فرصت حضور🇮🇷🇵🇸
. سلام علیکم و رحمت الله💐 به فضل خدا دربارهی انتخابات، ۳ موضوع مطرح است که طی ۳ شب آن چه به عقل ای
در این جبههی تازه، علی الدوام از رسانههای دشمن و بوقچیهای داخلی شان خواهیم شنید که ؛ مشروعیت ولایت فقیه با عدم اقبال مردم، بلاوجه بوده و همه پرسی از مردم در تعیین نوع نظام دلخواه خود ضرورت دارد.
در این فضا ، واژهای که بیشتر از هر واژهی دیگری ضریب خواهد گرفت، واژهی «دیکتاتور» است.
رو این حساب مشارکت بالا حتا با وجود سر کار آمدن دولتی غربگرا که ( نهایتا ۴ یا ۸ سال) زندگی مردم را دچار اختلال کند، ضرورتی بی بدیل است.
دلیل هم این است که؛ با وجودی دولتی غربگرا، بخشی از عمر ما دچار چالش می شود اما با کاهش مشارکت، دشمن گام بلندی در ایجاد مسأله برای اصل نظام که جوهره ی آن ولایت فقیه است، خواهد برداشت. نظامی که بیش از هزار و سیصد سال سیاه ، زمان برده تا برپا شود و بستر ساز اصلی برای حکومت اسلامی حضرت حجت ( علیه السلام ) باشد، نبایست تحت تاثیر عاملی قرار گیرد.
⬅️ در بخش دوم از موضوع انتخابات ، چالش اصلی انتخابات ده پانزده سالهی اخیر را که عمدتا چالش بین طرفداران انقلاب و نامزدهای مطرح در این جبهه است را بررسی می کنیم؛
#اصلح یا #صالحمقبول
بررسی عقلی در یک انتخاب، ما و هر فرد دیگری را در هر بخشی به گزینهی اصلح رهنمون می کند. کیست که در ورزش دنبال بهترین مربی، در بیماری دنبال بهترین پزشک، در دانش، دنبال بهترین استاد، در راهسازی دنبال بهترین مهندس و در رانندگی دنبال بهترین راننده نباشد؟
نظام انتخاب اصلح ،به صورت غریزی و فطری بر جهان هستی حاکم است.
و ناب ترین انتخاب اصلح ما در این جهان ، انتخاب خدای خالق به عنوان احسن الخالقین است. در تاریخ بشریت هر نبی مرسلی آمد ، قوم خود را به یک حقیقت فراخواند و حق نداشت ذره ای از آن کوتاه بیاید.
بررسی سنت نبوی و سیره ی علوی ( علیهما السلام) در گزینش هایی که جنبهی تحمیل بر ایشان را نداشته ، همواره، انتخاب اصلح بوده.
و هر جا که جمعی از دوستان یا منافقان دوست نما ، نظری خلاف انتخاب اصلح را بر امین و امیر اسلام ( علیهماالسلام) تحمیل کرده اند ، تبعات آن دامن اسلام را گرفته است.
بررسی نگاه امامین انقلاب که برگرفته از روح اسلام است نیز بارها و بارها به انتخاب #اصلح اشاره کرده و در نظام فکری ایشان در موضوع انتخابات، اثری از تزی من درآوردی بنام #صالحمقبول دیده نمی شود.
برای تبیین ملموس این موضوع، مثالی عرض کرده و با بسط آن، آخر و عاقبت گام نهادن در این تز را خواهیم دید؛
فرض کنید نامزد اصلح دارای امتیاز ۱۴ باشد و صالح دارای امتیاز ۱۱ باشد اما دارای اقبال بیشتری بین مردم هست.
طبیعتاً قائلان به صالح مقبول ، اقبال + ۱۱ را ارجح بر ۱۴ می دانند.
حال اندکی در امتیازها تغییر ایجاد می کنیم؛ اصلح دارای امتیاز ۱۴٫۰۱ و صالح برخوردار از امتیاز ۱۰٫۹۹ + اقبال مردمی ست.
آیا با این تغییر در امتیازات، نظر دوستان در گرایش از صالح مقبول به اصلح تغییر کرده است. مسما خیر ! چرا که این حد از تغییر اگر برای ایشان اقناع کننده بود که ، در درجه ی نخست از اختلاف امتیاز ۳ بین دو گزینه که ۳۰۰ برابر اختلاف ۱/۱۰۰ (یک صدم ) هست ، چشم پوشیده و این درجهی ناچیز ایجاد شده برایشان قابل چشم پوشی ست.
اگر به ایشان بگویید، این تنزل امتیاز صالح از درجهی اصلحیت یک صدم کمتر شود ، آیا اقناع کننده است که از صالح مقبول به اصلح گرایش پیدا کنید، پاسخشان، منفی ست.
سلسلهی افزایش جزیی امتیاز اصلح و کاستن جزیی امتیاز صالح مقبول را ادامه داده تا امتیاز اصلح به ۱۹ رسیده و امتیاز صالح مقبول به ۶ رسیده است.
به نظر شما تغییری در گرایش هواداران صالح مقبول به سمت اصلح ایجاد می شود؟ قطعا خیر! چرا ؟ به دلیل آن که اساسا این گروه برای امتیاز صلاحیت، اصالت قائل نبوده و صلاحیت را فرع بر مقبولیت تعریف کرده اند. اگر اصالت را به شایستگی می دادند، حتا یک صدم اختلاف صلاحیت بین اصلح و صالح مقبول، برای ایشان حجت بود و نیازی به اختلاف امتیازهای بیشتر نبود.
🔻ادامه دارد ...