eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
116 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات لیسانس مهندسی کامپیوتر ۴ سال تو کانون ایران زبان خوندم دانشجوی مترجمی زبان اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
shut [ʃʌt] v. To shut something means to close it tightly. → Please shut the door; the air outside is cold. بستن، بر هم نهادن ، کیپ کردن کلمه shut چیزی به معنی محکم بستن آن است. → لطفاً در را ببندید؛ هوای بیرون سرد است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
strict [strɪkt] adj. When someone is strict, they make sure others follow rules. → The teacher is strict. She does not let students talk in class. سخت گیر وقتی کسی strict باشد، مطمئن می‌شود که دیگران از قوانین پیروی کنند. → معلم سختگیر است. او اجازه نمی‌دهد دانش‌آموزان در کلاس حرف بزنند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
surf [səːrf] v. To surf means to use a special board to ride on waves in the ocean. → The students went to the beach to surf during their vacation. موج سواری کردن معنی دیگر: جست و جو کردن در اینترنت، وبگردی کردن کلمه surf به معنی استفاده از تخته ویژه‌ای برای سوار شدن بر امواج در اقیانوس است. → دانش‌آموزان در طول تعطیلات خود برای موج سواری به ساحل رفتند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
task [tæsk] n. A task is a piece of work to be done that is usually difficult. → My task for the weekend was to clean the entire back yard. وظیفه، تکلیف یک task کاری است که باید انجام شود و معمولاً دشوار است. → وظیفه من برای آخر هفته تمیز کردن کل حیاط خلوت بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
zone [zoun] n. A zone is an area that has different qualities from the ones around it. → Firefighters often work in danger zones. منطقه، حوزه، بخش، قلمرو یک zone ناحیه‌ای است که ویژگی‌های متفاوتی با اطرافش دارد. → آتش‌نشانان اغلب در مناطق خطر کار می‌کنند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
داستان کوتاه The Two Captains Once there were two ships. Both ships carried cotton. The captains were very different. Thomas was strict. He made his crew engage in difficult tasks. “Make sure the ship’s deck is firm and that nothing falls! Put more fuel in the tank!” he said. His ship was very plain, but he never had a problem with it. The second captain, William, was not serious. He had a grand ship, and he loved having fun. His crew amused him by singing and dancing. But his crew never fixed anything on the ship. They just wanted to surf. دو کاپیتان روزی دو کشتی وجود داشت. هر دو کشتی پنبه حمل می کردند. کاپیتان‌ها بسیار متفاوت بودند. توماس سخت‌گیر بود. او خدمه‌اش را به انجام کارهای دشوار وا می داشت. او می‌گفت: «اطمینان حاصل کنید که عرشه کشتی محکم است و هیچ چیزی نمی‌افتد! سوخت بیشتری در باک بریزید!» کشتی او بسیار ساده بود، اما او هرگز با آن مشکلی نداشت. کاپیتان دوم، ویلیام، جدی نبود. او یک کشتی بزرگ داشت و عاشق خوشگذرانی بود. خدمه‌اش او را با آواز و رقص سرگرم می‌کردند. اما خدمه‌اش هرگز هیچ چیزی را در کشتی تعمیر نمی‌کردند. آن‌ها فقط می‌خواستند موج سواری کنند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
One day, Thomas saw a hurricane ahead. He knew that his ship needed to turn around. But he was sure William did not see the storm. He adjusted the dials on the radio and called his friend. Thomas said, “You’ll hit the reef. It’s made completely of coral. Turn around to ensure that you do not crash.” William said, “We will go under the deck and shut the door. We will dance and sing until we are past the danger zone.” When William’s ship got to the hurricane, the wind blew it into the reef. The ship crashed, and water flowed below the deck. William’s crew accused him of being a bad captain. The loss of the ship taught William a lesson. There are times to have fun, but there are also times to be serious. روزی، توماس طوفانی در مقابل دید. او می‌دانست که کشتیش باید دور بزند. اما او مطمئن بود که ویلیام طوفان را نمی‌بیند. او دکمه‌های رادیو را تنظیم کرد و با دوستش تماس گرفت. توماس گفت: «شما به صخره برخورد خواهید کرد. این صخره کاملاً از مرجان ساخته شده است. دور بزن تا مطمئن شوی که برخورد نمیکنی» ویلیام گفت: «ما زیر عرشه می‌رویم و در را می‌بندیم. ما تا زمانی که از منطقه خطر عبور کنیم، می‌رقصیم و می‌خوانیم.» وقتی کشتی ویلیام به طوفان رسید، باد آن را به صخره‌کوبید. کشتی برخورد کرد و آب زیر عرشه جریان یافت. خدمه ویلیام او را به کاپیتان بد بودن متهم کردند. از دست دادن کشتی به ویلیام درسی داد. زمان هایی برای سرگرمی است، اما زمان هایی هم برای جدی بودن وجود دارد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
پایان درس ۲۶✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۶ سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/6214 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d اصطلاحات ، پادکست 👇 🌺 @English_House