eitaa logo
رسانه مردم
145 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
21 فایل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ انتقاد و پیشنهاد @ahmad_m313 @shahadat_114
مشاهده در ایتا
دانلود
👈3️⃣ یکی از خصوصیات جنس زن، قوی بودن و عواطفش نسبت به مرد است؛ به دلیل همین حس عاطفی قویتر، زن ها در روابط، تأثیرپذیرتر نیز می باشند. همین عواطف قویتر و تأثیرپذیرتری بیشتر، اگر قبل از ازدواج مدیریت نشود و با عقل و منطق در آمیخته نگردد سبب آسیب پذیری در این روابط می شود. وقتی جنس مرد با این خصوصیات جنس زن آشنا می شود و متوجه می شود که عواطف طرف مقابل، افساری به نام عقل و منطق را به کنار نهاده، با چند جمله بر او تأثیر می گذارد و او را عاشق و دلبسته خود می کند : «من عاشقت هستم»، «تو بهترین و زیباترین دختر دنیایی»، «بدون تو نمی توانم زندگی کنم»، «مطمئن باش با تو ازدواج خواهم کرد و در کنار تو خواهم آرمید» و ... تا به هدفی که مدنظر دارد جامه عمل بپوشاند.4️⃣ همانطور که گفته شد، قدرت و شدت احساسات و عواطف در زنان بیشتر است؛ همین موضوع باعث می گردد خیلی اوقات وقایعی که در این روابط احتمال وقوع شان بسیار زیاد است را نادیده بگیرند و تن به این رابطه ها بدهند و متأسفانه از همین زاویه نیز بیشترین را می خورند : «او پسر خوبی است»، «او با دیگران فرق می کند»، «او فردی با خداست»، «مطمئنم که قصدش ازدواج است» و طرف مقابل هم پیام های مثبت مخابره می کند؛ ولی ناگاه می بیند تمام تصوراتش بوده و طرف مقابل به راحتی زیر همه چیز زده و حال، او می ماند و صدمات عاطفی و پشیمانی از اعمال گذشته. این موضوعی که مطرح کردیم بارها و بارها اتفاق افتاده و کاملاً واقعی است ولی باز هم برخی دختران دچار آن می شوند؛ حتی برخی اوقات شرایط حادتری هم به وجود آمده است (رابطه جنسی، باردار شدن دختر، از دست دادن باکرگی، درگیر بیماری های آمیزشی شدن و ...) که آینده زندگی دختر را به کشانده است. وقتی دیگران این مسیر اشتباه را تجربه کرده و تلخی آن را گزارش کرده اند، عاقلانه نیست که ما هم همان مسیر اشتباه را برویم5️⃣ حتماً این جمله به گوش تان خورده است : «با اینکه چهره زیبایی ندارد، ببین چه زن زیبایی گرفته است» در اینگونه موارد چند احتمال برای شکل گیری ازدواج این دختر پر رنگ است : الف) به دلیل وجهه دینی و معنوی، علمی، اجتماعی یا مالی طرف مقابل، ب) ازدواج اجباری (جبر شرایط)، ج) علاقه واقعی پیدا کردن به دلیل شنیدن حرف های خواستگارش. ما با مورد سوم کار داریم. منظور از مطرح کردن جمله بالا این است که بگوییم اینکه گفته می شود «زن ها از راه گوش عاشق می شوند و مردان از راه چشم» در خیلی از موارد واقعیت دارد. زن مردی را می خواهد که به او محبت کند و تکیه گاه امنی برایش باشد. در مقابل مرد دوست دارد مورد اعتماد همسرش قرار گیرد. زنان نیاز به دریافت دارند و می خواهند همسرشان به احساساتش درباره او، نمود بیرونی دهد و بی پرده بگوید «همسرم عاشقانه دوستت دارم». در مقابل بسیاری از مردان این روش را پیاده نمی کنند و می گویند ما با اعمال و رفتارمان عشق مان را نشان می دهیم و نیازی به گفتن نیست. حال وقتی جنس زن این مطلب برایش مهم است و پسری این را می داند، در برقراری رابطه روی این موضوع انگشت می گذارد و محبت کلامی را در نهایت خود ابراز می دارد (یعنی از راه گوش وارد می شود) و طرف مقابل را شیفته و واله خود می گرداند و وقتی به این مرحله رسید در بسیاری از موارد، درخواست های ناسالم او (جنسی و ...) بی پاسخ نخواهد ماند.👇
👈هیچوقت نفهمیدم پژمان کارش چیست و چه کار می‌کند. هربار که می‌پرسیدم می‌گفت چه اهمیتی دارد؟ مهم این است من پول برای خانه بیاورم که می‌آورم. من هم تبدیل به یک زن نظافت‌کار دربست شده بودم. هیچ چیزی از او نمی‌دانستم جز اینکه دکترا دارد و یک کار‌هایی دارد انجام می‌دهد. از خانواده‌اش هم چیزی نمی‌دانستم. آن‌ها هم از من چیزی نمی‌دانستند. اصلا نمی‌دانستند پسرشان دارد با دختری مثل من زندگی می‌کند. هربار که میگفتم مرا با خانواده‌ات آشنا کن، می‌کرد و می‌گفت: «نه الان زمانش نیست من باید قبلش با آن‌ها حسابی صحبت کنم. چون خیلی سنتی و مذهبی هستند و عقد مرا با یکی بسته اند و تو را به چشم بدی نگاه می کنند. من هم نمی‌خواهم اینطور باشد و برای همین فعلا صبر کنیم⚠️غذا درست می‌کردم، لب نمی‌زد. می‌گفت این چیست؟ غذا را می‌کرد. به خودم می‌گفتم لابد من یک کاری کرده‌ام. می‌گفتم تو بگو من چه کار کرده‌ام؟ بگو من خودم را اصلاح می‌کنم. اما می‌گفت برو من نمی‌خواهم ببینمت وقتی من در خانه هستم تو برو داخل اتاق که دیگر نبینمت. هیچوقت نفهمیدم با کسی ارتباط دارد یا نه. چیزی از او نمی‌دانستم. از تهران هم چیزی نمی‌دانستم. نمی‌دانستم حتی زندگی کردن در شهر به این بزرگی و شلوغی چگونه است. می‌ترسیدم حتی با کسی حرف بزنم. حتی با دایی‌ام. می‌گفتم اگر پژمان بفهمد من با کسی درد و دل می‌کنم ممکن است مرا سر به نیست کند. مادرم درست می‌گفت که کارم و راهم است و من هرچه می‌گذشت از خودم بیشتر بدم می‌آمد. احساس گناه می‌کردم از اینکه وقتی می‌خواستم با پژمان زندگی کنم با مادرم خیلی بد حرف زدم.♦️زندگی‌ام جهنم شده بود. مدام به پژمان می‌گفتم چرا نمی‌خواهی مرا به خانواده‌ات معرفی کنی؟ می‌گفت: «اوه، چی را معرفی کنم؟ چه کسی را معرفی کنم؟ دختری که بدون هیچی حاضر است با یک پسر زیر یک سقف زندگی کند؟» می‌گفتم: «من به تو تعهد دارم. دوست داری بروم با یک پسر دیگر ارتباط بگیرم؟» می‌گفت: «برو، راه دراز، جاده دراز برو» می‌دانست من نمی‌روم. می‌دانست میان خانواده‌ام چه وضعیتی داشتم و حالا هرچه بگوید نمی‌روم. می‌کرد. آخری‌ها بند کرده بودم بیا برویم عقد کنیم. هیچ‌جوره زیر بار نمی‌رفت. به خودم آمدم دیدم دارم بدون هیچ حق و حقوقی یک مرد را‌ تر و خشک می‌کنم و جوانی‌ام را به پایش می‌ریزم. بدون اینکه هیچ حقی در زندگی‌اش داشته باشم با مردی ارتباط داشتم که با من بد دهنی می‌کرد، تحقیرم می‌کرد و حتی یکبار از روی عصبانیت طوری توی که هنوز فکر می‌کنم دندان‌هایم لق شده. حس می‌کردم دارد از همه جسمم، روحم روانم سوء استفاده می‌کند.🔞اگر صیغه عقد را خوانده بودیم خیلی چیز‌ها فرق می‌کرد. شاید عده‌ای مثل پژمان بگویند چه فرقی می‌کند؟ آدمی که بخواهد خیانت کند و نسازد همه جوره نمی‌سازد و صیغه و عقد و کاغذ جلویش را نمی‌گیرد. من می‌گویم فرق می‌کند، چون با هیچی زندگی کرده‌ام. می‌توانستم را بکوبم جلوی خانواده‌اش، جلوی قانون و بگویم این آدم نسبت به من مسوول است. اما دستم به هیچ جا بند نبود. می‌رفتم چه می‌گفتم؟ می‌گفتم که من همینجوری الکی حاضر شده‌ام بدون هیچ تعهدی بیایم با پسر شما زندگی کنم و الان ناراضی‌ام؟ بقیه چه جوابی به من می‌دادند؟ برایم چه کار می‌کرد؟⚫️کم آورده بودم. هرکس مرا می‌دید از چهره‌ام می‌فهمید چه حالی دارم. دوباره و این بار درب و داغان و به هم ریخته رفتم خانه دایی‌ام و از احوالاتم گفتم. آنقدر لاغر شده بودم که اصلا لازم نبود دهان باز کنم و از شرایطم بگویم. کل امیدم پژمان بود که او هم مرا حسابی دور زده بود. هیچ چیزی برای خودم نداشتم. حتی یک لقمه نان برای خانه نمی‌آورد که حس کنم مسئوولیتی دارد. دوباره به خانه دایی‌ام رفتم. دایی‌ام که همه زندگی‌اش الگوی من شده بود.وقتی سرشکسته برگشتم توقع داشتم مادرم هوایم را داشته باشد. توقع داشتم حالا که خورده‌ام و نیازمند حمایت عاطفی‌اش هستم، حواسش بیشتر به من باشد. چندبار خودم زبانی گفتم که من حمایت عاطفی‌ات را می‌خواهم، اما هیچ چیزی تغییر نکرد. جز اینکه مدام گفت: خودت کردی، می‌خواستی نکنی. از من کاری بر نمی‌آید.🔴از همه مرد‌ها بدم می‌آید. هرکسی سراغم بیاید فرار می‌کنم. حتی اگر بگوید می‌خواهم ازدواج کنیم. دیگر هیچ‌کسی نمی‌تواند اعتماد مرا به خودش جلب کند. من آدمی را دیدم که دکترا داشت. با سواد بود. قربان صدقه‌ام می‌رفت. دوستم داشت، اما یکماهه همه چی از هم پاشید. دوستی و ازدواج سفید که هیچ. ازدواجی که اسمش را بیخودی ازدواج گذاشته‌اند. این هیچ چیز نیست. همه چیزت را می‌دهی، اما هیچ‌چیزی به دست نمی‌آوری. یک برگ کاغذ نداری که بروی سراغ قانون ظلمی را که می‌کشی بگویی! تازه همه هم سرزنشت می‌کنند که خودت خواستی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶افشاگری عسگری نماینده البرز درباره کسانی که گندم را گردن جنگ اوکراین انداختند🔹تولید کل دنیا در سال ۲۰۲۱، ۷۸۰ میلیون تن بوده است. سهم ۳۳ میلیون تن بوده است🔹تمام این ها به خاطر یک درصد است؟ چرا آمار می دهید؟ ✍️هفته پیش این نماینده مجلس صحبتهای مهمی انجام داد که مهمترین بخش صحبتهای نماینده رو تو فیلم مشاهده میکنید و در ادامه گفت:فقط با افزایش قیمت می توان با مقابله کرد؟ قیمت را افزایش دادیم آیا قاچاق آن کنترل شد؟
هدایت شده از سخن بزرگان
🔴قابل توجه برخی مسئولین که به دنبال آتش بس در غزه هستند! ✅پیام مهم رهبری در ۳ بهمن ۱۴۰۲ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ۲۴ هزار شهید تهران بزرگ با انتقاد از عملکرد مسئولان کشورهای اسلامی در قبال موضوع بسیار مهم غزه گفتند: برخی مواقع و اظهارات مسئولان کشورهای اسلامی است زیرا درباره موضوعی همچون در غزه صحبت می‌کنند که از خارج است و در دست دشمنِ خبیثِ صهیونیستی است، مسئولان کشورهای اسلامی باید نسبت به موضوعاتی که در اختیار آنها است، کنند. رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: آن موضوعی که در اختیار مسئولان کشورهای اسلامی است، حیاتی به رژیم صهیونیستی است، کشورهای اسلامی باید ارتباط سیاسی و اقتصادی خود را با رژیم صهیونیستی قطع کنند و به این رژیم کمک نکنند. ✍چرا ایران اسلامی کالاهای صهیونیستی و آمریکایی را از مملکت جمع نمیکنه؟ 👈چرا ایران اسلامی تنگه هرمز را مثل یمن که باب المندب را بست ، نمی بنده؟ ⁉️حماقت یا خیانت🤔