصه میتونه راضیش کنه..بخاطر ما برگرده..تقریبا ارامش به زندگی مابرگشته بود منم سرم به درس خوندن گرم بود..صاحبخونه ی ماچندتاپسرداشت یکیشون که اسمش سیاوش بودیه بار که ازکلاس برمیگشتم بهم نامه داد توی نامه ازم خواسته بودباهاش دوست بشم..اون زمان من اصلا تو نخ اینجور چیزها نبودم...تا اینکه زد داداش بزرگم ازدواج کرد.من زنداداش دارشدم...خیلی خوشحال بودم که دارم صاحب یه خواهر میشم از تنهایی درمیام.بعدازیه مدت که بازنداداشم صمیمی شدم جریان سیاوش روبراش تعریف کردم...
ادامه در پارت بعدی👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
زمانی حرف بزن
که ارزش حرفت بیشتر
از سکوت باشد.
و زمانی دوست انتخاب کن
که ارزش دوستت بیشتر
از تنهاییت باشد.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
یادت باشه!
گذشته رو اگه به دوش بكشی
كمرت خم میشه
ولی اگه بذاری زیر پات
قدت بلند میشه....
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
زندگی همیشه یه شانس دومی بهتون میده
بهش میگن
فردا
امروز هم فردای دیروزه
قدرشو بدونید و خداروشکر کنید.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
وقتی “خدا” بخواهد
بزرگــــی آدمی را اندازه بگیرد!
به جای "قدش "
“قلبش” را اندازه میگیرد...💖
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مهسا
#دست_زمونه
#پارت_پنجم
اسمم مهساست متولد61 هستم
درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم.
بعد از یه مدت که با زنداداشم صمیمی شدم جریان سیاوش روبراش تعریف کردم..فکرشم نمیکردم نامردی کنه بره به داداشم بگه...فرداش که ازمدرسه امدداداشم صدام کردیه نامه ازجیبش دراوردگفت این چیه..با تعجب نگاهش میکردم گفتم نمیدونم گفت بازش کن.وقتی بازش کردم دیدم نامه ای سیاوش که من امانت داده بودمش به زنداداشم..رنگ از صورتم پرید نمیدونستم چه توضیحی باید بهش بدم وهمین که خواستم حرف بزنم یکی خوابند تو گوشم،گفت دفعه ی اخرت باشه،،اگر یکبار دیگه به گوشم برسه هرچی دیدی ازچشم خودت دیدی..با گریه گفتم غلط کردم چشم..اون زمان کینه ی زنداداشم روبه دل گرفتم فکرمیکردم ازلجش رفته به داداشم گفته..خلاصه بعد از این ماجرا چند باری باز سیاوش برام نامه نوشت ازم میخواست باهاش باشم..ولی من جوابش رونمیدادم..تا یه بار جلوم روگرفت گفت چراجوابم رونمیدی.گفتم برودنبال زندگیت اگر داداشام بفهمن حتما میکشنت..ولی اون قبول نمیکرد میگفت کسی چیزی نمیفهمه..سیاوش پافشاری میکرد منم ازترس داداشام محلش نمیدادم چون اعتماد برادرهام روچون از دست داده بودم خیلی کنترلم میکردن..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باور نميكنم خدا به كسي بگويد: نه..
خدا فقط سه پاسخ دارد
چشم....
یه کم صبر کن....
يشنهاد بهتري برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو,
شاید خداست که در آغوشش می فشاردت!
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن,
صبر اوج احترام به حکمت خداست🤍
🕴 گابریل گارسیا مارکز
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندگی همیشه غمگین بودن
از شاد بودن آسانتر است!
ولی من اصلا از آدمهایی خوشم نمیآید
که آسانترین راه را انتخاب میکنند.
تو را به خدا شاد باش
و برای آن که شاد شوی،
هر کاری از دستت بر میآید، بکن🥰🌱✨
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
اگردوعبارت(خسته ام)و(حالم خوب نیست)رااز،زندگی خودحذف کنید
نیمی ازبی حالی وبیماری خودرا
درمان کرده اید.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
آموختهام آن چیزی که
اکثر انسانها شکست و بدشانسی مینامند،
مشیت خداوند برای نشان دادن مسیری بهتر است.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مهسا
#دست_زمونه
#پارت_ششم
اسمم مهساست متولد61 هستم
درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم.
برادرام خیلی کنترلم میکردن..تا اینکه سیاوش خودش بیخیالم شد و قیام رو زد..کلادخترشیطونی بودم بعدازماجرای سیاوش پسرعموش امدبهم پیشنهاددوستی داد..برام نامه فرستاده بود نوشته بوددوستمداره..منم از رو سادگی خودم نامه اش روبردم دادم داداشم که مثلا اعتمادشون رو جلب کنم بگم من دنبال اینکارها نیستم ولی اوضاع روبرای خودم بدتر کردم سختگیریشون بیشتر شد و اون یه سالی که اونجا بودیم هیچ جانمیتونستم تنهابرم..خلاصه ازاون محلم اسباب کشی کردیم رفتیم یه محل دیگه بعد از جابجای حساسیت داداشام روم کمترشده بود..من به دوره ی دبیرستان رسیده بودم داداش وسطیمم ازدواج کرده بودمن بازنش که فامیلم بودیم خیلی راحت بودم همه چی روبهش میگفتم یه روزکه ازمدرسه برمیگشتم احساس کردم یکی داره تعقیبم میکنه به روی خودم نمیاوردم ولی وقتی تویه فرصت برگشتم دیدم حامدنوه ی عمه ی مامانمه که هم سن خودمه،،میدونستم بابام باپدرش سریه سری مسائلی مشکل دارن...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir