eitaa logo
انرژی مثبت😍
5.1هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
5 فایل
به نام خدا تبلیغات نه ازنظرمارد میشود ونه تاییدمیشود😍 تعرف تبلیغات قیمت مناسب 👎 https://eitaa.com/joinchat/866648400C9a1ea12469 ایدی👎 @massomeostadi لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/438763812C2474888f1e
مشاهده در ایتا
دانلود
. بزرگترین اشتباه .. حرص خوردن واسه دنیاییه که معلوم نیست فردا هستی یا نه... 😍😊 @Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. گاهی اوقات بهتر است دست از جستجوی خوشبختی برداریم و فقط خیلی ساده شاد باشیم.... 😍😊 @Energyplus_ir
. حالِ خوبِتان را، نه از کسی طلب کنید نه برایش به این و آن رو بزنید و نه حتی منتظرِ معجزه باشید. قدری تلاش کافی‌ست برایِ داشتَنَش. این خودِ شمایید، که می‌توانید، روحِتان را مملو از عشق و آرامش کنید… 😍😊 @Energyplus_ir
. گاندی چه زیبا گفت: تو نمی توانی کسی را مجبور کنی درست رفتارکند اما میتوانی طوری رفتار کنی که آرزوکند ای کاش درست رفتار می کرد ... 😍😊 @Energyplus_ir
اسمم مهساست متولد61 هستم درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم. وقتی من به دنیاآمدم پرستاربه بابام میگه بچتون دختره ایشالله بعدی پسر میشه!!بابام باخندیده میگه من 4تاپسردارم منتظریه دختربودم خوش خبرباشید.مامانم میگفت بابات وقتی به دنیاامدی خیلی خوشحال بودکل بخش روشیرینی پخش کرد..من شده بودم سوگلی بابام..یه کم که بزرگترشدم توخونه خودم باخودم بازی می‌کردم دوستی نداشتم..من تهران به دنیاامدم ولی چون پدربزرگم بخاطردوستش رفته بودقزوین زندگی میکردوعموکوچیکمم برای ادامه تحصیلش رفته بودایتالیا مامجبورشدیم بریم قزوین زندگی کنیم تاتنهانباشن..پدربزرگم معمار مسجد بود کارش خوب بود همه قبولش داشتن..اون زمان پدربزرگم به بابام تواپارتمان خودش یه واحدخونه و یه مغازه دادبودکه مشغول به کاربشه..بابام طلاسازبوداوضاع زندگیمون خوب بود.توفامیل اسم من روگذاشته بودن خانم طلا،،چون تمام دستم وگردنم پرازطلا بودوهمه ی دخترهای فامیل که همبازیم بودن بهم حسادت میکردن..من یه دخترساده بی شیله پیله بودم باکسی کاری نداشتم.. ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
به یاد داشته باش: ترسوها هیچوقت آغاز نمی کنند ضعیف ها هیچوقت تمام نمی کنند و برنده ها هیچوقت کوتاه نمی آیند... 😍😊 @Energyplus_ir
. همیشه اونی که هیچی نمیگه و کوتاه میاد ، لال نیست ... شاید داره جون میکنه یه چیزی رو حفظ کنه به اسم حُرمت ! 😍😊 @Energyplus_ir
. بزرگى را گفتند كه انسانيت چيست؟ گفت: تواضع در وقت رفعت! عفو هـنگام قدرت! سخاوت هنگام تنگدستی! و بخشـش بدون منت...! 😍😊 @Energyplus_ir
. 🔻عذرخواهی نکنید، تشکر کنید. نگید ببخشید دیر کردم، بگید ممنونم منتظر موندی. نگید ببخشید که انقدر صحبت میکنم، بگید ممنونم که به حرفام گوش میدی. نگید ببخشید اذیتت کردم، بگید ممنونم که بهم لطف میکنی. نگید ببخشید گند زدم، بگید ممنونم تو اشباهاتم صبوری میکنی. ✅همیشه مثبت باشید. 😍😊 @Energyplus_ir
اسمم مهساست متولد61 هستم درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم. وقتی که ۶ سالم شد متوجه ی اذیتهای مادربزرگم میشدم که باکارهاش مامانم رو حرص میداد تو زندگیمون دخالت میکرد.از اونجای که بابام عاشق مامانم بود نمتونست ناراحتیش روببینه به بهانه ای اینکه خونه کوچیک ازپیششون رفتیم.بابام یه خونه ی ۵۰۰متری گرفت که برای ماحکم کاخ روداشت،،من برای خودم یه اتاق جداداشتم باکلی امکانات،،نمایی خونه ی ماازسنگ مرمربودهرکسی اون زمان میدیدحیرت میکردمیگفت فلانی عجب خونه ای داره..من خیلی کوچیک بودم زیادازخاطرات اون خونه الان یادم نمیاد..فقط ازحرفهای مامانم یادمه که همیشه به بابام میگفت فامیل حسودماهستن چشم دیدنمون روندارن داداشام همه هنرمندهستن..داداش بزرگم استادتنبکه دومی تاروسه تارمیزنه..داداش سومیم ازهمه شیطون تره،حتی یادمه سربازیش 4سال طول کشیدبخاطراینکه هرسری فرارمیکردوقتی میگرفتنش اضافه خدمت میخورد..داداش کوچیکم خیلی آروم وساکت بود ولی چون ماپشت هم بودیم گاهی باهم لجبازی میکردیم کارمون به کتک کاری دعوام میکشید..بابام مردخیلی خوبی بودفقط یه ایراد داشت اونم این بودکه خیلی رفیق بازبود.. ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
. تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به تاراج می برد اندیشه های منفی خود اوست پس زیبا باش زیبا زندگی کن زیبا بیندیش و زیبا بخند 😍😊 @Energyplus_ir
. قبل از اینکه از نردبان بالا بری مطمئنم شو که دیوار درستی تکیه دادیش! 😍😊 @Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌼 ســـــلام 💕صبح آدینه تون بخیر و شادی 🌼امـیدوارم تنتون سـالم  💕زندگی تون پـر بـرکت 🌼و شـادی مهمون همیشگیِ 💕دلهـای مـهربـونتون باشـه صبح آدینه تون گلبارون 💕🌼
اسمم مهساست متولد61 هستم درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم. بابام مردخیلی خوبی بودفقط یه ایراد داشت اونم این بودکه خیلی رفیق بازبود..ما اکثرامهمون داشتیم ومادرم همیشه مشغول مهمون داری بود..بیشتر عمرش رو پای گاز ظرفشویی میگذروند. و همین رفیق بازی بابام باعث شد اوضاع کارش خراب بشه بدهی بالا بیاره وبرای پرداخت بدهیش خونه رو بفروش چندتاکوچه بالاتریه خونه ی کوچیکتر بخره..تو همسایگی خونه ی جدیدمون بایه دخترآشناشدم به اسم شادی که اکثر اوقات با هم تو کوچه بازی میکردیم..ازکودکی خودم دوستی باشادی کل کل با پسرهای هم سن خودم توکوچه یادمه وبمبارانی که میشد مجبور بودیم از ترسمون بریم توپناهگاه..بعدشم زلزله ی وحشتناک رودبارمنجیل!!خلاصه اون دوران باتمام تلخ شیرینش گذشت بابام بخاطر بدهی که بالااوردبودمجبورشدخونه روبفروشه ماازاون محل بریم تویه محل دیگه مستاجربشم و ورق برای زندگی ما برگشت...بابام به خاطرشرایطی که براش پیش امده بودانقدرتحت فشاربودکه مارو ول کردرفت خونه ی عمه ام..عمه ام ادمی بودکه بیشتراوقات توخونش مهمونی پارتی میگرفت ومن زجرکشیدن مامانم رومیدیدم.... ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
برای درمان دردهایت نمیتوانی دنیاراتغییردهی بلکه باتغییرنگرشت میتوانی دنیارا به کام خود دربیاوری تغییردنیاکاراحمقانه ایست ولی،تغییرنگرش ارزانترین وموثرترین راه است ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
اگر می دانستید که آدمها چقدر به بودن با هم خندیدن حرف زدن درد دل کردن و چای نوشیدن با هم احتیاج دارند، قدر عزیزانتان را بیشتر می دانستید.. ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
چقدر دلپذیر است وقتی در مقابل کسی که میخواهد تو را عصبانی کند ساکت و آرام باقی بمانی ...!! ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
شاهكار هاى بزرگ به يكباره شكل نمى گيرند بلكه مجموعه اى از چيزهاى كوچك هستند، كه به مرور زمان در كنار هم چيده مى شوند. ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
اسمم مهساست متولد61 هستم درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم. دست به دامن هرکسی میشدکه شایدبتونه بابام روبرگردونه ولی خوب بابام ازعرش به فرش رسیده بودبراش خیلی سخت بودنمیخواست بااین شرایط کناربیاد..تمام این مشکلات باعث شدمن تودرسم افت شدیدپیداکنم وحواسم به درس خوندن نباشه..مدیر مدرسه که خانم دلسوزی بود صدام کرد تو دفترش دلیل درس نخوندم رو ازم پرسیدن.. منم بدون هیچ تعارفی ورشکستگی بابام ورفتنش ازخونه روبراش تعریف کردم..مدیر مدرسه یه دعوت نامه برای بابام میفرسته ازش میخواد بیاد مدرسه وخلاصه میتونه راضیش کنه..بخاطر ما برگرده..تقریبا ارامش به زندگی مابرگشته بود منم سرم به درس خوندن گرم بود..صاحبخونه ی ماچندتاپسرداشت یکیشون که اسمش سیاوش بودیه بار که ازکلاس برمیگشتم بهم نامه داد توی نامه ازم خواسته بودباهاش دوست بشم..اون زمان من اصلا تو نخ اینجور چیزها نبودم...تا اینکه زد داداش بزرگم ازدواج کرد.من زنداداش دارشدم...خیلی خوشحال بودم که دارم صاحب یه خواهر میشم از تنهایی درمیام.بعدازیه مدت که بازنداداشم صمیمی شدم جریان سیاوش روبراش تعریف کردم... ادامه در پارت بعدی👇 😍😊 @Energyplus_ir
زمانی حرف بزن که ارزش حرفت بیشتر از سکوت باشد. و زمانی دوست انتخاب کن که ارزش دوستت بیشتر از تنهاییت باشد. ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
یادت باشه! گذشته رو اگه به دوش بكشی كمرت خم میشه ولی اگه بذاری زیر پات قدت بلند میشه.... ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
زندگی همیشه یه شانس دومی بهتون میده بهش میگن فردا امروز هم فردای دیروزه قدرشو بدونید و خداروشکر کنید. ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
وقتی “خدا” بخواهد بزرگــــی آدمی را اندازه بگیرد!  به جای "قدش " “قلبش” را اندازه می‌گیرد...💖 ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
اسمم مهساست متولد61 هستم درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم. بعد از یه مدت که با زنداداشم صمیمی شدم جریان سیاوش روبراش تعریف کردم..فکرشم نمیکردم نامردی کنه بره به داداشم بگه...فرداش که ازمدرسه امدداداشم صدام کردیه نامه ازجیبش دراوردگفت این چیه..با تعجب نگاهش میکردم گفتم نمیدونم گفت بازش کن.وقتی بازش کردم دیدم نامه ای سیاوش که من امانت داده بودمش به زنداداشم..رنگ از صورتم پرید نمیدونستم چه توضیحی باید بهش بدم وهمین که خواستم حرف بزنم یکی خوابند تو گوشم،گفت دفعه ی اخرت باشه،،اگر یکبار دیگه به گوشم برسه هرچی دیدی ازچشم خودت دیدی..با گریه گفتم غلط کردم چشم..اون زمان کینه ی زنداداشم روبه دل گرفتم فکرمیکردم ازلجش رفته به داداشم گفته..خلاصه بعد از این ماجرا چند باری باز سیاوش برام نامه نوشت ازم میخواست باهاش باشم..ولی من جوابش رونمیدادم..تا یه بار جلوم روگرفت گفت چراجوابم رونمیدی.گفتم برودنبال زندگیت اگر داداشام بفهمن حتما میکشنت..ولی اون قبول نمیکرد میگفت کسی چیزی نمیفهمه..سیاوش پافشاری می‌کرد منم ازترس داداشام محلش نمی‌دادم چون اعتماد برادرهام روچون از دست داده بودم خیلی کنترلم میکردن.. ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باور نميكنم خدا به كسي بگويد: نه.. خدا فقط سه پاسخ دارد چشم.... یه کم صبر کن.... يشنهاد بهتري برايت دارم.... همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو, شاید خداست که در آغوشش می فشاردت! برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن, صبر اوج احترام به حکمت خداست🤍 🕴 گابریل گارسیا مارکز ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندگی همیشه غمگین بودن از شاد بودن آسان‌تر است! ولی من اصلا از آدم‌هایی خوشم نمی‌آید که آسان‌ترین راه را انتخاب میکنند. تو را به خدا شاد باش و برای آن که شاد شوی، هر کاری از دستت بر می‌آید، بکن🥰🌱✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. اگردوعبارت(خسته ام)و(حالم خوب نیست)رااز،زندگی خودحذف کنید نیمی ازبی حالی وبیماری خودرا درمان کرده اید. 😍😊 @Energyplus_ir
. آموخته‌ام آن چیزی که اکثر انسان‌ها شکست و بدشانسی می‌نامند، مشیت خداوند برای نشان دادن مسیری بهتر است. 😍😊 @Energyplus_ir
اسمم مهساست متولد61 هستم درفصل بهاربعداز4 تاپسربه دنیاآمدم. برادرام خیلی کنترلم میکردن..تا اینکه سیاوش خودش بیخیالم شد و قیام رو زد..کلادخترشیطونی بودم بعدازماجرای سیاوش پسرعموش امدبهم پیشنهاددوستی داد..برام نامه فرستاده بود نوشته بوددوستمداره..منم از رو سادگی خودم نامه اش روبردم دادم داداشم که مثلا اعتمادشون رو جلب کنم بگم من دنبال اینکارها نیستم ولی اوضاع روبرای خودم بدتر کردم سختگیریشون بیشتر شد و اون یه سالی که اونجا بودیم هیچ جانمیتونستم تنهابرم..خلاصه ازاون محلم اسباب کشی کردیم رفتیم یه محل دیگه بعد از جابجای حساسیت داداشام روم کمترشده بود..من به دوره ی دبیرستان رسیده بودم داداش وسطیمم ازدواج کرده بودمن بازنش که فامیلم بودیم خیلی راحت بودم همه چی روبهش میگفتم یه روزکه ازمدرسه برمیگشتم احساس کردم یکی داره تعقیبم میکنه به روی خودم نمیاوردم ولی وقتی تویه فرصت برگشتم دیدم حامدنوه ی عمه ی مامانمه که هم سن خودمه،،میدونستم بابام باپدرش سریه سری مسائلی مشکل دارن... ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir