eitaa logo
[ فتح‌خون ]
3.6هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
58 فایل
[ زیرعلم‌ِحُسین‌ابن‌علی(ع) ] ‏بَر طبل جنگ می‌زنند . . نمی‌دانند ما خالق موسیقی جنگیم :) ! - یه‌جایی‌تو‌دل‌کربلا‌ ؛ - اطلاعات : @tab_dokhtarhaaj .
مشاهده در ایتا
دانلود
باتمام‌تحقیرهاوتمسخرها هنوزهم‌هستند‌پسرانی‌که حریم‌الهی‌برایشان‌بیشتراز جان‌هایشان‌ارزش‌دارد... @Dokhtarhaaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگرآن‌دخترحجاب‌داشت شاهدچنین‌صحنه‌ای‌بودیم؟! حجاب‌برای‌آرامش‌و‌آسایش‌بانوان‌است. سلام‌ای‌شهید‌امر‌به‌معروف! - 🕊« »↶   「 @Dokhtarhaaj
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صــــد پســر در خون بغلـتـد ، گـم نگــردد دختــری:))💔 🕊« »↶   「 @Dokhtarhaaj
شهید غیرت.mp3
9.3M
🎶 ➰شاعر:حسین ابراهیمیان 🎚تنظیم: امیرحسین داوطلب ❤️ انتشار به مناسبت شهادت شهید امر به معروف و نهی از منکر 🕊« »↶   「 @Dokhtarhaaj
+ حکیمۍ‌از‌شخصۍ‌پرسید‌: روزگار‌‌چگونہ‌است..؟ - شخص‌با‌ناراحتۍ‌گفت:‌چہ‌بگویم.. امروز‌از‌گرسنگۍ‌مجبور‌شدم‌کوزه‌سفالۍ کہ‌یادگار‌سیصد‌سالہ‌اَجدادیم‌بود‌‌را‌بفروشم و‌نانۍ‌تهیہ‌کنم! + حکیم‌گفت:‌خداوند‌روزۍ‌ات‌را‌از‌سیصد‌ ســال‌پیش‌کنار‌گذاشتہ‌و‌اینگونہ‌ناسپاسۍ میکنۍ...؟! 🕊« »↶   「 @Dokhtarhaaj
استادم‌گفت: وابستہ‌خدا‌بشید :))) گفتم: چجوری؟ گفت: چجورےوابستہ‌یہ‌نفرمیشۍ؟ گفتم: وقتے‌زیادباهاش‌حرف‌میزنم زیاد‌میرم‌،میام.. تویہ‌جملہ‌گفت: رفت‌وآمدتوبا خدا زیادڪن..!🌱 🕊«»↶   「 @Dokhtarhaaj
بیایید ست کنیم وقتی بقیه برا ازادیشون پروف میزارن و هشتک میزنن چرا ما هشتک نزنیم؟؟ چرا ما پروفامون داداش با غیرتمونو نزاریم؟ فقط برا اینکه ما پروفمون زشت نشه...!!؟؟ 🕊« »↶  「 @Dokhtarhaaj
بشیم ⁵⁵⁰😢 فقط ⁸نفر تا ⁵⁵⁰ تایی شدنمون اگه بشیم چالش میزارم 😍💛
‍ خاطره‌ای جالب از شهید حمیدرضا الداغی به نقل از هم‌دانشگاهی او مهدی عرفاتی: شهید حمیدرضا الداغی هم‌دانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات می‌خوندم و حمید حسابداری (اگر اشتباه نکنم). من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم. ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشی‌ها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو می‌نوازه… تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ... رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوش‌هامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوش‌بریده‌ها… شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش… این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ و خوشگل دانشگاه. پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد. حالا همون جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ 🕊«# »↶   「 @Dokhtarhaaj