eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
rich [rɪtʃ] adj. If you are rich, you have a lot of money. → He’s rich. He can buy anything he wants. ثروتمند ، غنی ، توانمند ، پولدار اگر شما rich باشید، پول زیادی دارید. → او ثروتمند است. او می‌تواند هر چیزی را که بخواهد بخرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
skill [skɪl] n. A skill is the knowledge and ability that allows you to do something well. → A snowboarder must have the right skills to do well. مهارت ، استادی ، کاردانی، چیره دستی یک skill دانش و توانایی است که به شما اجازه می‌دهد چیزی را به خوبی انجام دهید. → یک اسنوبرد سوار باید مهارت‌های مناسب را برای انجام خوب کار داشته باشد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
somehow [ˈsʌmhaʊ] adv. Somehow means in a way or by some means which is not known. → He somehow had to find a way to reach the life preserver. به هر نحو ، به هر طریق ، به یک نوعی ، هرجور هست کلمه somehow به معنی به شیوه‌ای یا به وسیله‌ای که ناشناخته است. → او به هر نحو باید راهی برای رسیدن به وسیله نجات غریق پیدا می‌کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
strength [strɛŋkθ] n. Strength is the physical power that you have. → Exercising will increase your strength and give you more power. نیرو ، زور ، توانایی ، قوت، قدرت کلمه strength نیروی فیزیکی است که دارید. → ورزش کردن قدرت شما را افزایش می‌دهد و به شما نیروی بیشتری می‌دهد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
vote [vəʊt] v. To vote is to officially choose between two or more things. → I voted for Billy to be our class president. رأی دادن کلمه vote به معنی انتخاب رسمی بین دو یا چند چیز است. → من به بیلی به عنوان رئیس کلاس رأی دادم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه How the World Got Light The president of Darkland was a pig—a very bad pig. He was a pig of major importance. He was rich, and he had a lot of strength. But he was mean to all the animals in Darkland. He kept all of the world’s light in a bag. He preferred to keep the world cool and dark. He wanted to stop the progress of the city. The animals couldn’t work in the dark. He didn’t have any respect for them. “Light is too good for them,” he said. “Only I should have light.” چگونه دنیا روشنایی یافت رئیس جمهور کشور تاریکستان یک خوک بود - یک خوک بسیار بد. او خوکی با اهمیت زیاد بود. او ثروتمند بود و قدرت زیادی داشت. اما او به همه حیوانات در تاریکستان بد رفتار می‌کرد. او تمام نور دنیا را در یک کیسه نگه می‌داشت. او ترجیح می‌داد دنیا را سرد و تاریک نگه دارد. او می‌خواست جلوی پیشرفت شهر را بگیرد. حیوانات نمی‌توانستند در تاریکی کار کنند. او هیچ احترامی برای آن‌ها قائل نبود. او گفت «نور برای آن‌ها خیلی خوب است». «فقط من باید نور داشته باشم.» ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
But the animals needed light. So they decided to hold a competition. They wanted to find the smartest animal in Darkland. That animal had to steal light from the president. They advertised the competition everywhere. All the animals came. The animals all showed off their skills. The audience watched and then voted for the animal with the most knowledge. The winner was a tall bird named Raven. They assigned him the job of getting light. The next morning, Raven ate breakfast and then left his home. “How will I gain light from the president?” thought Raven. He needed to trick the president somehow. Then, Raven had an idea. اما حیوانات به نور نیاز داشتند. بنابراین آن‌ها تصمیم گرفتند یک مسابقه برگزار کنند. آن‌ها می‌خواستند باهوش‌ترین حیوان در تاریکستان را پیدا کنند. آن حیوان باید نور را از رئیس جمهور می‌دزدید. آن‌ها مسابقه را همه جا تبلیغ کردند. همه حیوانات آمدند. حیوانات همه مهارت‌های خود را به نمایش گذاشتند. تماشاگران تماشا کردند و سپس به حیوانی که بیشترین دانش را داشت، رای دادند. برنده یک پرنده بلند قد به نام ریون بود. آن‌ها به او ماموریت به دست آوردن نور را محول کردند. صبح روز بعد، ریون صبحانه خورد و سپس خانه‌اش را ترک کرد. ریون فکر کرد «چگونه می‌توانم نور را از رئیس جمهور بگیرم؟» او باید به طریقی رئیس جمهور را فریب می‌داد. سپس، ریون یک ایده داشت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
Raven could make his voice sound like anything! Raven walked up to the president’s door. He made the sound of a crying baby. He cried very loudly. Soon, the president opened the door. “Be quiet!” the president yelled. Right then, Raven quickly made his move. He flew by the pig and found the soft bag. He took it outside. The sun was inside the bag! Raven flew high and put the sun in the sky. The president was very mad. Raven tricked him! But the other animals were very happy. At last, they had light—all because of Raven's smart thinking. ریون می‌توانست صدایش را شبیه هر چیزی کند! ریون به در خانه رئیس جمهور رفت. او صدای یک نوزاد گریان را درآورد. او خیلی بلند گریه می‌کرد. به زودی، رئیس جمهور در را باز کرد. رئیس جمهور فریاد زد «ساکت شو!» در همین لحظه، ریون به سرعت حرکت کرد. او از کنار خوک پرواز کرد و کیسه نرم را پیدا کرد. او آن را به بیرون برد. خورشید داخل کیسه بود! ریون به ارتفاع بالا پرواز کرد و خورشید را در آسمان قرار داد. رئیس جمهور خیلی عصبانی بود. ریون او را فریب داده بود! اما سایر حیوانات خیلی خوشحال بودند. در نهایت، آن‌ها نور داشتند - همه به لطف تفکر هوشمندانه ریون. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸