eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
988 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون طه آب‌پخش
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: 25 سال 🌺 اه
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: ۲۵ سال 🌺 اهل شهرستان تهران 🌺 قسمت 1⃣1⃣ 🌺 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃مسابقات قهرمانی باشگاه ها بود. مقام اول مسابقات، هم جایزه نقدی می گرفت هم به انتخابی کشور می رفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. ابراهیم همه حریف ها را برد و رفت فینال. به ابراهیم گفتم حریفت برای فینال ضعیف هست. هر دو رفتن روی تشک. حریف ابراهیم چیزی در گوش ابراهیم گفت. ابراهیم هم سرش را به نشانه تایید تکان داد. بعدش حریفش جایی روی سکوها نشان که پیرزنی تسبیح به دست نشسته بود. ابراهیم خیلی بد کشتی گرفت و حریفش برنده شد. وقتی داور دست حریف را بالا برد، ابراهیم خیلی خوشحال بود. انگار خودش قهرمان شده. حریف خم شد و دست حریف ابراهیم را بوسید. من با عصبانیت به ابراهیم گفتم: آدم عاقل، این چه کشتی بود گرفتی؟ نمی خوای کشتی بگیری چرا ما را معطل می کنی؟ ابراهیم خیلی آرام و با لبخند گفت: اینقدر حرص نخور. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃داشتم از ورزشگاه می رفتم بیرون. حریف ابراهیم صدایم زد. بهم گفت عجب رفیق با مرامی داری. من قبل مسابقه بهش گفتم من مطمئنم به شما می بازم. اما هوای ما را داشته باش. مادر من بالای سالن نشسته. کاری کن ما خیلی ضایع نشیم. رفیقتون سنگ تمام گذاشت. نمی دانی مادر چقدر خوشحاله. من تازه ازدواج کردم، خیلی به این پول احتیاج داشتم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار است. بعد بهش گفتم این کارها مخصوص آدم های بزرگی مثل آقا ابرامه. در بین راه به کارهای ابراهیم فکر می کردم. یاد لبخندهای آن پیرزن و خوشحالی آن جوان افتادم، یکدفعه گریه ام گرفت. عجب آدمیه این ابراهیم! 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 📚کتاب سلام بر ابراهیم، صص ۳۶ الی ۳۸ @Fahma_KanoonTaha