#سالروز_شهادت
#روایت_ناب
🔶خدمتگزار مردم بود...🔶
🔵 زمان شهادت مدیر کل سیاسی انتظامی استانداری کرمان بود.
🔷 هیچ وقت از بیت المال استفاده نمی کرد و حتی در محل کار خود صندوق رفع مظالم داشت و هر ماه در آن مقدای پول می ریخت و می گفت: اگر از تلفن اداره استفاده شده باشد.
🔷 از چشم های خود در برخورد با نامحرم محافظت می کرد.
🔷 یک روز که پسرش در تب می سوخت حاضر نشد با ماشین اداره او را به بیمارستان برساند و خود را به منزل پدر خانمش رساند و با ماشین او علی را به بیمارستان رساند.
🔷 دعای کمیل را حفظ بود و اغلب نماز شب می خواند و هیچ نماز قضایی نداشت و همیشه می گفت: اگر گناه نکنی چرا بهشت را ندهند.
🔷 به مسئولین ماشین و زمین می دادند. اما هرگز حاضر نشد که زمین بگیرد. می گفت: اگر حقی است باید به تمام مردم اعلام شود و ارائه گردد. مسئولین خدمتگزاران مردم هستند، نه ارباب مردم.
🔷 او همیشه #دائم_الوضو بود. #همیشه #غسل_شهادت می کرد. می گفتم: جنگ تمام شده. می گفت: اگر خالص باشی شهادت در خانه تو می آید.
🔷 حسین، با ارباب رجوع مهربان برخورد می کرد و جلوی پای آنها بلند می شد و می گفت: نباید انسان احساس تکبر کند. مگر ما کی هستیم، خدمتگزار مردمیم.
🔹راوی: همسر شهید
حسین مرتضوی زاده
@Fahma_KanoonTaha