eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
116 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات لیسانس مهندسی کامپیوتر ۴ سال تو کانون ایران زبان خوندم دانشجوی مترجمی زبان اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه Tricky Turtle Ricky the rabbit and Tera the turtle met by the edge of the river. “No one is capable of beating me in a race!” Ricky said. He was confident—his smile conveyed that. “I can beat you,” Tera said. Ricky laughed with delight. Tera said, “We will race tomorrow. The destination is the hill.” Ricky agreed. Tera concentrated on winning the race. She was not faster than Ricky. لاک‌پشت حیله‌گر ریکی خرگوش و تیرا لاک‌پشت در کنار رودخانه به هم برخورد کردند. ریکی گفت «هیچ‌کس نمی‌تواند در مسابقه‌ای مراا شکست دهد (از من جلو بزند!») او مطمئن بود - لبخندش این را نشان می‌داد. تیرا گفت «من می‌توانم از تو جلو بزنم (تو را شکست دهم)». ریکی با شادی خندید. تیرا گفت: «ما فردا مسابقه می‌دهیم. مقصد تپه است.» ریکی موافقت کرد. تیرا بر روی بردن مسابقه تمرکز کرد. او سریع‌تر از ریکی نبود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
☘ In the name of God ☘ level3
anniversary [ˌænəˈvəːrsərɪ] n. An anniversary is a day that celebrates something from the past. → My parents went out to eat for their wedding anniversary. سالگرد یک anniversary روزی است که چیزی از گذشته را جشن می‌گیریم، (مانند سالگرد ازدواج، تولد، یا یک رویداد مهم.) → پدر و مادرم برای سالگرد ازدواجشان بیرون رفتند تا شام بخورند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ arithmetic [əˈrɪθmətɪk] n. Arithmetic is math. → I like to study arithmetic at school. حساب، حسابداری، علم حساب، ریاضی کلمه arithmetic همان ریاضیات است → من دوست دارم در مدرسه ریاضی بخوانم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
ashamed [əˈʃeɪmd] adj. To be ashamed is to feel upset because you did something wrong or bad. → He was ashamed when he found out that I knew about his past. شرمنده، خجالت‌زده، خجل، شرمسار کلمه ashamed یعنی احساس ناراحتی کنید چون کاری اشتباه یا بد انجام داده‌اید. → او شرمنده شد وقتی فهمید که من از گذشته‌اش خبر داشتم. ➖➖➖➖➖➖➖➖ burst [bəːrst] v. To burst is to suddenly break open or apart. → The bomb burst over the city. ترکیدن، منفجر شدن / کردن، ناگهان باز شدن کلمه burst یعنی ناگهان باز شود یا به تکه‌های کوچک‌تر تقسیم شود. → بمب بر فراز شهر منفجر شد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
carpenter [ˈkɑːrpəntər] n. A carpenter is a person who builds things with wood. → We hired a carpenter to make a cupboard. نجار، درودگر یک carpenter فردی است که با چوب چیزهایی می‌سازد، ( مانند مبلمان، کابینت یا خانه‌ها.) → ما یک نجار استخدام کردیم تا یک کمد بسازد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ coal [koul] n. Coal is a hard black rock that you burn for heat. → Many power stations burn coal to produce energy. زغال سنگ، زغال کلمه coal به معنی یک سنگ سیاه و سخت است که برای تولید گرما می‌سوزانند. ( از آن برای تولید برق نیز استفاده می‌شود.) → بسیاری از نیروگاه‌ها برای تولید انرژی، زغال سنگ می‌سوزانند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
couch [kaʊtʃ] n. A couch is a long, soft seat that many people can sit on. → Kim and Martin’s new couch was very expensive. کاناپه، مبل، نیمکت (نرم و کوسن دار) یک couch یک نشیمنگاه بلند و نرم است که چندین نفر می‌توانند روی آن بنشینند. → کاناپه جدید کیم و مارتین بسیار گران بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ drip [drɪp] v. When a liquid drips, just a little bit falls at a time. → I heard water dripping from the faucet. چکه کردن، چکیدن، چکاندن، قطره قطره افتادن وقتی مایعی drip می‌کند، هر بار فقط مقدار کمی از آن می‌ریزد. → صدای چکه کردن آب از شیر آب را شنیدم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
elegant [ˈelɪgənt] adj. If something is elegant, it is very fancy and pleasing. → In Japan, women wear elegant kimonos on special occasions. ظریف، زیبا، شیک، باسلیقه اگر چیزی elegant باشد، بسیار شیک و دلپذیر است. → در ژاپن، زنان در مناسبت‌های خاص کیمونوهای زیبا می‌پوشند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ fabric [ˈfæbrɪk] n. Fabric is cloth used to make clothes, furniture, etc. → The towels were made from a soft fabric. پارچه، بافت یک fabric نوعی بافت است که برای ساخت لباس، اثاثیه و مبلمان و غیره استفاده می‌شود. → حوله‌ها از یک پارچه نرم ساخته شده بودند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
highlands [ˈhaɪlənd] n. The highlands are high areas of land, usually with mountains. → The man had a small home in the highlands. مناطق کوهستانی، سرزمین‌های مرتفع، ارتفاعات کلمه highlands نواحی مرتفعی از زمین هستند که معمولاً شامل کوه‌ها می‌شوند. → مرد خانه‌ای کوچک در مناطق کوهستانی داشت. ➖➖➖➖➖➖➖➖ ivory [ˈaɪvərɪ] n. Ivory is a white, hard substance that comes from elephants. → The elephant’s long ivory tusks looked very impressive. عاج، رنگ عاج، دندان فیل یک ivory ماده‌ای سفید و سخت است که از فیل‌ها به دست می‌آید، معمولاً از عاج‌های آن‌ها. → عاج‌های بلند فیل که از جنس عاج بودند بسیار چشمگیر به نظر می‌رسیدند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
mill [mil] n. A mill is a building where flour is made. → The farmer took his wheat to the mill to make it into flour. آسیاب یک mill ساختمانی است که در آن آرد درست می‌شود، معمولاً از گندم. → کشاورز گندم خود را به آسیاب برد تا آن را آرد کند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ needle [ˈniːdl] n. A needle is a small, sharp piece of metal that you use to make or fix clothes. → I used a needle to fix the hole in my pants. سوزن یک needle یک قطعه فلز کوچک و تیز است که برای دوختن یا تعمیر لباس از آن استفاده می‌کنید. → از سوزن برای ترمیم سوراخ شلوارم استفاده کردم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
polish [ˈpɒlɪʃ] v. To polish something is to rub it in order to make it shiny. → Mark spent all morning polishing his shoes for the wedding. براق کردن، پولیش زدن، واکس زدن، برق انداختن کلمه polish چیزی یعنی آن را مالش دهید تا براق شود. → مارک تمام صبح را صرف براق کردن کفش‌هایش برای عروسی کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ sew [sou] v. To sew means to put pieces of cloth together using string. → I learned to sew when I was a little girl. دوختن، خیاطی کردن کلمه sew یعنی تکه‌های پارچه را با استفاده از نخ به هم متصل کنید. → من وقتی دختر کوچکی بودم خیاطی را یاد گرفتم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
shed [ʃed] n. A shed is a small building where you store things like tools. → We have a small shed in the backyard for storage. سایه بان، انبار کوچک، آلونک، کپر یک shed ساختمانی کوچک است که در آن وسایلی مانند ابزار را نگهداری می‌کنید. → ما یک آلونک کوچک در حیاط خلوت برای نگهداری وسایل داریم. ➖➖➖➖➖➖➖➖ thread [θred] n. A thread is a thin piece of string. → I have many different colors of thread at home. نخ، ریسمان یک thread یک رشته باریک است. → من در خانه بسیاری از رنگ‌های مختلف نخ دارم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
trim [trim] v. To trim something is to cut it a little bit. → I had my hair trimmed this afternoon. کوتاه کردن، مرتب کردن (با کمی بریدن)، اصلاح کردن، چیدن، تراشیدن، آراستن کلمه trim چیزی یعنی آن را کمی ببرید، (معمولاً برای مرتب کردن آن.) → امروز بعدازظهر موهایم را کوتاه کردم. ➖➖➖➖➖➖➖➖ upwards [ˈʌpwərdz] adv. If something goes upwards, it moves vertically higher. → The kite went upwards further and further. به سمت بالا، رو به بالا اگر چیزی upwards برود، به صورت عمودی بالاتر حرکت می‌کند. → بادبادک هرچه بیشتر به سمت بالا رفت. 🌸 @Essential_English_Words 🌸