به ملامت نبرند از دل ما صورتِ عشق
نقشِ بر سنگ نبشتست به طوفان نرود ؛
- سعدی
با خنده گفتمش به سلامت . . . سفر بخیر!
وقتی که رفت از تو چه پنهان؟ دلم گرفت ؛
- مجید ترکابادی
- فکر و خیال -
____
تو اما وارد رگ هایم شدی
و همه چیز تمام شد
و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم . . !
ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکارم آرامم نکرد ؟
خرمنِ سوختهی ما به چه کارش میخورد؟
که چو برق آمد و در خشک و تَرِ ما زد و رفت
- ابتهاج
غلط است هر که گوید که به دل رهست دلرا
دل من ز غصه خون شد، دل او خبر ندارد ؛
- وحشی بافقی