🌿🌿🌿به نام خدا🌿🌿🌿
❇خورشید از پشت کوهها بالا آمد و نور زرد رنگش را در جنگل سبز پهن کرد. فندقی سنجابه از خواب بیدار شد و صبحانهاش را خورد.
❇ مادرش، گلبلوط خانم به او گفت: فندقی جان! امروز در جنگل کار دارم. میخواهم تو هم همراه من بیایی.
❇فندقی با تعجّب پرسید: چه کاری؟
❇گلبلوط خانم گفت: آماده شو برویم، در راه برایت توضیح میدهم.
❇فندقی آماده شد و با مادرش از خانهی درختیشان خارج شدند.
❇گلبلوط خانم گفت: فندقی جان،امروز میخواهیم جمعآوری آذوقه برای فصل سرما را شروع کنیم. تو دیگر بزرگ شدهای، میتوانی این کار را یاد بگیری و به من کمک کنی.
❇فندقی پرسید: چرا ما باید آذوقه جمع کنیم؟
❇گلبلوط خانم گفت: حالا که میوهی درختان گردو و فندق و بلوط رسیدهاند، ما باید برای روزهای سرد زمستان که درختها میوه ندارند، آذوقه جمع کنیم. اگر این کار را نکنیم در فصل سرما گرسنه میمانیم.
❇فندقی گفت: چه خوب! حالا دلیلش را فهمیدم.
فندقی و مادرش مدتی توی جنگل راه رفتند. آنها به درخت بزرگ گردو رسیدند و از درخت بالا رفتند و شروع کردند به چیدن گردوها. بعد از اینکه کار چیدن گردوها تمام شد و از درخت پایین آمدند؛ گلبلوط خانم سوراخهایی در زمین ایجاد کرد.
❇فندقی پرسید: چرا زمین را سوراخ میکنید؟
❇گلبلوط خانم گفت: برای اینکه گردوها را در زمین پنهان کنیم. اینطوری تا رسیدن زمستان، همه گردوها سالم و دست نخورده باقی میمانند.
❇فندقی گفت: چه خوب! حالا دلیلش را فهمیدم!
فندقی خواست در سوراخ کردن زمین به مادرش کمک کند و خیلی زود کارش را شروع کرد. گلبلوط خانم با دندان، پوست گردوها را شکست و آنها را به صورتش مالید. فندقی پرسید: چرا این کار را میکنید؟
❇گلبلوط خانم گفت: اینطوری گردوها بوی خاصی پیدا میکنند و ما وقتی خواستیم از زیر خاک آنها را بیرون بیاوریم، راحتتر میتوانیم پیدایشان کنیم.
❇فندقی گفت: چه خوب! حالا دلیلش را فهمیدم!
فندقی پوست گردوها را شکست و آنها را به صورتش مالید. آنها همه گردوها را یک جا جمع کردند، تا داخل سوراخهایی که ایجاد کرده بودند، پنهان کنند.
❇خرس قهوهای فندقی و مادرش را دید و از کار آنها تعجب کرد. جلوتر رفت و پرسید: دارید چکار میکنید؟
❇فندقی گفت: ما داریم برای فصل سرما آذوقه جمع میکنیم. شما هم جمعآوری آذوقه را شروع کردهاید؟
❇قهوهای با تعجب گفت: آذوقه؟ نه ما تا به حال این کار را نکردهایم.
❇فندقی به مادرش نگاه کرد و گفت: مامان، چرا خانوادهی قهوهای برای زمستان آذوقه جمع نمیکنند؟
❇گلبلوط خانم گفت: چون خرسها در فصل زمستان به خواب میروند و نیازی به جمع کردن آذوقه ندارند.
❇فندقی گفت: چه خوب! حالا دلیلش را فهمیدم.
قهوهای به گردوهایی که فندقی و مادرش یکجا جمع کرده بودند نگاه کرد و گفت: یعنی شما در زمستان همهی این گردوها را پیدا میکنید؟
❇گلبلوط خانم گفت: بیشترشان را پیدا میکنیم. ولی اگر بعضی از گردوها در زمین باقی ماندند، بعد از مدتی سر از خاک بیرون میآورند و به درخت گردوی زیبایی تبدیل میشوند.
نویسنده: ساجده کارخانه ای
#داستان_درخت_گردو
@FahmeGuran