eitaa logo
دولت جوان انقلابی🇮🇷
118 دنبال‌کننده
7هزار عکس
3هزار ویدیو
184 فایل
🔆﷽🔆 ☘ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است 🍃ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود⚘ 📲ارسال انتقادات بسیار ارزشمند شما👇 @Taha_Yasin3 🛑هشدار: هر گونه کپی‌برداری از مطالب کانال بدون ذکر منبع، اصلا حرام نبوده و کاملا مجاز است✔😉 ♨️کانال دوم ما👇 @vacsam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🔴اندر حکایت «فلسفه لاشخوری» و «فیلسوفان کفتاری» 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شاید عناوینی چون «فلسفه لاشخوری» یا «فیلسوفان کفتاری» برای برخی از مخاطبان چندان خوشایند نباشد و آن را یک ناسزا و بدگویی تلقی کنند. اما این عناوین بهترین توصیف‌گر، واقعیت زندگی برخی از فیلسوفان است. هرگز قصد توهین به شخصیت آنان را ندارم؛ اما فلسفه برخی از افراد و موضع‌گیری‌های اجتماعی آنان بیانگر این حقیقت است. توضیح آنکه فلسفه‌ها و فیلسوفان را می‌توان به اعتبارات مختلفی دسته‌بندی کرد. و پاره‌ای از گذشتگان نیز این کار را کرده‌اند. فی المثل، فرانسیس ، فیلسوف شهیر انگلیسی، فیلسوفان را به سه دسته تقسیم می‌کرد: یک. «فیلسوفان مورچه‌سان»: که همچون مورچه صرفاً‌ به دنبال گردآ‌وری مطالب دیگران و نهایتاً‌ نظم و نسق دادن به آنها هستند و از خود هیچ آورده‌ای ندارند. دو. «فیلسوفان کرم‌ابریشم‌سان» که بدون اعتنا به ایده‌های دیگران، همواره از بزاق دهان خود، بر گرد خود می‌تنند و عاقبت در همین تارها می‌میرند. و سه. «فیلسوفان زنبورعسل‌گون» که همچون زنبور عسل در باغ‌ها و مزارع زندگی می‌کنند و گل‌ها را می‌یابند و شهد آن‌ها را می‌مکند و محصولی نو و تازه عرضه می‌کنند. 🔻به اعتقاد این بنده نیز از حیث «میزان پایبندی به حقایق و تفسیر و تبیین واقعیت‌ها» فیلسوفان را می‌توان به انواع مختلفی تقسیم کرد. تفصیل این بحث را به مقال و مجال دیگری می‌سپارم اما در اینجا فقط به دو دسته از آنها اشاره می‌کنم: یک. «فیلسوفان عقاب‌گونه» که از افقی بالا به حقایق می‌نگرند و همه جوانب مسأله یا مسائل مورد نظر را به وضوح و دقیق می‌بینند و به همین دلیل می‌توانند توصیف و تفسیر و تبیینی واقع‌بینانه و دقیق از مسائل ارائه ‌دهند. اینان هرگز به بیان مشکلات بسنده نمی‌کنند، بلکه به دلیل دید نافذ و جامعی که دارند همیشه برای مشکلات و گره‌های زندگی راه‌حل‌های واقع‌بینانه و پیش‌برنده هم عرضه می‌کنند. دو. «فیلسوفان کفتارصفت» اینان کسانی‌اند که در مواجهه با مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی، دقیقاً ویژگی‌های کفتارها و لاشخورها را دارند: یک. بیان و بنانی دریده و درنده دارند؛ دو. منحصراً از نعش‌ها و مرده‌ها تزریق و تغدیه می‌کنند؛ حتی اگر جسدی را در روی زمین برای تغذیه و ادامه حیات خود نبینند، سعی می‌کنند اجسادی را از خاک بیرون آورند و بخورند. بعضاً هم به صورت دسته‌جمعی و بسیار بی‌رحمانه به موجودات زنده‌ای که آنها را ضعیف بیابند، حمله‌ور می‌شوند. حیات‌شان در منفی‌بافی و سیاه‌نمایی و ظلمت‌پراکنی است. همچون کفتار دائماً دنبال مردار می‌گردند. به تعبیر فرخی: «گشتند چو کفتار کنون از پی مردار» سه. پر هیاهو و عظیم‌الجثه‌اند؛ اما بسیار ترسو و بزدل. در چهره پلنگان ظاهر می‌شوند اما گربه‌هایی بیش نیستند. چهار. همانطور که کفتارها غالباً روزها را در لانه‌های خود ‌خزیده و پنهان می‌شوند و شبها برای پیدا کردن مردارها بیرون می‌آیند، اینان نیز روشنایی‌ها و خوبی‌های جامعه را نمی‌بینند، صرفاً تاریکی‌ها و بدی‌ها را می‌بینند و از آنها ارتزاق می‌کنند و هرگز قصد تاریکی‌زدایی هم ندارند. به همین دلیل، نه تنها هیچ برنامه‌ای برای روشنایی‌بخشی ندارند که با هرگونه بصیرت‌بخشی اجتماعی هم مخالفت می‌کنند! حیات آنها در افزایش کمی و کیفی تاریکی‌ها و ظلمت‌ها است. پنج. فیلسوفان کفتاری همچون کفتار که ادرارش را بر روی پاهای خود می‌ریزد، مبتلا به انواعی از پلشتی‌ها و بدی‌ها و بدکرداری‌هایند (مطالعه کتاب نوشته نایجل راجرز و مل تامپسون را توصیه می‌کنم) و نجاسات اخلاقی و معنوی سراسر وجود آنها را فراگرفته است؛ اما عجب و غرورشان مانع می‌شود که خباثت‌های درونی خودشان و خوبی‌ها و پاکی‌های دیگران را ببینند. به تعبیر مولوی: ای چو کفتاری گرفتار فجور این گرفتاری نبینی از غرور 🆔eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🔰 رابطه‌ی کثیف پدر اگزیستنسیالیسم با مادر فمینیسم!! / فواحش تمدن غرب 🔹 📖|‌ به تازگی کتاب رابطه ننگین نوشته بیانکا لمبلین را ترجمه کرده‌ام و به نشر لوگوس تحویل داده‌ام. 🔹 آدم از دیدن این همه ستم، حماقت و نکبت در لجن‌زار اگزیستانسیالیسم شگفت‌زده می‌شود. 🔹 بیانکا دختری بود که در هفده سالگی اول دوبوار او را فریب داد و سپس در یک رابطه سه نفری با سارتر قرار داد. 🔹 تصویری که فمینیست‌ها تا همین یک دهه پیش از سیمون دوبوار - که او را «مادر فمینیسم» می‌دانند - عرضه می‌کردند، تصویر یک زن آزاد، توان‌مند و هوش‌مند بود که کنترل رابطه‌اش با سارتر را در دست داشت و «عاملیت» او کیفیت همراه بودن آن‌ها را تعیین می‌کرد. 🔹 این کتاب، و البته اسنادی که به مدد اینترنت در اختیار ماست، به خوبی نشان می‌دهند که این یک تصویر وارونه است. 🔹 دوبوار تنها به این دلیل این رابطه ناهم‌سنگ و توهین‌آمیز را پذیرفت که می‌دانست اصرار او برای یک رابطه جدی‌تر و محترمانه‌تر باعث می‌شود سارتر را از دست بدهد. 🔹 در پنج دهه‌ای که سارتر و دوبوار با هم بودند،‌ دوبوار همه رقبا را یکی یکی و به مدد هوش و حوصله خود از میدان به در کرد. 🔹 نامه‌های او و همچنین کنش‌های او به خوبی نشان می‌دهند که دوبوار یک‌سره از همه این زنان خشمگین بوده است (بی‌شک در همه جای جهان زنان قربانیان نهایی روابط آزاد هستند؛ دوبوار و قربانیانیش، همه قربانی بودند). 🔹 تنها کسی که دوبوار نتوانست او را از میدان به در کند، آرلت الکایم دخترخوانده الجزایری سارتر بود. 🔹 الکایم دختر جوانی بود که اول هم‌خوابه سارتر بود اما چند سال بعد سارتر تصمیم گرفت او را به فرزندی خود بپذیرد! (تا همین چند سال پیش آدم‌های فاضل عکس‌های آرلت الکایم را به ما نشان می‌دادند و سارتر و دوبوار را می‌ستودند؛ برداشت ما در آن زمان این بود که سارتر و دوبوار به صورت نمادین و به عنوان اعتراض به سرمایه‌داری و استعمارگری، یک دختر مسلمان الجزایری را به فرزندخواندگی پذیرفته بودند؛ تصویری غلط اندر غلط که اگر اینترنت نبود، می‌رفت جوانی ما را هم مثل جوانی بسیاری دیگر بر باد دهد)! 🔹 دوبوار در آخر عمر با آرلت درگیر بود اما پس از مرگ سارتر دیگر کاری از او ساخته نبود؛ آرلت وارث سارتر بود و دوبوار -قانونا- هیچ کاره‌ی سارتر. 🔹 گذشته از آن، سارتر حسرت داشتن بچه و لذت مادرانگی را به دل دوبوار گذاشت و دوبوار تصمیم گرفت در آخر عمر دختری به نام سیلوی لبون (که پیش‌تر با هم روابط عاشقانه داشتند) را به فرزندی بپذیرد. ✍ احسان شاه‌قاسمی 🗓 به بهانه سال تولد ژان پل سارتر، بیست و یکم ژوئن ۱۹۰۵ @HalalZadeha @Hasanabbasi_students