eitaa logo
فهم قرآن در دبستان
9.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
811 ویدیو
18 فایل
‹ ﷽ › آموزش مفاهیم سوره های جز ۳۰ برای مقطع دبستان . هزینه ی آموزشها: ذکر شریف صلوات و دعا برای ظهور امام زمان عج الله 👈🏻 کانال هامون: 🔹 @tadaboresoreha 🔸️ @onsebaghoranepish 🔹️ @NazmFV . 👈🏻 راه ارتباطی: 🔅 @fadaeivelayatt
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌱🌱به نام خدا🌱🌱🌱 ✴داستان مهمان دانا👇 🍃با شنیدن صدای زنگ آخر زینب با عجله دفتر و کتابش را جمع کرد و داخل کیف گذاشت و به راه افتاد .او می‌دانست که آن روز پدربزرگ مهربان مهمان خانه ی آنهاست .آنقدر شوق دیدن پدربزرگش را داشت که نفهمید کی به خانه رسیده است. 🍃 بی‌صبرانه زنگ زد و داخل شد همین که چشمش به پدربزرگ عزیز و مهربانش افتاد با خوشحالی به طرف او دوید پدربزرگ هم او را در آغوش گرفت زینب پس از سلام و احوالپرسی با پدربزرگ و بابا و مامان مهربانش رفت که لباس‌هایش را عوض کند .او سریع لباس‌های زیبایش را پوشید و به سراغ پدربزرگ آمد تا با او حرف بزند و حرف‌های زیبای او را هم بشنود. 🍃 زینب خیلی حرف برای گفتن داشت پدربزرگ سر صحبت را باز کرد و به او گفت زینب خانم چه خبر از مدرسه؟ زینب هم شروع کرد به حرف زدن.از مدرسه و مدیر و معلّم‌های خوب تا دانش آموزانی که توانسته بود با آنها دوست بشود. حرف‌هایش به سوره‌هایی رسید که یاد گرفته بود. 🍃 به پدربزرگ گفت راستی پدر جان من امسال سوره‌های زیادی یاد گرفتم. همین امروز هم سوره عصر را حفظ کردم .پدربزرگ گفت به به چقدر عالی این سوره را بخوان برایم دختر گلم . 🍃زینب هم مشتاقانه شروع کرد به خواندن سوره ی عصر .آنقدر خوب خواند که پدربزرگ شگفت زده شد و با خوشحالی گفت: آفرین بر تو دختر عزیزم راستی می‌دانی در سوره عصر خداوند مهربان چه حرف‌های قشنگی به ما گفته است؟ 🍃 زینب بدون معطلی گفت: بله مثلاً می‌دانم که خداوند مهربان گفته که اگر آدم‌ها از وقت و عمرشان خوب استفاده نکنند ضرر می‌کنند. 🍃 پدربزرگ دستی بر سر زینب کشید و با لبخند گفت: آفرین بر تو ،بگذار باقی سوره را من کمکت کنم.زینب داشت گوش می‌داد و پدربزرگ داشت حرف می‌زد :خدای مهربان به ما سفارش می‌کند که کارهای خوب انجام بدهیم و در مقابل مشکلات صبر و تحمّل داشته باشیم. 🍃زینب پرسید: پدر جان چرا ما باید صبر کنیم؟پدر بزرگ گفت :ببین دختر عزیزم مشکلات مثل مسئله‌های کتاب ریاضی هستند که حتماً راه حل‌هایی دارند. برای حل مشکلات زندگی خداوند راه‌های مختلفی پیش پای ما می‌گذارد و ما می‌توانیم با آرامش و صبر به آنها دست پیدا کنیم. 🍃مثلاوقتی تو می‌خواستی دندان در بیاوری خیلی بی‌تابی می‌کردی و مادرت نگران بود. تو را نزد دندانپزشک برد. می‌دانی راه حل دندانپزشک چه بود؟اینکه مادرت با آرامش صبر کند تا دندان‌های تو در بیاید . 🍃پدربزرگ زینب را در آغوش گرفت و بوسید و گفت به به این دندان‌های سفید و خوب که تو از آنها خوب نگهداری می‌کنی .زینب همانطور که با دقّت به حرف‌های پدربزرگ گوش می‌داد.آهسته زیر لب دوباره سوره عصر را با خودش زمزمه می‌کرد. پدربزرگ هم با لبخند به زینب جان نگاه می‌کرد و از اینکه می‌دید او به خواندن و فهمیدن قرآن علاقه‌مند است خوشحال بود و از خداوند تشکر می‌کرد. @FahmeGuran