eitaa logo
غَـــريــق ؛
954 دنبال‌کننده
93 عکس
14 ویدیو
0 فایل
تو که نیستی بیشتر از پرندگان سقوط میکنم ! بیشتر از ماهیان غرق میشوم ! بیشتر از هیزم میسوزم ! بیشتر از یخ ، یخ میزنم‌و بیشتر از مرگ میمیرم .. ــــــ ـــ ـــ ـ کنون که غرق ِخیال ِتو شعر میخوانم ، تو یاد میکنی از من ؟ بعید میدانم . ' کپی ؟ فقط فوروارد !
مشاهده در ایتا
دانلود
غَـــريــق ؛
_
در دو چالِ گونه ات دنیای من جا میشود عاشقِ دنیای خویشم ، لحظه ی خندیدنت .
۱۷ مهر ۱۴۰۳
بوسیدن‌عکس‌ از‌پشت‌ِ یک‌صفحه‌ی چهار‌اینچی همون غم‌عزیز‌ خودمونه .
۱۸ مهر ۱۴۰۳
منظورتون چیه که تا صحبت از بغل کردن میشه، میگید [ من از بغل خوشم نمیاد و به من دست نزنید ] ؟ بغل جزء دستۀ ضروریاتِ این زندگیه‌ سخت‌گیر و پرماجراست ؛ مثلِ هوا و آب و غذاست عزیزِ من . این دو تا دستِ گرمِ پیچیده شده و تنِ آسودۀ امن ، فلسفۀ آرومِ عجیبی دارن بغل کن ، بغل بگیر و نزار بغل یخ کنه از زندگی بیفته‌ .
۱۸ مهر ۱۴۰۳
فرض کن تو را در آغوش کشیده باشم اینجا میان ِآغوش تو نمی‌میرم که ، نور به قبرم ببارد که عاشق توام .
۱۸ مهر ۱۴۰۳
۱۹ مهر ۱۴۰۳
غَـــريــق ؛
_
لب خشکیده ی ما را نظری کن جانا ، جز لبت بوسه مگر ارزش چیدن دارد ؟
۱۹ مهر ۱۴۰۳
" آدمِ‌امن‌ " همونیه‌ که‌بدون‌ هیچ‌ترسی‌ شتباهاتت‌رو‌ بهش‌میگی‌ و‌ترسِ‌ قضاوت‌شدن ‌نداری .
۱۹ مهر ۱۴۰۳
عشق بعضی وقت‌ها از درد دوری بهتر است ! بی‌قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است ، توی قرآن خوانده‌ام ، یعقوب یادم داده است دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است . . . نامه‌هایم چشم‌هایت را اذیت می‌کند درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است ؛ چای دم کن ، خسته‌ام از تلخی نسکافه‌ها ؛ چای با عطر هل و گل‌های قوری بهتر است . من سرم بر شانه‌ات ؟ یا تو سرت بر شانه‌ام ؟
۱۹ مهر ۱۴۰۳
زندگیم زخم بود ، آمدنت مرهم .
۱۹ مهر ۱۴۰۳
بگویم زخمم آنقدر عمیق شده که می‌توان در آن درختی کاشت ؟ بگویم غمگینم و مرگ کاری نمی‌کند ؟
۲۰ مهر ۱۴۰۳
این دلتنگی چیست ؟ میسوزاند و خاکستر‌‌ میکند .
۲۰ مهر ۱۴۰۳
جمعه که می‌شد ، هر چند ساعت یک‌بار لا به لای تمام شلوغی‌ها‌ ، پردۀ دنیا را می‌کشید و به سراغم می‌آمد که از احوالِ متفاوتِ آدینه‌هایم‌ باخبر شود . لبخندِ نمکی‌اش‌ را به نمایش می‌گذاشت و می‌گفت : می‌دونی که جمعه‌ها دل‌نگرونم‌ باید ساعت به ساعت حالتو بپرسم ماهی خانوم . چشمانِ به ذوق نشسته‌ام را که می‌دید ، خیالش‌ راحت میشد و باز هم پردۀ دنیا را کنار می‌زد و به شلوغی‌ها نویدِ آمدنش‌ را می‌داد . مراقبه‌هایم را از او یاد گرفتم ، از اویی که در میانِ ازدحام و جار و جنجالِ این ایام ، هنوز هم مهربان بود . . .
۲۰ مهر ۱۴۰۳