eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
116 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات لیسانس مهندسی کامپیوتر ۴ سال تو کانون ایران زبان خوندم دانشجوی مترجمی زبان اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه A Beautiful Bird Dr. Norton’s occupation was a scholar of biology. He learned about all animals on a daily basis. One day he met a sailor from a colony overseas. The man told Dr. Norton about a talking bird! The bird fascinated Dr. Norton, so he told his colleagues about it. They debated with him: no one thought a bird could talk. He tried to persuade them, but they laughed at him. Nevertheless, Dr. Norton believed the bird was real. His new mission was to find it. He wanted factual proof. پرنده زیبا شغل دکتر نورتون، محقق زیست‌شناسی بود. او هر روز در مورد همه حیوانات مطالبی یاد می‌گرفت. روزی او با یک ملوان از یک مستعمره خارج از کشور ملاقات کرد. آن مرد به دکتر نورتون در مورد یک پرنده‌ی سخنگو گفت! این پرنده دکتر نورتون را شیفته خود کرد، بنابراین او به همکارانش در مورد آن گفت. آن‌ها با او بحث کردند: هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که پرنده‌ای بتواند صحبت کند. او تلاش کرد آن‌ها را متقاعد کند، اما آن‌ها او را مسخره کردند. با این وجود، دکتر نورتون باور داشت که پرنده واقعی است. ماموریت جدید او پیدا کردن آن بود. او می‌خواست یک مدرک واقعی داشته باشد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
abandon [əˈbændən] v. To abandon something is to leave it forever or for a long time. → The old room had been abandoned years before. رها کردن، ترک کردن کلمه abandon یعنی چیزی را برای همیشه یا برای مدت طولانی ترک کنید. → اتاق قدیمی سال‌ها پیش رها شده بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ ambitious [æmˈbɪʃəs] adj. If someone is ambitious, they want to be rich or successful. → Kendra had to be ambitious to get into medical school. جاه‌طلب، بلندپرواز اگر کسی ambitious باشد، می‌خواهد ثروتمند یا موفق شود. → کندرا برای ورود به دانشکده پزشکی مجبور بود بلندپرواز باشد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
bark [bɑːrk] v. When a dog barks, it makes a short, loud noise. → The dog barked loudly and frighteningly. پارس کردن (سگ)، واق واق کردن، عو عو کردن وقتی سگی bark می‌کند، صدای کوتاه و بلندی از خود در می‌آورد. → سگ با صدای بلند و ترسناک پارس کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ bay [beɪ] n. A bay is an area near the ocean where the land goes inward. → The Golden Gate Bridge crosses San Francisco Bay. خلیج یک bay ناحیه‌ای در نزدیکی اقیانوس است که خشکی به سمت داخل آن کشیده شده است. → پل گلدن گیت از خلیج سانفرانسیسکو می‌گذرد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
brilliant [ˈbrɪljənt] adj. If someone is brilliant, they are very smart. → My younger sister is brilliant for someone her age. باهوش، درخشان، عالی، با استعداد، زیرک اگر کسی brilliant باشد، یعنی بسیار زرنگ و نابغه است. → خواهر کوچکتر من برای سنش بسیار باهوش است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ chin [tʃɪn] n. Your chin is the hard part at the bottom of your face. → Luke pointed to the hair on his chin. چانه، زنخدان کلمه chin به معنی قسمت سخت پایین صورت شماست. → لوک به موهای روی چانه‌اش اشاره کرد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
complaint [kəmˈpleɪnt] n. A complaint is something you say to tell people that you don’t like something. → Mom said she didn’t want to hear my brother’s complaints. شکایت، گله، شکوه یک complaint چیزی است که شما می‌گویید تا به مردم بگویید از چیزی خوشتان نمی‌آید. → مامان گفت نمی‌خواهد شکایات برادرم را بشنود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ deaf [def] adj. When someone is deaf, they cannot hear. → Susan was born deaf. ناشنوا، کر وقتی کسی deaf است، نمی‌تواند بشنود. → سوزان ناشنوا به دنیا آمد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
enthusiastic [eneu:ziæstik] adj. To be enthusiastic about something is to be excited by or interested in it. → The man was enthusiastic about his job. مشتاق، پرشور، علاقه‌مند کلمه enthusiastic به چیزی یعنی نسبت به آن هیجان‌زده یا علاقه‌مند به آن باشید. → مرد نسبت به کارش بسیار مشتاق بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ expedition ( n. ) expedition [ˌekspədɪʃən] n. An expedition is a long trip, usually to a place very far away. → They got into their spaceship to begin their expedition. هیئت اعزامی، سفر اکتشافی یک expedition یک سفر طولانی است، معمولاً به مکانی بسیار دور. → آن‌ها سوار سفینه فضایی خود شدند تا سفر اکتشافی‌شان را آغاز کنند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
horizon ( n. ) horizon [həˈraɪzən] n. The horizon is where the sky looks like it meets the ground. → The sun clipped below the horizon. افق، خط افق کلمه horizon جایی است که آسمان به نظر می‌رسد به زمین می‌رسد. ( خطی که آسمان و زمین را از هم جدا می‌کند.) → خورشید زیر افق غروب کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ loyal [ˈlɔɪəl] adj. To be loyal to something or someone is to agree to always help them. → The three friends are very loyal to each other. با وفا، وفادار، متعهد کلمه loyal به چیزی یا کسی یعنی موافقت کنید که همیشه به آنها کمک کنید. → آن سه دوست بسیار به یکدیگر وفادارند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
mayor [meiə:r] n. The mayor is the person in charge of a city. → The mayor of my hometown is quite a powerful speaker. شهردار یک mayor فردی است که مسئولیت یک شهر را بر عهده دارد. → شهردار شهر من سخنور بسیار توانایی است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ mutual ( adj. ) mutual [ˈmjuːtʃuəl] adj. If something is mutual, it is felt in the same way by two or more people. → Robert likes Sarah. The feeling is mutual. متقابل، دوطرفه، دوسره اگر چیزی mutual باشد، به همان شیوه توسط دو یا چند نفر احساس می‌شود. → رابرت سارا را دوست دارد. این احساس متقابل است. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
overweight [ouvərweit] adj. If someone is overweight, they are very fat. → Roger eats too much, so now he’s overweight. چاق، خیلی چاق، دارای اضافه وزن اگر کسی overweight باشد، یعنی بسیار چاق است. → راجر زیاد غذا می‌خورد، بنابراین اکنون اضافه وزن دارد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ refuge [ˈrefjuːdʒ] n. A refuge is a place where you go to be safe. → When it started to rain, she found refuge in the house. پناهگاه، جای امن، پناه، پناهندگی یک refuge مکانی است که برای در امان ماندن به آنجا می‌روید. → وقتی باران شروع شد، او در خانه پناه گرفت. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
restore [rɪsˈtɔːr] v. To restore something is to put it back the way it was. → Victor restored the old car. بازیابی کردن، بازگرداندن، تعمیر کردن، بازسازی کردن، به حالت اولیه برگرداندن کلمه restore چیزی یعنی آن را به حالت اولیه خود بازگردانید. → ویکتور ماشین قدیمی را بازسازی کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ rub [rʌb] v. To rub something is to push on it and move your hand back and forth. → Mom’s feet were sore, so she rubbed them. مالیدن، ساییدن کلمه rub چیزی یعنی به آن فشار وارد کنید و دست خود را به جلو و عقب حرکت دهید. → پاهای مامان درد می‌کرد، بنابراین آنها را مالش داد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
senses [sensiz] n. Your senses are how you see, taste, hear, feel and smell. → It would be hard to live without your five senses. حواس کلمه senses شامل بینایی، چشایی، شنوایی، لامسه و بویایی است. → زندگی بدون حواس پنجگانه تان دشوار خواهد بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ veterinarian [ˌvetərənɛərɪən] n. A veterinarian is a doctor that takes care of animals. → Wanda became a veterinarian because she loves dogs. دامپزشک، بیطار یک veterinarian پزشکی است که از حیوانات مراقبت می‌کند. → واندا دامپزشک شد زیرا عاشق سگ‌ها است. 🌸 @Essential_English_Words 🌸