فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا میتونیداین رو منتشر ڪنید❗️
#امامزمان #تلنگرانه
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
حــاجحسینیکتامیگه :
اگهمیخواییهروزۍدورتابوتت
بگردن؛
امروزبایددورامامزمانبگردی !:)
#تلنگرانه
┏━━💠┓
@FOTROSmonasebat
┗💠━━┛
▣⃢📣انتشار مطالب کانال #فطرس صدقه جاریه است
به خودتان مراجعه کنید؛
اگر هنوز در دلتان
به حضرت زهرا (س)
محبت دارید؛
بدانید که از چشم خدا نیوفتاده اید . . .!
"اُستاد فاطِمی نِیا"
#تلنگرانه
┏━━💠┓
@FOTROSmonasebat
┗💠━━┛
▣⃢📣انتشار مطالب کانال #فطرس صدقه جاریه است
#تلنگرانه
استغفاریعنی:
خدایامننتوانستماززندگیامخوبلذت
ببرم، حالمبداست،
اخلاقمبدشده،
عاشقنشدمودرخود
پرستیماندهام،
روحمکثیفشده
ودیگرازچیزیلذتنمی
برم،درستمکن
تاباقیماندۀزندگیام
رالذتببرم...(:♥️
#استادپناهیان🌱
┏━━💠┓
@FOTROSmonasebat
┗💠━━┛
▣⃢📣انتشار مطالب کانال #فطرس صدقه جاریه است
#تلنگرانه
داستانی آموزنده
حکایت کنند مرد عیال واری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت.
همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،
شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند.
مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.
قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد.
او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.
او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟
همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد،
پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود.
پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟
او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است،
پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد.
او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.
پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است.
همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، خاری به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد...
پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.
پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد...
پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است.
پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.
بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد.
پادشاه به او گفت:
-آیا مرا میشناسی...!؟
-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.
-میخواهم مرا حلال کنی.
-تو را حلال کردم.
-می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟؟؟
گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :
پروردگارا...
او قدرتش را به من نشان داد،
تو هم قدرتت را به او نشان بده!
این داستان تاریخی یکی از زیباترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی میکند، این سلاح سلاح دعا است...
بترس از ناله مظلومی
که جز خدا یار و مددکاری ندارد
قابل توجه اقایان در مورد همسر
قابل توجه مادران در مورد بچه های خردسال
قابل توجه فرزندان در مورد پدر و مادر پیر و ضعیف
قابل توجه اونهایی که کارگر افغانی دارند و حقوق کم میدهند
قابل توجه اونهایی که دل کسی رو می شکنند
┏━━💠┓
@FOTROSmonasebat
┗💠━━┛
▣⃢📣انتشار مطالب کانال #فطرس صدقه جاریه است
داشت از حال بدش میگفت؛
درحالی كه قرآن در اخرین طبقه
کـتاب خونهش خاک میخورد !🥺💔
#تلنگرانه
#یازهرا
┏━━💠┓
@FOTROSmonasebat
┗💠━━┛
▣⃢📣انتشار مطالب کانال #فطرس صدقه جاریه است