eitaa logo
🔴بسم الله الرحمن الرحیم🔴
116 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11هزار ویدیو
78 فایل
بسـم اللّٰـه الـرحـمٰن الـرحـیمْ حــسین هــمان اسـم اعـظم است 💔 تعجیل در ظهور مـولا و آقای همه مـا صــلوات ☈(اینجا همه چی هست هــمه چــی) 🌱🟢🟩🏹📌🗡️ کـپی : صلـوات بر محمّد و آل مـحمّد و عـــجــل فــرجهم 🖤 https://eitaa.com/FATEHHAN 💚
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچه هایمان را به نام کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم و بدانند از گذرگاه کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم.!🌿 @montazeranemam
🌱شهید را شب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می‌گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و ... ♥️ 🕊 ♥️
شَهـادَٺ حکایٺ‌عاشقانہ‌آنانۍ‌اسٺ‌کہ‌دانستَند دُنیا‌جاۍ‌مـٰاندن‌‌نیسٺ‌باید‌پرواز‌کرد♥️!'‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یڪۍ‌نوشتہ‌بود↓ سهمِ‌من‌از‌جنگ پدرۍ‌بود❝ ڪہ‌هیچ‌وقت در‌جلسہ‌ۍاولیا‌ومربیان‌ شرڪت‌نڪرد😔💔 +وهمینقدر‌غریب(: @montazeranemam
پرسید دوست دارید به ایرانی ها چی بگید؟! ایشون گفتن: خوشا به حالشون که ولی فقیه مثلِ حضرت آقا دارند(:🦋
پرسید دوست دارید به ایرانی ها چی بگید؟! ایشون گفتن: خوشا به حالشون که ولی فقیه مثلِ حضرت آقا دارند(:🦋
میگفت: به جای اینکه عکس خودتونو بذارید پروفایل تا بقیه با دیدنش به گناه بیفتن، یه تلنگر قشنگ بذارید که با دیدنش به خودشون بیان... ✨@montazeranemam
تشنگی امانش را بریده بود از خط بر می گشت روزه بود به سنگر که رسید اذان را گفتند آب را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یادلب های تشنه حسین علیه السلام لیوان را از دستانم گرفت و به دم سنگر رفت منتظر رفیق اش بود که او هم بیاید سوت خمپاره ایی آمد ...گرد و خاک شد چشمانم را که باز کردم او را غرق در خون یافتم ،سیرآبِ سیرآب... . 🕊 🖤 【 @atre_shohada
«🖇🖤»↴ انقدر‌سینـہ‌میزد‌ بھش‌گفتم‌ڪم‌خودتو‌اذیت‌ڪن..! مے‌گفـت: این‌سینہ‌نمے‌سوزه.. موقع‌شھادت‌همہ‌جاش‌ترڪش‌بود‌ جز‌سینہ‌اش...💔 •|شھید‌حمید‌سیاهڪالے‌مرادی|• 🌿💦🌿💦
عملیاتی که در آن، اردن را دور زد! ● جزو اولین نفرات گروه پیشتازی بود که قبل از عملیات خیبر مخفیانه به عمق دشمن رفت و با دیگر همرزمانش توانست مراکز حساس نظامی رژیم بعث را به تصرف دربیاورد و کنترل منطقه را در دست بگیرد. شب چهارشنبه سوم اسفندماه سال ۱۳۶۲ که زمان شروع عملیات خیبر بود، در همان دقایق ابتدایی خبری را با بی‌سیم به قرارگاه مخابره کرد: «پل مجنون تصرف شد». پلی که در عمق ۶۰ کیلومتری دشمن بود و بعدها به افتخار این فرمانده رشید اسلام، نامش را «پل حمید» گذاشتند. ● تصرف این پل در عملیات خیبر موجب شد دشمن نتواند نیروهای موجود در جزیره را فراری دهد یا حتی نیروی کمکی برای آن‌ها بفرستد. در نتیجه تمام نیروهای بعثی کشته یا اسیر شدند. در همان ساعت ابتدایی عملیات خیبر، ۹۰۰ نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند. در میان اسرا، یک سرتیپ عراقی حضور داشت. او از حضور نیروهای ایرانی در آن منطقه حیران و متعجب بود و با نگاهی نگران به سخنان حمید باکری گوش داد که می‌گفت: ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ! ﺍﮔﺮ ﻗﺼﺪ ﻓﺮﺍﺭ ﯾﺎ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻫﻤﻪ‌ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﮔﺒﺎﺭ ﻣﯽﺑﻨﺪﯾﻢ! سرتیپ عراقی دیگر طاقت نیاورد و خطاب به فرمانده ایرانی گفت: شما چگونه به اینجا آمدید؟! حمید باکری هم خیلی جدی جوابش را داد: ما اردن را دور زدیم و از طرف بصره آمدیم! سرتیپ عراقی نگاهی به روبرو انداخت و متعجبانه باز پرسید: پس آن نیروهایی که از روبرو می‌آیند از کجا آمده‌‌اند؟ آقا حمید با دست به زمین زد و گفت: از زمین روییده‌اند! 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
عملیاتی که در آن، اردن را دور زد! ● جزو اولین نفرات گروه پیشتازی بود که قبل از عملیات خیبر مخفیانه به عمق دشمن رفت و با دیگر همرزمانش توانست مراکز حساس نظامی رژیم بعث را به تصرف دربیاورد و کنترل منطقه را در دست بگیرد. شب چهارشنبه سوم اسفندماه سال ۱۳۶۲ که زمان شروع عملیات خیبر بود، در همان دقایق ابتدایی خبری را با بی‌سیم به قرارگاه مخابره کرد: «پل مجنون تصرف شد». پلی که در عمق ۶۰ کیلومتری دشمن بود و بعدها به افتخار این فرمانده رشید اسلام، نامش را «پل حمید» گذاشتند. ● تصرف این پل در عملیات خیبر موجب شد دشمن نتواند نیروهای موجود در جزیره را فراری دهد یا حتی نیروی کمکی برای آن‌ها بفرستد. در نتیجه تمام نیروهای بعثی کشته یا اسیر شدند. در همان ساعت ابتدایی عملیات خیبر، ۹۰۰ نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند. در میان اسرا، یک سرتیپ عراقی حضور داشت. او از حضور نیروهای ایرانی در آن منطقه حیران و متعجب بود و با نگاهی نگران به سخنان حمید باکری گوش داد که می‌گفت: ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ! ﺍﮔﺮ ﻗﺼﺪ ﻓﺮﺍﺭ ﯾﺎ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻫﻤﻪ‌ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﮔﺒﺎﺭ ﻣﯽﺑﻨﺪﯾﻢ! سرتیپ عراقی دیگر طاقت نیاورد و خطاب به فرمانده ایرانی گفت: شما چگونه به اینجا آمدید؟! حمید باکری هم خیلی جدی جوابش را داد: ما اردن را دور زدیم و از طرف بصره آمدیم! سرتیپ عراقی نگاهی به روبرو انداخت و متعجبانه باز پرسید: پس آن نیروهایی که از روبرو می‌آیند از کجا آمده‌‌اند؟ آقا حمید با دست به زمین زد و گفت: از زمین روییده‌اند! 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ در جـنگ نـرم هـم اینگونه بـاشید... ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽
🕊 🕊 ● من هیچ‌زمانی فکر نمی‌کردم که مصطفی به شهادت برسد چرا که او یک زندگی عادی داشت و مانند همه‌ انسان‌های معمولی بود؛ این‌ها را به خاطر این‌ می‌گویم که از شهادت برای ما تصویری ساخته‌اند که احساس می‌کنیم شهدا خیلی خاص بودند. ● آذر 1394 در ایام محرم درگیری سختی میان رزمندگان مقاومت و نیروهای جبهه‌النصره صورت گرفت که در این عملیات 13 مدافع حرم ایرانی به شهادت رسیدند. یکی از آن‌پرستوهای عاشق، مصطفی شیخ‌الاسلامی کندلوسی بود. مدت زیادی از زندگی مشترک مصطفی نمی‌گذشت و یک فرزند تو راهی داشت اما تاب بی‌حرمتی به ناموس شیعه را نداشت و برای دفاع از حریم آل‌الله از شهرستان چالوس راهی سوریه شد. او از تکاوران و آرپیجی‌زن‌های یگان صابرین بود و پس از 27 روز حضور در سوریه، به مقام والای شهادت نائل آمد. ● مصطفی شیخ‌الاسلامی 22 دی 1364 در شهرستان چالوس متولد شد. پدرش، زین‌العابدین شیخ الاسلامی بازنشسته‌ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ♥️💚♥️ ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
🕊 🕊 ● من هیچ‌زمانی فکر نمی‌کردم که مصطفی به شهادت برسد چرا که او یک زندگی عادی داشت و مانند همه‌ انسان‌های معمولی بود؛ این‌ها را به خاطر این‌ می‌گویم که از شهادت برای ما تصویری ساخته‌اند که احساس می‌کنیم شهدا خیلی خاص بودند. ● آذر 1394 در ایام محرم درگیری سختی میان رزمندگان مقاومت و نیروهای جبهه‌النصره صورت گرفت که در این عملیات 13 مدافع حرم ایرانی به شهادت رسیدند. یکی از آن‌پرستوهای عاشق، مصطفی شیخ‌الاسلامی کندلوسی بود. مدت زیادی از زندگی مشترک مصطفی نمی‌گذشت و یک فرزند تو راهی داشت اما تاب بی‌حرمتی به ناموس شیعه را نداشت و برای دفاع از حریم آل‌الله از شهرستان چالوس راهی سوریه شد. او از تکاوران و آرپیجی‌زن‌های یگان صابرین بود و پس از 27 روز حضور در سوریه، به مقام والای شهادت نائل آمد. ● مصطفی شیخ‌الاسلامی 22 دی 1364 در شهرستان چالوس متولد شد. پدرش، زین‌العابدین شیخ الاسلامی بازنشسته‌ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ♥️💚♥️ ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
🌹به یاد شهید ابراهیم هادی ◇پنج سال پس از پایان جنگ کار تفحص در کانال کمیل آغاز شد. پیکرهای شهدا یکی پس از دیگری پیدا شدند اما از ابراهیم خبری نبود. مدتی بعد یکی از رفقای ابراهیم برای بازدید به فکه آمد. ایشان گفتند: زیاد دنبال ابراهیم نگردید. او می خواسته گمنام باشد. بعید است پیدایش کنید. ابراهیم در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد. ◇ آخر دهه هفتاد، بار دیگر جستجو در منطقه فکه شروع شد. پیکر شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت. قرار شد در ایام فاطمیه و پس از یک تشییع باشکوه هر پنج شهید در یک نقطه از خاک ایران به خاک بسپارند. ◇شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم. با موتور جلوی درب خانه ایستاد. با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتیم! و شروع کرد به دست تکان دادن. ◇ بار دیگر در خواب مراسم تشییع شهدا را دیدم. تابوت یکی از شهدا از روی کامیون تکان خورد و ابراهیم از آن بیرون آمد. با همان چهره جذاب و همیشگی‌ به ما لبخند می زد! فردا تشییع باشکوهی برگزار شد. بعد هم شهدا برای تدفین به شهرهای مختلف فرستادند. ◇من فکر می کنم ابراهیم با خیل شهدای گمنام، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بازگشت تا غبار غفلت را از چهره های ما پاک کند. برای همین بر مزار هر شهید گمنام که می روم به یاد ابراهیم و ابراهیم های این ملت فاتحه ای می خوانم. 📎 به روایت خواهر شهید 📚سلام بر ابراهیم، ص ۲۲۲ ❤️ 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅─── ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
🌹به یاد شهید ابراهیم هادی ◇پنج سال پس از پایان جنگ کار تفحص در کانال کمیل آغاز شد. پیکرهای شهدا یکی پس از دیگری پیدا شدند اما از ابراهیم خبری نبود. مدتی بعد یکی از رفقای ابراهیم برای بازدید به فکه آمد. ایشان گفتند: زیاد دنبال ابراهیم نگردید. او می خواسته گمنام باشد. بعید است پیدایش کنید. ابراهیم در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد. ◇ آخر دهه هفتاد، بار دیگر جستجو در منطقه فکه شروع شد. پیکر شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت. قرار شد در ایام فاطمیه و پس از یک تشییع باشکوه هر پنج شهید در یک نقطه از خاک ایران به خاک بسپارند. ◇شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم. با موتور جلوی درب خانه ایستاد. با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتیم! و شروع کرد به دست تکان دادن. ◇ بار دیگر در خواب مراسم تشییع شهدا را دیدم. تابوت یکی از شهدا از روی کامیون تکان خورد و ابراهیم از آن بیرون آمد. با همان چهره جذاب و همیشگی‌ به ما لبخند می زد! فردا تشییع باشکوهی برگزار شد. بعد هم شهدا برای تدفین به شهرهای مختلف فرستادند. ◇من فکر می کنم ابراهیم با خیل شهدای گمنام، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بازگشت تا غبار غفلت را از چهره های ما پاک کند. برای همین بر مزار هر شهید گمنام که می روم به یاد ابراهیم و ابراهیم های این ملت فاتحه ای می خوانم. 📎 به روایت خواهر شهید 📚سلام بر ابراهیم، ص ۲۲۲ ❤️ 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅─── ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
🕊🕊 دوستش دنبالش آمده بود و با هم مدرسه مجتهدی رفتند. مرحوم آیت‌الله مجتهدی با دیدن محسن آقاخانی گفت: خدا این بچه را برای طلبگی انتخاب کرده است. او همان شهیدی است که سر بریده‌اش ندای سر داد. ● شب خواب دیدم، رفته بودم زیارت سیدالکریم، مردی جلو آمد و گفت: بچه‌ات را بگیر. گفتم: این بچه من نیست، فاطمه را گذاشته‌ام خانه! گفت: این محسن توست و در راه خدا شهید می‌شود. وقتی این خواب را دیدم، هنوز نمی‌دانستم که باردار هستم. برای یکی از دوستانم خوابم را تعریف کردم. زنگ زده بود دفتر آقای بروجردی، گفته بودند تعبیرش این است که این خانم باردار است و این بچه به خواهد رسید. ● بچه که به دنیا آمد با پدرش تصمیم گرفتم نام پدربزرگش را روی آن بگذارم؛ یعنی حسن. رفتیم شناسنامه را تحویل گرفتیم، نوشته بود محسن! پدرش تا خود رئیس ثبت احوال را زیر سؤال برده بود که ما می‌خواستیم اسم این بچه حسن باشد، چرا نوشته‌اید محسن؟ گفتند: ما ننوشته‌ایم! ✍راوی مادر شهید 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
شهیددهقان‌،تکہ‌ڪلامے‌داشت‌کہ‌‌مےگفت: یہ‌چادر از حضرت‌زهــــࢪا(س) به خانم‌ها ارث رسیده و داشتن این حجـاب و حفظ ڪردنِ اون لیاقت میخواد..♥ - و حجاب دری ست به سوی بهشت... همان حجابی که تقوا را افزون میکند 🕊
شهیددهقان‌،تکہ‌ڪلامے‌داشت‌کہ‌‌مےگفت: یہ‌چادر از حضرت‌زهــــࢪا(س) به خانم‌ها ارث رسیده و داشتن این حجـاب و حفظ ڪردنِ اون لیاقت میخواد..♥ - و حجاب دری ست به سوی بهشت... همان حجابی که تقوا را افزون میکند 🕊
🕊🕊 ● به جرم فعالیت های سیاسی به زندانش انداختند. مأموران ساواک با شکنجه نتوانستند چیزی از زبانش بکشند لذا او را با یک کمونیست هم‌ سلول کردند. او هم فهمیده بود عبدالله حساس است، تا آب می‌آوردند یا غذا، اول می‌خورد که عبدالله نتواند بخورد. نماز خواندن و قرآن خواندن میثمی را مسخره میکرد. ● شب جمعه بود، دلش بدجوری گرفته بود شروع کرد خواندن ... تا رسید به این جمله «خدایا اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی اندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی، چه خواهد شد». نتوانست خودش را نگه دارد. افتاد به سجده. خیلی گریه کرد سرش را که بلند کرد، دید هم سلولیش سرش را گذاشته کف سلول و زار میزند». ● ایمان و اخلاص شهید میثمی، این فرد کمونیست را که اعتقاد دینی نداشت را هم تحت تأثیر قرار داده بود... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
🕊🕊 ● به جرم فعالیت های سیاسی به زندانش انداختند. مأموران ساواک با شکنجه نتوانستند چیزی از زبانش بکشند لذا او را با یک کمونیست هم‌ سلول کردند. او هم فهمیده بود عبدالله حساس است، تا آب می‌آوردند یا غذا، اول می‌خورد که عبدالله نتواند بخورد. نماز خواندن و قرآن خواندن میثمی را مسخره میکرد. ● شب جمعه بود، دلش بدجوری گرفته بود شروع کرد خواندن ... تا رسید به این جمله «خدایا اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی اندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی، چه خواهد شد». نتوانست خودش را نگه دارد. افتاد به سجده. خیلی گریه کرد سرش را که بلند کرد، دید هم سلولیش سرش را گذاشته کف سلول و زار میزند». ● ایمان و اخلاص شهید میثمی، این فرد کمونیست را که اعتقاد دینی نداشت را هم تحت تأثیر قرار داده بود... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
شباهت شهید ولید ذیب شهید دیشب حزب الله با شهید محسن حججی مورد توجه کاربران لبنانی قرارگرفت 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
همنشینی تأثیر داره ، با هرکی بشینی رنگشو میگیری ؛ با شهداهم بشینی میشی رنگ ِشهدا .
وقسم‌به‌خاکِ‌شلمچه که‌بوی‌شهدارامی‌دهد:)💔
هنوز هم معلمـے ... درس عشــق مےدهے ... و درس مــردانگے "تو" معلمِ هدایتـے " هادےِ " راهـے ... ڪلاست ، دلهاے ما و تڪلیف هر روزمان ، شبیہ " شما " شدن هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هنوز هم معلمـے ... درس عشــق مےدهے ... و درس مــردانگے "تو" معلمِ هدایتـے " هادےِ " راهـے ... ڪلاست ، دلهاے ما و تڪلیف هر روزمان ، شبیہ " شما " شدن هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
خدا به‌ صاحب‌ الزمان‌ صبر دهد زیرا او منتظر ماست ! نه‌ اینکه‌ ما‌ منتظر او باشیم هنگامی میشود گفت‌ منتظریم ، كه خود را اصلاح‌ کنیم. @montazeranemam
میگفت‌اگھ‌برآی‌خدآڪارڪنۍ🖐🏼 شھآدت‌میآد‌بغلت‌مےگیرھ :) آخرش‌میشے‌الگوی‌ِچندتاجوون‌🌱 ڪھ‌آرزوی‌شھآدت‌دآرن! همینقدرقشنگ‌‌ودلبر🥲♥️ خدآهمہ‌چیو‌میچینھ‌وآست☕️• توفقط‌بآید‌برآی‌خودش‌ڪآرڪنے
خدا به‌ صاحب‌ الزمان‌ صبر دهد زیرا او منتظر ماست ! نه‌ اینکه‌ ما‌ منتظر او باشیم هنگامی میشود گفت‌ منتظریم ، كه خود را اصلاح‌ کنیم. @montazeranemam