eitaa logo
اقتدار ولایی
817 دنبال‌کننده
15هزار عکس
21.5هزار ویدیو
249 فایل
مباحث سیاسی فرهنگی اجتماعی اقتصادی تاریخی ادبیات فارسی و تفسیر و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم اجمعین
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▪️سوم خرداد ۱۴۰۱، یک نوجوان 18 ساله در یووالدی تگزاس شروع به تیراندازی به افراد داخل یه مدرسه ابتدایی می کند سه دقیقه بعد از ورود مهاجم ، پلیس میرسد اما ماجرا نه سه دقیقه بعد از ورود پلیس که وقتی تمام میشود که یک ارتش سیصد و هفتاد و شش نفره، بله 376 نفره 😵‍💫 از انواع و اقسام نیروهای پلیس و ارتش و اف بی آی و سی آی ای و او آر اس و هر کوفت دیگه توی آمریکا که فکرش را بکنید آنجا حاضر شده‌اند، همراه با گشت هلی کوپتر و پشتیبانی و مهمات کافی برای فتح یک شهر 🤦‍♂ نهایتا هفتاد و سه دقیقه بعد با توسل به روح پرفتوح جرج واشنگتن و فیلم های ابرقهرمانی شان، پلیس ها وارد کلاس می شوند و ضارب را که در کمد قایم شده بوده، از پشت در کمد می کشند🤦‍♂ ۷۳دقیقه 🤦‍♂ فقط خدا میداند چند تا بچه از شدت خونریزی مردند که اگر زودتر رسیده بودند بیمارستان الان زنده بودند😔 بله عملیات با موفقیت تمام میشود البته موفقیت برای آن پسرک تیرانداز، که در نهایت آسودگی خاطر در مدت یک ساعت و ربع! 🤦‍♂ سر فرصت به سی و هشت نفر با موفقیت شلیک می کنده که نوزده تا بچه کلاس چهارمی و دوتا معلم کشته می شوند و هفده نفر هم زخمی😳😔 حالا بعد پنج ماه و نیم صدای تماس تلفنی بچه های گیر افتاده تو مدرسه منتشر شده بدون هیچ توضیحی😵‍💫 فیلم لباس پلیس ها نشان میدهد آن ارتش مجهز به جلیقه ضد گلوله، سپر ضدگلوله، انواع مهمات، ماسک و... میدانند ضارب آنجاست! اما وجود مواجهه با یک نوجوان مسلح غیر حرفه ای را ندارند🤦‍♂ ▪️نمی دانم اگر آمریکایی ها بفهمند در تروریست انتحاری آموزش دیده ی داعش که از اسمش خیلی ها خودشان را خیس می کنند آمده و کمتر از سه دقیقه بعد یک نیروی لباس شخصی بدون جلیقه و تنها با یک کلت کمری باهاش درگیر شده و متوقفش کرده چه احساسی نسبت به بزرگترین نیروی نظامی و ابر قدرت جهان به اینها دست میدهد🤦‍♂ ای کاش احمق های هالیوود زده‌ی ایرانی هم می فهمیدند ابر قدرت بودن به مهمات جنگی نیست، مهمات اصلی چیز دیگر است، که بعضیا ندارند👍 قابل توجه غربگداها : سلامتی همه‌ی مدافعان انقلاب اسلامی ایران صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🖌دکتر قریش حسین پور
‍ ‍ 💠✨ ✍در زن ثروتمند و تیزفکری به نام شوکت در زمان کریم خان زند زندگی می کرد. ، بسیار گران قیمتی ارث پدر داشت، که نیاز به فروش آن پیدا کرد. 💢در شهر جار زدند ولی کسی را سرمایه خرید آن نبود. بعد از مدتی داستان به گوش حاکم و نماینده کریم خان در تبریز رسید. 💢آن زن را خداددادخان احضار کرد و الماس را دید و گفت: من قیمت این الماس نمی دانم ، چون حلال حرام برای من مهم است، رخصت بفرما، الماس نزد من بماند ، فردا قیمت کنم و مبلغ آن نقد به تو بپردازم. شوکت خوشحال شد و از دربار برگشت. 💢خدادادخان، که و روباهی بود، شبانه دستور داد ، نگین انگشتر الماس را با شیشه بدلی، ماهرانه تراشیده و جای کرده و عوض نمودند. 💢 شوکت چون صبح به دربار استاندار رسید، خدادادخان ، انگشتر را داد و گفت: بیا خواهر انگشتر الماس خود را بردار به دیگری بفروش مرا کار نمی آید. 💢 شوکت، وقتی انگشتر الماس خود را دید، فهمید که نگین آن عوض شده است. چون می دانست که از والی نمی تواند حق خود بستاند، سکوت کرد. به شیراز نزد، کریم خان آمده و داستان و شکایت خود تسلیم کرد. 💢 کریم خان گفت: ای شوکت خواهرم، مدتی در شیراز بمان مهمان من هستی، خداداد خان، آن انگشتر الماس را نزد من به عنوان مالیات آذربایجان خواهد فرستاد، من مال تو را مسترد می کنم. 💢 بعد از مدتی چنین شد، کریم خان وقتی انگشتر ، نگین الماس را دید، نگین شیشه را از شوکت گرفته و در آن جای کرد و نگین الماس را در دوباره جای خود قرار داد، انگشتر الماس را به شوکت برگرداند و دستور داد ، انگشتر نگین شیشه ای را ، به خدادادخان برگردانند و بگویند، کریم خان مالیات نقد می خواهد نه جواهر. 💢 شوکت از این عدالت کریم خان بسیار خرسند شد و انگشتر نگین الماس را خواست پیش کش کند، ولی کریم خان قبول نکرد و شوکت را با صله و خلعت های زیادی به همراه چند سواره، به شهر خوی فرستاد. 💢 دست بالای دست بسیار است ، گاهی باید صبر داشت و در برابر ظلمے سکوت کرد و شکایت به مقام بالاتر برد، و چه بالاتری جز خدا برای شکایت برتر است؟ 📚نقل از کتاب جوامع الحکایات و والمواعظ الحسنات