.
❇️ خوش اخلاق باشيم
يک جمله زيبا از نلسون ماندلا:
نقص يا کمبود زيبايي در چهره يک فرد را؛
اخلاق خوب تکميل ميکند،
اما کمبود يا نبود اخلاق را؛
هيچ چهره ي زيبايي نمي تواند تکميل کند...
پايه و بناي شخصيت انسان ها
بر کردارشان ميباشد،
و زيباترين شخصيت ها
متعلق به خوش اخلاق ترين انسان هاست...
خوش اخلاق باشیم😊
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#هشتاد_چهار
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
به نوید گفتم:حتی اگه اسلحه بزاری روی سرم و بگی یا برگرد یا بمیر من مردن رو انتخاب میکنم و تحت هیچ شرایطی برنمیگردم……نوید گفت:بخدا من تورو دوست دارم….تا به حال هیچ کسی رو به اندازه ی تو دوست نداشتم….اگه تنهام بزاری نمیگم میمیرم اما میدونم که یه مرده ی متحرک میشم…..گفتم:برات ارزوی ارامش میکنم…..تو هم اگه دوستتم داری بیا و مردونگی کن تا توافقی از هم جدا شیم…..نوید در حالیکه با سوئیچ ماشین بازی میکردگفت:باشه….به وکیلت بگو یه قرار محضر بگیره و با من هماهنگ کنه تا بیام توافقی از هم جدا شیم….قبلش هم بیا خونه وسایلتو بردار ،،،من اون روز که میایی قول میدم خونه نباشم…با لبخند گفتم:من هیچی از اون خونه نمیخواهم یا نگهدار یا ببخش به کسی که نیازمنده…..میدونستم نوید ادمی نبود که به این راحتی قبول کنه و تا این حد اروم باشه پس قطعا نقشه ایی داشت….با این تفاسیر بلند شدم تا هر چه زودتر ازش فاصله بگیرم…..از کافه که رفتم بیرون ،،عمو برام چراغ زد و زود بسمت ماشین رفتم و سوار شدم.
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
♥️آدمهای مهربان
از سراحتیاج مهربان نیستند.
آنها انتخاب کرده اندکه مهربان باشند...
مهربانی جلوه ذات خداوند
در کالبد بشریت است...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
❤️برای زندگیمان رژیم بگیریم.
رژیم کمتر حرص خوردن
رژیم کمتر غصه خوردن
رژیم بی اندازه مهربان بودن
بی ریا کمک کردن
بی توقع دوست داشتن
و دوری از افکار منفی.
بیایید رژیم آرامش بگیریم👌
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_هشتاد_پنج
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
نوید از جیبش یه برگه چک در اورد و یه سند و گفت:این چک بخشی از مهریه ات ، و این سند هم سندی خونه ایی هست که بابا بنامت زده بود و بهت کادو داده بود……نمیخواستم قبول کنم اما اصرار کرد و گفت:اگه قبول کنی یه کن از عذاب وجدانم کم میشه….میخواهم برم آلمان و زیر نظر بهترین دکتر درمان بشم ،،،امیدوارم وقتی خوب شدم دوباره تورو کنارم ببینم……خداحافظی کردیم و نشستم داخل ماشین و یهو شروع به گریه کردم…..عمو گفت:نکنه پشیمونی و زود تصمیم گرفتی؟؟؟؟گفتم:نه عمو….این گریه ،گریه ی پشیمونی نبست….گریه ی تنهایی و خوشحالی و نمیدونم گریه ی چیه اما مطمئنم پشیمونی نیست……چند روز بعد میخواستم با پول مهریه ام یه خونه اجاره کنم که مامانی اجازه نداد و گفت :من که تنهام ،بیا پیش خودم….با پولهات هم مغازه رو به کمک عموت راه بنداز…..رفتم پیش مامانی و به کمک عمو مغازه ایی که بابا به من داده بود رو فروختیم و پول مهریه رو هم گذاشتیم روش و یه مغازه ی بزرگتر اطراف میدان انقلاب بنام خودم خریدیم….
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
💕آنقدر خوب باشید که ببخشید، امّا
_ آنقدر ساده نباشید که دوباره اعتماد کنید!
_قدر لحظه ها را بدانید!
_زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.
_ یک نکته را هرگز فراموش نکنید:
_ لطف مکرّر، حق مسلّم می گردد!
_ پس به اندازه لطف کنید...
_هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!
پس مراقب گفتارتان باشید...
_جاده زندگی نباید صاف و هموار باشد
وگرنه خوابمان می برد!
_هیچ وقت فراموش نکنید که:
دنیا تکرار نمی شود...!
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#هشتاد_شش
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
دختر عموم که دانشجوی مهندسی دانشگاه شهید بهشتی بود با کمک دوستاش یه طراحی عالی برای مغازه کردند …یه قسمت از مغازه رو اختصاص دادیم به لوازم التحریری و بیشتر قسمت مغازه کتابخونه ی خیلی شیک درست کردیم…..البته یه قسمت کوچیک هم چند تا صندلی پایه بلند چیدیم با یه کانتر و اسپرسوساز گذاشتیم….هم کار میکردم و هم درس میخوندم تا بالاخره دانشگاه قبول شدم…..این وسط داداش محمد اصرار داشت برم المان پیششون و میگفت:ابجی….!!امکانات اینجا قابل قیاس با ایران نیست و خیلی زود میتونی پیشرفت کنی و به موقعیتهای خیلی بالا برسی…..اما من هر بار جوابم منفی بود چون دلبستگیهام اینجا بود…..مامان و مامان بزرگم توی خاک ایران دفن شده بودند و حالا که اختیارم دست خودم بود هر هفته سر خاکشون میرفتم…،.بعداز قبولیم توی دانشگاه بعداز مدتها از ته دل خوشحال شدم و خندیدم….
ادامه در پارت بعدی 👎
به خاطر بسپار " ...
زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است.
تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است.
زندگی ما با " تولد" شروع نمی شود؛
با "تحول" آغاز میشود.
لازم نیست "بزرگ " باشی تا "شروع کنی"،
شروع کن تا بزرگ شوی ...
باد با چراغ خاموش کاری ندارد
اگر در سختی هستی بدان که روشنی.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
مورچه باش! ولي متفاوت...
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ؛
ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺴﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ....
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ نَایست...
ﺩﺭﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ...
ﭼﻪ ﺑﺴﺎ خداوند ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﮐﻨﺪ
ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﯼﺍﺕ ﮔﺮﺩﺍند...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
با 5 روش انرژیهای منفی را از خود دور کنیم
و به آرامش برسیم ...🤍❄️
۱- "دوست داشتن" ..
سعی کنید همه را دوست داشته باشید،
نفرت داشتن انرژی منفی دارد ..❄️
۲- " بخشش " ..
سعی کنید اشتباهات دیگران را ببخشید،
حس انتقام انرژی منفی دارد ..❄️
۳- " غیبت " ..
همیشه خوبی دیگری را بگویید،
بدگویی انرژی منفی دارد ...❄️
۴- "صداقت و راستگویی" ..
راست بگویید یا چیزی نگویید.
دروغگویی انرژی منفی دارد ...❄️
۵- "حقالناس " ...
حق دیگران را ضایع نکنید،
ضایع کردن
حق دیگران انرژی منفی دارد ❄️
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_هشتاد_هفت
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
عمو شام دعوتم کرد و دور هم برای قبولیم جشن گرفتیم…..دانشگاهم که شروع شد زمانهایی که کلاس داشتم مغازه رو به کارمندام میسپردم و میرفتم دانشگاه …..پنجشنبه و جمعه رو هم همیشه و بدون استثنا به موسسه ی نگهداری از معلولان میرفتم و هنوز هم میرم و برای حموم کردن و نظافتشون به کارمندای اون موسسه کمک میکنم……سه سال از طلاقم گذشته بود که یه روز مامانی گفت:پاییز…!!!برنامه هاتو برای دو روز دیگه جوری بچین که باید بریم فرودگاه امام…..تا اسم فرودگاه اومد فکرم رفت پیش بابا و عصبی گفتم:من نمیخواهم بابارو ببینم….بابا این چند سال حتی یه زنگ بهم نزده….مامانی گفت:محمد رو چی؟؟؟نمیخواهی ببینی؟؟؟با اسم محمد بال در اوردم و پریدم بغل مامانی و بوسه بارونش کردم و گفتم:واقعا میخواهد بیاد؟؟؟پس چرا دیروز که باهاش حرف زدم چیزی نگفت؟؟؟مامانی گفت:میخواست غافلگیرت کنه اما منه دهن لق لو دادم….
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
غم ها ارزش جنگیدن ندارند،
رهایشان کنید.
غم ها آنقدر خسته اند
که با کمترین بی توجهی ازپای درمی آیند،
پس شادی کنید و با امید زندگی کنید.
لحظه هاتون شاد...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
وقتی
احساس میکنی
همه درها بسته شدهاند،
مهرِ خدا
از روزنهیِ ناممکنها
به تو خواهد رسید🤍
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🔥امیدوارم هر بار امیدت را گم کردی، بلد باشی دوباره پیدایش کنی،
جوری که کمترین زمان را فدای نابلدی کنی.
برایت آرزو میکنم بالاخره با پوست
وخونت عجین بشه که در این زندگی عجیب هیچکس جز خودت به فریادت نمیرسه🧡
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
از لحظه های همین الانی زندگیمون
لذت ببریم.
ما از پس زمان برنمیایم.
پس ازش درست استفاده کنیم
تا روزهای خوبمونو نبرده !
#پندانه
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#هشتاد_هشت
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
محمد اومد و با دیدنش یاد مامان و روزهای سخت فوتش افتادم،…اگه قبلا تصویری با محمد حرف نزده بودم امکان نداشت بشناسمش….قد بلند و هیکل ورزیده و ورزشیش یه هیبت خاصی بهش داده بود….درسته که ۱۸سالش بود ولی مثل یه جوون ۲۵ساله بنظر میرسید….
چه حس خوبی بود….چقدر قشنگه که کسی رو داشته باشی که با دیدنش دنیارو بهت هدیه بدند…اون شب بخاطر محمد با بابا هم تصویری صحبت کردم و تقریبا کینه ام از بین رفت….بابا میگفت:هر بار که میخواستم بیام برای دیدنت رویا یا مریض میشد یا حالت تهوع داشت یا بادار که البته بعدا سقط میشد….حرفی نزدم چون میدونستم این حرفهای رویا بهانه ایی بیش نبوده…..همون لحظه رویا اومد پشت گوشی و با توهین به من گفت:راحت شدی محمد رو از ما جدا کردی؟؟؟با این حرفش بحثمون شد و حتی به روح مامان خدابیامرزم هم فحش داد و من هم هر چی که لایقش بود بارش کردم و تلفن رو قطع کردم….
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
رابطه زناشویی👩❤️👨
زنانشویی
@zanashoyi1
┅═•💋زنـاشـویـے
۱۵ موردی که افراد شاد اصلا
به آنها اهمیتی نمیدهند
۱. آنها به داراییهای مادی اهمیتی نمیدهند.
۲. آنها اهمیتی به پس گرفتن
چیزی که بخشیدند نمیدهند.
۳. آنها اهمیتی به برآورده کردن
همه ی انتظارات جامعه
نمیدهند.
۴. آنها اهمیتی به تعصبات
آدمهای تندرو نمیدهند.
۵. آنها اهمیتی به تایید و
ارزشگذاری دیگران نمیدهند.
۶. آنها اهمیتی به همیشه
حق با آنها بودن نمیدهند.
۷. آنها اهمیتی به محیطهای نامساعد نمیدهند.
۸. آنها اهمیتی به مقایسههای اجتماعی نمیدهند.
۹. آنها اهمیتی به دخالت در کار دیگران نمیدهند.
۱۰. آنها اهمیتی به غیبت کردن
پشت سر دیگران نمیدهند.
۱۱. آنها اهمیتی به روابط مسموم نمیدهند.
۱۲. آنها اهمیتی به کینهورزی نمیدهند.
۱۳. آنها اهمیتی به دروغگویی نمیدهند.
۱۴. آنها اهمیتی به شکایت کردن نمیدهند
۱۵. آنها اهمیتی به انتقامجویی نمیدهند
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_هشتاد_نه
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
درسته که بی ادبی کردم اما دلم خنک شد..دیگه من اون پاییز سابق نبودم و میتونستم از خودم دفاع کنم…..حدود ۲۱روز محمد ایران بود و باهم چند سفر کوتاه شمال و کیش و شیراز رفتیم….دو روز از اقامت محمد مونده بود که عمو یه مهمونی مفصل برای محمد گرفت که کلی خوش گذشت…..اون شب اینقدر فشفشه و ترقه زدیم که صدای مامانی در اومد و گفت:مگه چهارشنبه سوری…؟؟؟چه خبرتونه؟؟؟با این حرف مامانی یه کم خجالت کشیدم و مظلوم شدم و رفتم کنار دختر عمو نشستم….دخترعموم یک سالی بود که ازدواج کرده بود و خیلی هم از زندگیش راضی بود….وقتی نشستم دخترعمو زل زد به من….با تعجب گفتم:چیزی شده؟؟؟گفت:داشتم عروس خانم رو نگاه میکردم….شوکه گفتم:چی؟؟حالا مگه دامادشو پیدا کردی که عروس رو نگاه میکنی؟؟؟(در عرض این چند سال خواستگارای زیادی داشتم اما چون اکثرشو از نظر موقعیت شغلی و مالی به من نمیخوردند جواب رد داده بودم)…
ادامه در پارت بعدی 👇
https://eitaa.com/danayi5
.
نشناخته را محرم اسرار نکن
قفل دل خود
بر همه کس باز نکن
در قلک دل برای آینده ی خویش
جز عشق خدا
هیچ پس انداز نکن
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب ✨
هرچی تو دلته بسپار به خدا♥️
اون همیشه حواسش به تو هست
پس تو هـم از یاد خدا✨♥️
غافل نشـو😇
شبتـون پراز آرامش خدايی ♥️🙏
#داستانهای_آموزنده
رابطه زناشویی👩❤️👨
زنانشویی
@zanashoyi1
┅═•💋زنـاشـویـے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌸ســــلام
💗صبحتون دلپذیر
🌸امید که این هفته
💗با بهترین لحظه ها
🌸براتون گره بخوره
💗سرشار از خیر و برکت
🌸لبریز از موفقیت
💗و تا انتهای هفته
🌸حـال دلتـون خـوب باشـه
# صبح_بخیر
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
💫خـدایا
💫به نگاهمون مهر
🌸به لبهامون لبخند
💫به دستهامون سخاوت
🌸به اندیشه هامون ایمان
💫به سفره هامون برکت
🌸به جسم و جانمون
💫صحت عطـا فرمـا
🌸#آمیـن
#نیایش_صبحگاهی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
غصّه هایتان را با قاف
بنویسيد تا هرگز
باورشان نکنيد!
انگار فقط قصّه است و بس
شاد زندگی کنید
قدر لحظه ها را بدانيد!
زمانی می رسد که دیگر
شما نمی توانید
بگویید جبران می کنم
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
به آدمهـایی ڪه...
ازخوشحـالی شماشـاد میشوند،
و ازناراحتـی شماغمگــین،
توجه خـاص داشته باشید...
آنها ڪسانی اندکه سـزاوار
جایگاهی ویـژه درقلـب شمـاهستند!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_نود
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
(در عرض این چند سال خواستگارای زیادی داشتم اما چون اکثرشو از نظر موقعیت شغلی و مالی به من نمیخوردند جواب رد داده بودم)….دختر عمو گفت:اره…پیدا شده….امیر پسر یکی از دوستای باباست….میشه گفت بابای امیر شریک بابای منه…..بنده خدا امیر بخاطر خانواده اش با یه دختر خرپول ازدواج کرد اما زندگیشون به بن بست رسید و از هم جدا شدند……به امیر گفتم الان بیاد پیشت تا حرف بزنید….تا من بگم این چکاریه که کردی دخترعمو بلند شد و بجاش امیر نشست….از اینکه مستقیم بهش نگاه کنم خجالت میکشیدم اما امیر کلی باهام حرف زد و در نهایت ازم خواستگاری کرد….نیم ساعتی گذشته بود که عمو (اون شب مست بود )اومد پیش ما و گفت:چیه مثل پیرزن و پیر مرد نشستید ؟؟پاشید یه کم برقصید….اینو گفت و خندید و رفت….با این حرف عمو امیر ازم دعوت کرد برای رقصیدن و دستشو بطرفم گرفت…....چون چراغها خاموش بود و فقط رقص نور فضا رو روشن کرده بود با اکراه و خجالت دستمو دادم دستش و مشغول رقصیدن شدیم…..خیلی معذب بودم چون اولین باری بود که با یه مرد میرقصیدم..،،
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
آرامش خود را
به هیچ چیز و هیچ کس
وابسته نکن
تا همیشه آن را
داشته باشی...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
در ارامش نجواهای ذهنت رو کنترل کن و به ندای درونت گوش کن وبه احساسی که لذت بخشه توجه کن
وقتی با کنترل و فیلتر ورودی های ذهنت، توجهت رو به چیزهایی که دوست داری متمرکز کنی و خودت رو در مسیر، احساس بهتر نگه داری معجزه میبینی
هیچ قدرت و نیرویی جز خدا نیست و همه چیز تحت کنترل و مدیریت اوست
فقط کافیه ذهن رو ساکت کنی
به ارامش برسونی و در هماهنگی با منبع درونت قرار بگیری و خودتو به او بسپاری تا بهترین اتفاقات رو تجربه کنی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_آخر
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
خیلی معذب بودم چون اولین باری بود که با یه مرد میرقصیدم..،،حس خاصی داشتم اما نمیدونستم چه حسی هست….هر چی که بود با روشن شدن چراغها با قلبی که ضربانش روی هزار بود ازش فاصله گرفتم…..اون شب به بهترین شکل ممکن تموم شد و امیر ادرس فروشگاهمو گرفت تا بیشتر باهم آشنا بشیم…..رابطه ی منو امیر شکل گرفت و بعد از حدود شش ماه که همدیگر رو شناختیم باهم ازدواج کردیم امیر ،همسرم واقعا یه ادم خوش اخلاق و ارومی هست و بدون کوچکترین توقع بهم محبت میکنه و عشق میورزه….سه سال بعداز ازدواج خدا پسرم رو بهم داد و الان دو هفته ایی هست که متوجه شدم دوباره باردارم…….خداروشکر خوشبختم و مامان رو هم به آرزوش رسوندم و دکتر شدم اما فعلا فرصت نکردم مطب بزنم و بیشتر توی فروشگاه سرگرم هستم….
نتیجه گیری رو به عهده ی شما عزیزان میزارم…………
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir