eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
116 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات لیسانس مهندسی کامپیوتر ۴ سال تو کانون ایران زبان خوندم دانشجوی مترجمی زبان اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه The Good Student Sue left her dormitory early that morning. She had even washed her uniform the night before. She wanted to look nice for the day. Sue was committed to learning, and she had a talent for getting good grades. In fact, Sue didn’t sleep much. She composed a paper and found the perfect thesis about the importance of greenhouses. She also studied for her physics test. Sue was already tired. During the test, she calculated her answers. Soon, she felt sick. Her face got hot, and her vision began to blur. She was blind for a moment. دانشجوی (دانش آموز) خوب سو در آن صبح زود از خوابگاه خارج شد. او حتی شب قبل لباس فرمش را شسته بود. او می‌خواست برای آن روز خوب به نظر برسد. سو متعهد به یادگیری بود و برای کسب نمرات خوب استعداد داشت. در واقع، سو خواب زیادی نداشت. او یک مقاله نوشت و پایان‌نامه کاملی در مورد اهمیت گلخانه‌ها پیدا کرد. او همچنین برای آزمون فیزیکش مطالعه کرد. سو از قبل خسته بود. در حین آزمون، او پاسخ‌هایش را محاسبه کرد. به زودی، او احساس بیماری کرد. صورتش داغ شد و دیدش شروع به تار شدن کرد. او برای لحظه‌ای کور شد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
☘ In the name of Allah ☘ level3
apprentice [əˈprentɪs] n. An apprentice is a person who learns how to do a job from a skilled person. → Mark is an apprentice chef at the restaurant. کارآموز، شاگرد یک apprentice فردی است که از یک فرد ماهر، شغل خود را یاد می‌گیرد. → مارک کارآموز آشپزی در آن رستوران است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ assure [əˈʃuər] v. To assure someone is to tell them something is true to make them less worried. → He assured the boss that the building would be done on time. اطمینان دادن، خاطرجمع کردن کلمه assure به کسی یعنی به او بگویید که چیزی درست است تا نگرانی‌اش کمتر شود. → او به رئیس اطمینان داد که ساختمان به موقع تمام خواهد شد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
bandage [ˈbændɪdʒ] n. A bandage is a piece of cloth used to stop bleeding. → If you cut yourself, please get a bandage from the first-aid kit. بانداژ، پانسمان، نوار زخم بندی، چسب زخم یک bandage تکه پارچه‌ای است که برای بند آوردن خونریزی استفاده می‌شود. → اگر خودتان را بریدید (جایی از بدنتان را بریدید)، لطفاً یک بانداژ از جعبه کمک‌های اولیه بردارید. ➖➖➖➖➖➖➖➖ bleed [bliːd] v. To bleed is to lose blood. → If you are not careful, you will cut your finger and bleed. خونریزی کردن، خون جاری شدن از، خون آمدن از، خون گرفتن از کلمه bleed یعنی از دست دادن خون. → اگر مراقب نباشید، انگشت خود را می‌برید و خونریزی می‌کنید. (خون جاری می شود) 🌸 @Essential_English_Words 🌸
bond [bɔnd] v. To bond with someone is to become friends with them. → The women bonded after several hours of conversation. ایجاد پیوند، دوست شدن، ارتباط (نزدیک) برقرار کردن کلمه bond با کسی یعنی با او دوست شوید. → آن زنان پس از چندین ساعت گفتگو با هم دوست شدند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ chef [ʃef] n. A chef is a person who cooks in a restaurant. → Tom is a chef at the restaurant near my house. آشپز (ماهر)، سرآشپز یک chef فردی است که در رستوران غذا می‌پزد. → تام سرآشپز رستوران نزدیک خانه من است. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
crown [kraun] n. A crown is the hat worn by a king or queen. → The crown is made of gold. تاج (پادشاهی) یک crown کلاهی است که پادشاه یا ملکه بر سر می‌گذارد. → تاج از طلا ساخته شده است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ departure [dɪˈpɑːrtʃər] n. A departure is the act of leaving a place. → They were excited about their departure back home. ترک محل، عزیمت، خروج یک departure عمل رفتن از یک مکان است. → آنها از ترک محل و بازگشت به خانه هیجان‌زده بودند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
diligent [ˈdɪlədʒənt] adj. If someone is diligent, they work hard and are careful. → Craig has always been a very diligent person at work. کوشا، ساعی، با پشتکار اگر کسی diligent باشد، سخت کار می‌کند و دقیق است. → کریگ همیشه در محل کار فردی بسیار کوشا بوده است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ emperor [ˈempərər] n. An emperor is the leader of a group of countries. → The emperor Julius Caesar was in control of ancient Rome. امپراتور، فرمانروا یک emperor رهبر گروهی از کشورها است. → امپراتور ژولیوس سزار بر روم باستان حکومت می‌کرد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
fiber [ˈfaibər] n. Fiber is a thread of a substance used to make clothes or rope. → The mat was made from tiny fibers. الیاف، رشته یک fiber نخی (رشته ای) از ماده‌ای است که برای ساخت لباس یا طناب استفاده می‌شود. → حصیر از الیاف بسیار ریز ساخته شده بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ horrible[ ˈhɔ:rəbəl] adj. If something is horrible, it is very bad. → The assignment was horrible. I hated it. وحشتناک، بسیار بد، ناگوار، مهیب، سهمگین، وحشت آور اگر چیزی horrible باشد، خیلی بد است. → تکلیف وحشتناک بود. از آن متنفر بودم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
impolite [impəˈlait] adj. If someone is impolite, they are rude. → Roger is impolite to everyone he meets. بی‌ادب، گستاخ، بی تربیت اگر کسی impolite باشد، گستاخ است. → راجر با هر کسی که ملاقات می‌کند(هر کسی را می بیند) (نسبت به او) بی‌ادب است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ kneel kneel [niːl] v. To kneel is to put one or both knees on the ground. → Daryl got down on one knee and asked Nina to marry him. زانو زدن کلمه kneel یعنی یک یا هر دو زانو را روی زمین قرار دادن. → داریل روی یک زانو نشست و از نینا خواستگاری کرد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
luxury [ˈlʌkʃərɪ] n. A luxury is an expensive thing that you do not need. → We stayed at a luxury resort for our honeymoon. تجملی، کالای لوکس یک luxury چیز گرانی است که به آن نیازی ندارید. → ما برای ماه عسل در یک استراحتگاه (اقامتگاه) لوکس اقامت کردیم. ➖➖➖➖➖➖➖➖ massive [ˈmæsɪv] adj. If something is massive, it is very big. → The wheels on his truck were massive. عظیم، بزرگ، حجیم، گنده اگر چیزی massive باشد، خیلی بزرگ است. → چرخ‌های کامیونش بسیار بزرگ بودند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
panic [ˈpænɪk] v. To panic is to feel so nervous or afraid that you cannot think clearly. → Everyone panicked when the house caught on fire. وحشت کردن، دستپاچه شدن، ترسیدن، وحشت زده کردن / شدن، در بیم و هراس انداختن، هراساندن کلمه panic یعنی آنقدر عصبی یا ترسیده باشید که نتوانید به درستی فکر کنید. → وقتی خانه آتش گرفت، همه وحشت کردند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ priority [praɪɔ(:)rətɪ] n. A priority is something that is more important than other things. → My priority is to get good grades in school. اولویت، تقدم،برتری یک priority چیزی است که از چیزهای دیگر مهم‌تر است. → اولویت من گرفتن نمرات خوب در مدرسه است. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
robe [roub] n. A robe is a long, loose piece of clothing. → Many people wear robes in the morning. روبه، روپوش بلند، لباس بلند و گشاد، جامه بلند زنانه، رداء یک robe یک تکه لباس بلند و گشاد است. → بسیاری از مردم صبح‌ها ردا می‌پوشند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ scold [skould] v. To scold means to criticize one angrily because they have done wrong. → Jesse was scolded by the teacher for not paying attention. سرزنش کردن، توبیخ کردن، اوقات تلخی کردن کلمه scold یعنی از کسی به خاطر اشتباهی که مرتکب شده، با عصبانیت انتقاد کنید. → جسی به خاطر عدم توجه توسط معلم سرزنش شد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸