eitaa logo
فهم قرآن در دبستان
8.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
756 ویدیو
15 فایل
‹ ﷽ › آموزش مفاهیم سوره های جز ۳۰ برای مقطع دبستان . هزینه ی آموزشها: ذکر شریف صلوات و دعا برای ظهور امام زمان عج الله 👈🏻 کانال هامون: 🔹 @tadaboresoreha 🔸️ @onsebaghoranepish 🔹️ @fahmeguran2 . 👈🏻 راه ارتباطی: 🔅 @fadaeivelayatt
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌱🌱به نام خدا🌱🌱 🌱دیروز بعد از ظهر، مادرم به همه اعلام کرد و گفت: دیگر از غذای پختنی خسته شدیم. امشب غذای حاضری می‎‌خوریم! من و برادرانم به هم نگاه کردیم و با هم گفتیم: چه خوب! پدرم گفت: از این بهتر نمی‌شود! 🌱وقت شام سفره را پهن کردیم. مادرم یک کاسه ماست آورد و چند تکه پنیر و یک کاسه بزرگ هندوانه سرخ با قاچ های بزرگ. 🌱همه با ذوق و شوق سر سفره نشستیم. مادرم گفت: بچه‌ها خوردن شام امشب یک شرط دارد! پرسیدم: مامان چه شرطی؟ 🌱برادرم بزرگم گفت: چه شرطی؟ این هندوانه دارد به من چشمک می‌زند. ماست را هم که نگو، عاشقش هستم. الآن همه را با هم می‌خورم و خلاص! 🌱مادرم گفت: اتفاقاً شرطش مربوط به همین چیزی است که گفتی. خودتان انتخاب کنید و تصمیم بگیرید یا نان و ماست بخورید، یا نان و پنیر و هندوانه! 🌱خیلی تعجب کرده بودم. پرسیدم: چرا؟ من دوست دارم همه را با هم بخورم مامان! 🌱پدرم گفت: ساجده جان، اینها را باید جداگانه خورد، اگر با هم بخوریم‌، معده درد می‌گیریم. 🌱برادرم گفت: هر چه مامان و بابا می‌گویند باید گوش کنیم! من فقط ماست و نان می‌خورم. 🌱همه با گفتن بسم الله شروع کردیم ؛ ولی من یک چشمم به کاسه ماست بود و یک چشمم به کاسه هندوانه! با خودم گفتم : من‌که پنیرش را نمی‌خورم، اشکال ندارد ماست با هندوانه بخورم، شاید اتفاقی نیفتد! 🌱کاسه ماست را کشیدم جلوی خودم و چند قاشق ریختم کنار ظرف غذایم و بعد خیلی آهسته خم شدم و دو تا قاچ بزرگ هندوانه را گذاشتم روی ماست‌های ته ظرفم. 🌱حواسم به مادرم بود که نبیند می‌خواهم آن دو را با هم بخورم. خلاصه شام آن شبم شد، یک لقمه ماست و نان و یک لقمه هندوانه و نان. شام که تمام شد، بازی مفصلی با برادرانم کردم و بعد از یکی دو ساعت، خسته شدم و رفتم توی رختخواب. 🌱 نیمه‌های شب با دل‌درد از خواب بیدار شدم. حال تهوع داشتم. رفتم دستشویی و همه شامی را که خورده بودم بالا آوردم. کمی حالم بهتر شد. مادرم برایم نبات داغ درست کرد و گفت: حرف بزرگترهایت را گوش نکردی ساجده جان! گفته بودیم ماست و هندوانه را نباید با هم خورد. برو بخواب اگر دوباره دلت درد گرفت، من بیدارم، صدایم کن! 🌱مادرم راست می‌گفت. چقدر خوب بود که به حرفش گوش می‌دادم و مریض نمی‌شدم. 🌱دولا دولا به رختخواب برگشتم. به خودم گفتم: اگر جلوی خودت را گرفته بودی، الآن با دل درد نمی خوابیدی و می‌گذاشتی مامان هم راحت بگیرد بخوابد. حرف گوش کن ساجده! حرف گوش کن! نویسنده:پروین مبارک @FahmeGuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔹️آخ جوووون کارتون🤩🤩🤩🤩 🍃آخر عاقبت گوشه گیری👆 🍃کارتون مهارتهای زندگی😊 🌀🌀🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⬇️چند نکته از سوره ی مبارکه ی غاشیه 🌿 سوره ی مبارکه ی غاشیه به ما یاد میدهد که به پدیده های اطرافمون با دقّت نگاه کنیم و تفکّر کنیم که هر کدام از اونها چه ویژگی هایی دارند و چه فوایدی در زندگیِ ما دارند. 🔖 بچه ها از این سوره یاد می گیریم که ما باید وقتی نگاه می کنیم، نگاه به درد بخوری باشد و بیخودی چیزی و جایی را نگاه نکنیم. 🔖 نگاهمان باید یک نگاه دقیق، عمیق و مفید باشد. 🔖 وقتی چیزی می گوییم، حرف بیخود و لغو و بدردنخور نزنیم. 🔖 یادبگیریم که حرف های مفید بزنیم. 🔖 چگونه باید حرف هایمان مفید و سودمند باشد؟ با توجه کردن به عاقبت/ اینکه نگاهمان تنها ظاهربین نباشد و فقط امروز و الانمان را نگاه نکنیم و به این که بعدا چه می شه توجه کنیم. 🔖 از سوره مبارکه غاشیه سودمند کردن نگاه و کلام با توجه به عاقبت را یاد می گیریم. @FahmeGuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانِ لعنت بر زبانی که بی موقع باز شود 👇👇👇👇👇
. 🌿🌿به نام خدا🌿🌿 ☘دو لک لک در مرغزارى با خوشى زندگى می کردند. لاک پشتى در آن مرغزار با اين دو لک لک رفيق شد. وقتى تابستان تمام شد، لک لک ‏ها می‏خواستند پر کشيده و بروند و مهاجرت کنند. لاک پشت گفت: رفقا! کجا میخواهيد برويد؟ گفتند: اينجا که سرد و برف و باران می‏شود، ما به گرمسير می رويم. ☘لاک پشت گفت: مرا نيز با خود ببريد. گفتند: ما حاضريم تو را ببريم، ولى بايد با ما شرط بسيار محکمى کنى که در بين راه دهان خود را باز نکنى. گفت: دهان باز کردن که چيز مهمى نيست، باز نمی‏کنم. ☘گفتند: نه، تو نمی‏دانى، دهان باز کردن خيلى مهم است، چون گاهى مساوى با نابودى است. گاهی همه آتش ‏ها از گور زبان بلند می شود. تو با ما شرط کن که دهان خود را باز نکنى. ☘گفت: قول مى‏ دهم که دهان خود را باز نکنم. مرا ببريد. اين دو لک لک آمدند چوبى را کندند، به لاک ‏پشت گفتند: با دهان وسط اين چوب را بگير، ما دو طرف چوب را بلند مى ‏کنيم و تو را با خود مى ‏بريم، اما فراموش نکنى. گفت: نه. ☘لاک پشت وسط چوب را با دهان خود گرفت. آن دو لک لک با قدرت چوب را بلند کردند و به پرواز درآمدند. در حال رفتن بودند که از بالاى روستايى رد مى‏ شدند. هنگام عصر بود و روستايى‏ ها از زمين زراعت برمى ‏گشتند که ناگهان چشم آنها به اين دو لک لک و لاک پشت افتاد. ☘یکی از روستایی ها گفت: بدبخت اين لاک‏پشت که خود را در اختيار اين دو لک لک قرار داده است،سپس با صدای بلند به لاکپشت که در ارتفاعات بود گفت: تو با اين سنگى که به پشت و شکم دارى، خيلى بالاتر از اين دو لک لک هستى، چرا خود را در اختيار اين دو گذاشتى؟ ☘لاک پشت آمد دهان خود را باز کند که به آنها بگويد: اين کار من درست است،اما تا دهان خود را باز کرد، از آن بالا به پايين و روى سنگ‏ها افتاد و از بين رفت. لک لک‏ ها نيز چوب را انداختند و راه خود را ادامه دادند و گفتند: «لعنت بر دهانى که بى ‏موقع باز شود»! منبع: خلاصه ای از داستان کلیله و دمنه @FahmeGuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃 🍀امام رضا علیه السلام فرمودند: دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس نادانی او است. 🔆💠🔆💠🔆 ☘سوره مبارکه غاشیه به انسان توصیه می‌کند که داشتن نگاه عاقبت گرایانه با دقت و تمرکز بر پدیده ها برای انسان لازم و ضروری است. چرا که باعث افزایش قدرت تفکرمی شود. 🍃🍃🍃 @FahmeGuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝📝 عالمی مشغول نوشتن با مداد بود. کودکی پرسید: چه می‌نویسی؟ عالم لبخندی زد و گفت: مهم‌تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می‌نویسم. می‌خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید. عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن‌ها را به دست آوری: اول: می‌توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می‌کند و آن دست خداست! دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می‌شود، ولی نوک آن را تیز می‌کند. پس بدان رنجی که می‌برى از تو انسان بهتری می‌سازد! سوم: مداد همیشه اجازه می‌دهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست! چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید! پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می‌گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى‌كنى، ردی از آن به جا مى‌ماند؛ ✅پس در انتخاب اعمالت دقّت کن. @FahmeGuran 📝📝