آغاز می کنیم
جمعه ای دگر از
کتاب زندگیمان را
با ذکر مقدس
💫بسم الله الرحمن الرحیم💫
و مُهر می زنیم
به نام پر برکت صاحب لحظه ها
امام زمان(عج)🌼
بسم رب المهدی(عج)
می ترسم از آن لحظه که عمرم به سر آید
مهتاب رخت بعد غروبم به در آید
می ترسم از آن دم که بیایی و نباشم
جان از بدنم رفته و عمرم به سر آید
می خوانمت ای یار ز صبح ازلی
آه از دل خونم زغم هجر برآید
در راه تو من منتظرم تا که بیایی
از گل وصل رخت بهره دلم کی ثمر آید
بر دامن تو رشته دل را چو ببستم
کی مهر رخت از پس پرده به در آید
جز هجر تو اندر دل من هیچ غمی نیست
کی می شود از سینه غم هجر برآید
هر سو نگرم از تو و از وصل بگویند
کی می شود این فصل فراق تو سرآید
از باغ غمت لاله چو بسیار بچیدیم
کی می شود اندر دل ما لاله وصل تو برآید
تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم، خجالتش این است
سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را بضاعتش این است
صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا# اَباعَبدِلله❣
سلام بر حسین :
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ
عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ
عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ
عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
آزادگان دلاور و سرافراز با درس گرفتن
از زندگی حضرت زینب (س) که اسوه صبر و پایداری بود،
توانستند دوران دشوار اسارت را پشت سر گذاشته و
شکوه، عزت و اقتدار را برای کشورمان ارمغان آورند.
امان از اسارت 💔
🏴چه بگویم من از سر بازار
از حراجی آخر بازار
🏴دور زینب شلوغ شد شلوغ
این هم از لطف دیگر بازار
🏴گریه کردیم و هلهله کردند
مردمان ستمگر بازار
🏴حکم تکفیر خواهرت را داد
بی حیایی به منبر بازار
🏴شام ، گودال قتلگاهم شد
به سرم ریخت لشگر بازار
🏴سنگ خورد و خوراک مان شده بود
در رکود مکرر بازار
🏴چشم بر چهارتا النگو داشت
کاسب تشنه ی زر بازار
🏴گوش پاره گواه حرف من است
پر شده دخل زرگر بازار
🏴چقدر روسری غنیمت برد
لااُبالی ابتر بازار
🏴جگرم را کباب کرد امروز
نان و خرمای خیِّر بازار
🏴قدر پنجاه سال پیرم کرد
روضه ی گریه آور بازار
🏴کوچه کوچه شدم تماشایی
در هیاهوی محشر بازار
🏴نفسم بند آمده دیگر
چه بگویم من از سر بازار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷26 مرداد
🇮🇷سالروز بازگشت
🇮🇷 آزادگان سرافراز به
وطن عزیز گرامی باد 🇮🇷💐
صد كهكشان ستاره و خورشیدند / آزادگان چنین كه درخشیدند
دوشینه در محاق فرو رفتند / امروز گر ز پنجره تابیدند
ای عشق ؛ این قبیله درد آلود / شمعند و در هوای تو رقصیدند
گلهای التیام اسارت را / از باغ صبر و حوصله می چیدند
با ما اگرچه هم نفسند اما / خلوت نشین محفل ناهیدند
بس ریشه ها به كرب و بلا دارند / گر از هجوم باد نلریزیدند
از شوق یک اشارت ساقی بود / آن قدر محنتی كه پسندیدند
اما دریغ این همه نیلوفر / دور امام خویش نپیچیدند
به یاران آزاده از ما درود
بخوانید ای دوستان این سرود
سرود دلیران آزاده را
به راه وطن جان و سر داده را
سراپا اگر زرد وپژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل، دلیل است، آورده ایم
اگر داغ، شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهی بخواهید، اینک گواه
همین زخمی هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست، عمری به سر برده ایم
گرمی آغوش هایتان از بوی آواز چلچله هاي مست، پر شد.
خانه، بی صبرانه چشم انتظار آمدنتان، سراپا شوق ایستاده بود با آغوش هایي گشوده و منتظر.
کوچه کوچه انتظار، شهر را لبریز قدم هاي مبارکتان کرده بود.
مرداد روز بازگشایی قفس ما بود،
روز شادمانی شهر و مردم، روز شادباش و تبریک،
روز وصل و دیدار.
آغوش وطن گشوده شده بود و فوج فوج مردانگی در آن جای می گرفت به راستی کدامین ساعت می تواند شکوه آن لحظات را در خود بگنجاند و کدامین تقویم می تواند شوق آن لحظه دیدار را در خود ثبت کند!