قربان محمد روشنی، فرزند: «اله بران» معلم خوش مرام، از دشت ترکمن صحرای گلستان، از ترکمن های گنبدکاووس، اهل تسنن، بسیجی گردان «یارسول الله(ص)» از لشکر ۲۵ کربلا؛…عاشق ولایت امام، همان سال های نخست جنگ، با عضویت بسیج، راهی جبهه می شود.
👈قربان محمد، دل می سپارد به صداقت جبهه و ماندگار می شود.
عاشق مرام عاشورائی فرمانده اش میشود🦋
🔖#داستان_قربان_محمد
#بسیجی
#عشق_نامه
ذره ذره این عشق در او شعله می کشد، بیقرار و بی تاب، مجنون وار می گدازد، از این سو برای مدتی، از گردان یارسول(ع) مرخصی گرفته، به شهر و زادگاهش باز می گردد. پلاکش بر سینه؛ چفیه اش برشانه؛ پوتین و قمقمه، فانسقه اش؛ با همان لباس بسیجی خاکی و ساده اش؛ قبل از این که به خانه برود،
⏰ عصر بود…کوچه به کوچه، اهالی محل را به مسجد می خواند!به خانه می رود، پدر و مادر و خانواده را هم بی درنگ به سوی مسجد می آورد.⁉️
🔖#داستان_قربان_محمد
#بسیجی
#عشق_نامه
👇
📢همه بیائید…
آخر تو ای معلم دوست داشتنی ترکمن ها، چه درسر داری….!؟همه نگران!؟ دلواپس و پر اضطراب.
⁉️مگر چه شده این معلم خوش مرام و خوش نام را،…تک تک خانه اقوام و آشنا را می کوبد؛ بزرگان قومش را به تمنا و التماس، به مسجد می کشاند.🤔
یکی دو ساعتی در محل، قربان محمد می افتد سر زبان ها، مگر از جبهه برای قومش چه پیغام مهمی آورده است.
نماز مغرب و عشاء؛ قربان محمد بیقرار… مردم بی تاب.
مادر نگران. پدر آشفته و دلواپس…
🔖#داستان_قربان_محمد
#بسیجی
#عشق_نامه
#هفته_بسیج
استبصار | Estebsar.ir
سلام 😊👋 استبصاریهای عزیز 🌹😍 به نظر شما قربان محمد چه چیز مهمی را میخواست با اهالی محله و خانواد
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
⌛️🖇ادامه 💥"عشق نامه قربان محمد 😍"💥
قربان محمد بعد از اینکه ولوله ای در محله و فامیل انداخت در مسجد چیزی را اعلام کرد که شاید برای خیلیها باورش سخت بود❗️
🗣از شما بزرگان قوم، دوستانم، برادرانم، اینجا در این مسجد خدا، از شما می خواهم که این «عشق نامه» من را به عنوان «شاهد» گواه کنید. گواه کنید که تاریخ نگوید، قربان محمد دروغ هست.⁉️
🔖#داستان_قربان_محمد
#بسیجی
#عشق_نامه
#هفته_بسیج
🤔اما عشق نامه چه بود ؟👇
📜🦋متن عشق نامه 🦋
✨ای قوم من؛ این من هستم: «قربان محمد روشنی«فرزند: اله بران» گواهی می دهم که محمد(ص) رسول خداست و من ای مردم، با همه عشقی که به شما دارم، اکنون در محضر پروردگار به صراحت و سلامت؛ اعلام می کنم که: من شیعه شده ام و امشب دوباره راهی جبهه می شوم.»⁉️
✨من می روم؛ تا ادعای خودم را با خون سرخ خودم، در سرزمین عاشورائی امام حسین(ع)، جبهه های نبرد، گواهی بکنم. گواهی بکنم برای شما و برای آیندگان که شما بزرگان قوم ترکمن، جوان ترها، خانواده ام، که الان شاهد من هستید، فردای قیامت امام حسین شما را شفاعت کند.
✨من می روم تا شهید بشوم، تا همراه کاروان امام حسین(ع) نزد پرودگارم رو سفید بشوم. حالا دیگر" علی(ع) مولای منست و سیدالشهداء سرور شهیدان عالم هستی، امام به حق من‼️"
✨خیلی زود ادعای خودم را گواهی می کنم با خون سرخ خودم، با شهادت خودم که هیچ زیبائی و قشنگی و خوبی، بهتر از شهادت، در راه پروردگار عالم نیست و من هرگز ندیدم.
🔖 #داستان_قربان_محمد
#بسیجی
#عشق_نامه
#هفته_بسیج
✍قربان محمد، نامه اش را در مجلس می گرداند تا از حاضرین گواهی بگیرد.
مسجد سراسر سکوت می شود.❗️
فضا هر لحظه سنگین و سنگین تر شده. 👈بهت و حیرت همه شهر و شب و کوچه و خیابان و خانه ها را می گیرد.و قربان محمد نیمه شب از شهر به جبهه باز می گردد.
🦋گردان یا رسوالله(ص)…سیزده ماه در جبهه می ماند و هرگز به مرخصی نمی رود، تا این که با خون سرخش، با شهادتش،🥀 در شلمچه گواهی می دهد؛ که ای تاریخ، ای قوم من، پدر من، مادرعزیزم، برادرانم، ای مردم:من عاشورائی شدم…
🦋این داستان شهید و عشق نامه شهید قوم ترکمن شهید بسیجی قربان محمد روشنی🌷 است
اینجا درسایت استبصار بخوانید ❗️
🔖#داستان_قربان_محمد
#بسیجی
#عشق_نامه
#هفته_بسیج
✨عشق نامه مستبصر بسیجی شهید قربان محمد روشنی🌷«از قوم اصیل ترکمن گنبد کاووس»✨
من شیعه شده ام و امشب دوباره راهی جبهه می شوم.
من می روم تا شهید بشوم، تا همراه کاروان امام حسین(ع) نزد پرودگارم رو سفید بشوم. حالا دیگر علی(ع) مولای منست و سیدالشهداء سرور شهیدان عالم هستی، امام به حق من.❗️
خیلی زود ادعای خودم را گواهی می کنم با خون سرخ خودم، با شهادت خودم که هیچ زیبائی و قشنگی و خوبی، بهتر از شهادت، در راه پروردگار عالم نیست و من هرگز ندیدم.
💻اینجا در سایت استبصار بخوانید و بشنوید❗️
#بسیجی
#عشق_نامه
#هفته_بسیج #بسیج
✅ بنیادبین المللی استبصار
@estebsar_ir
Estebsar.ir 💯