eitaa logo
فهم قرآن در دبستان
8.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
753 ویدیو
16 فایل
‹ ﷽ › آموزش مفاهیم سوره های جز ۳۰ برای مقطع دبستان . هزینه ی آموزشها: ذکر شریف صلوات و دعا برای ظهور امام زمان عج الله 👈🏻 کانال هامون: 🔹 @tadaboresoreha 🔸️ @onsebaghoranepish 🔹️ @NazmFV . 👈🏻 راه ارتباطی: 🔅 @fadaeivelayatt
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🟣 دستهایی که بوی مهربانی می داد🟣 👇👇👇
🍃🔆🍃 🌱به نام خدا🌱 💫بابابزرگ نشسته بودند توی اتاق و اسکناس می‌شمردند. کنارشان نشستم و با چشمان‌ گرد شده گفتم: وای چقدر پول… خیلی زیادند… اجازه می‌دهید من هم بشمارم بابابزرگ؟ بابابزرگ خندیدند و گفتند: بیا حسنا جان، بیا هزار تومانی‌ها را بشمار ببین چقدر می‌شود. فقط دقت کن که درست بشماری! 💫از اینکه بابابزرگ اجازه دادند من هم پولها را بشمارم خیلی خوشحال شدم. چون شمردن چیزهای مختلف را دوست دارم.‌ مثل شمردن قدم‌هایی که از خانه تا مدرسه برمی‌دارم. 💫همینطور که اسکناس‌ها را می‌شمردم بابابزرگ گفتند: راستی به امیرحسین ریاضی یاد دادی؟ با ناراحتی گفتم: من یاد می‌دهم بابابزرگ، اما اصلاً فایده‌ ندارد، امیرحسین یاد نمی‌گیرد. بابابزرگ گفتند: مطمئنی که فایده ندارد؟ 💫اسکناس‌ها را کنار گذاشتم و گفتم: بله چون هر چقدر برایش ساعت را توضیح‌ می‌دهم یاد‌ نمی‌گیرد. آن‌وقت به بابا می‌گوید برایم ساعت بخر. تازه، همه عددها را هم‌ بلد نیست به حروف بنویسد و اشتباه می‌کند. انگار امیرحسین هوش و استعداد ریاضی ندارد. من که فکر می‌کنم واقعاً فایده‌ای نداشته باشد. 💫بابابزرگ گفتند: اینطوری نگو دختر جان. من مثل تو فکر نمی‌کنم، اگر کمی صبر و حوصله کنی بالاخره زحمت‌هایت نتیجه می‌دهد، قول می‌دهم. گفتم: من هم از خدا می‌خواهم، چون مامان قول دادند اگر امیرحسین توی امتحان ریاضی‌اش نمره خوب بگیرد، برایم جایزه می‌خرند. بابابزرگ گفتند: نگران نباش، امیرحسین امتحانش را خوب می‌دهد. تو هم به جایزه‌ات می‌رسی. هر چیزی زمانی دارد. مثل همین پول‌ها. 💫با تعجب پرسیدم: پول؟! منظورتان چیست بابابزرگ؟ بابابزرگ خندیدند و گفتند: راستش این پول‌ها را خٌرد خٌرد جمع کرده‌ بودم تا به کسی کمک کنم. امروز زمانش رسیده که به آن بنده‌ خدایی که لازمش دارد بدهم‌شان. 💫به چهره خندان بابابزرگ نگاه کردم. چقدر خوشحال بودند که زحماتشان نتیجه داده بود و می‌توانستند به کسی کمک کنند. با خودم گفتم، من هم باید از بابابزرگ یاد بگیرم. 💫 وقتی شمردن پول‌ها تمام شد، رفتم پیش امیرحسین و خیلی جدی شروع کردم با او تمرین کردن. آنقدر تلاش کردم و به قول بابابزرگ حوصله به خرج دادم تا بالاخره امیرحسین ساعت و حروف و اعداد را یاد گرفت. 💫چند روز بعد امیرحسین باخوشحالی از مدرسه آمد. برگه امتحان ریاضی‌اش را به مامان‌ نشان داد و گفت: ریاضی‌ام را خیلی خوب شدم. مامان خوشحال شد وگفت: آفرین پسرم، نمره خوب امروزت را مدیون تلاش‌های خواهرت هستی، برو صورتش را ببوس و از او تشکر کن. 💫بابابزرگ با خوشحالی به من‌گفتند: دیدی حسنا جانم، بالاخره تلاش‌هایت نتیجه داد. آفرین به تو دختر خوبم که با صبر و حوصله نتیجه کار خوبت را دیدی. پریدم در آغوش بابابزرگ و دستانش را بوسیدم. دست‌هایی که بوی مهربانی می‌داد. 🍃🔆🍃 نویسنده: مریم ایوبی راد @FahmeGuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-998498560_-1870859179.mp3
744K
. ⬆️ترتیل سوره ی مبارکه ی انشقاق 🔹️با هم گوش کنیم.🌱 @FahmeGuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆🌀🔆 🎉 از سوره ی مبارکه ی انشقاق یاد می گیریم که کارهای خوب باعث خوشحال شدن می شوند. هم خوشحال شدن خودمان و هم خوشحال شدن دیگران. 🎉 انسان ها وقتی کار خوب انجام بدهند، می توانند هم از خود کار خوبشان و هم از نتایج خوب کارشان خوشحال باشند. 🎉 از سوره مبارکه انشقاق انجام کارهای خوب و خوشحال شدن از نتایج آن هارا یاد می گیریم. 🎉 از سوره مبارکه انشقاق یاد می گیریم که آدم ها باید با انجام کارهای خوب در خانواده شان، هم خوشحال بشوند و هم دیگران را خوشحال بکنند. 🎉 کارهای خوب، خوشحال کردن و خوشحال شدن را از سوره انشقاق یاد می گیریم. 🔆🌀🔆 @FahmeGuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ☘شعر:نمایشگاه نقاشی می خوانم از چشمانِ مادر                  من گاه گاهی خستگی را می خواهم او سرحال باشد                مثلِ گلی شاداب و زیبا هی راه رفتم ، راه رفتم                    هی فکر کردم ، فکر کردم آخر به راهِ حل رسیدم                     راهِ رهایی از دلِ غم با رنگ هایی گرم و خوشحال           من چند نقّاشی کشیدم آن برگه ها را دانه دانه                   بر روی میزِ مبل چیدم دستانِ مادر را گرفتم                  بوسیدمش با مهر و لبخند گفتم بیا یک لحظه بنشین             در پیشِ این فرزندِ دلبند! او آمد و کارِ مرا دید                     احساسِ من را خوب فهمید من را در آغوشش کشید و           با چشم هایی خیس خندید حالا تمام برگه هایم                    تزیینِ دیوارِ اتاق است رویِ لبانِ من و مادر                    آیاتِ خوبِ “انشقاق” است شاعر: فایزه زرافشان @FahmeGuran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🍃داستان قالی سوخته چند🍃 👇👇👇
. 🌱🌱🌱به نام خدا🌱🌱🌱 🌀مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود و ﻓﻘﻂ از مال دنیا يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺩﺍﺷﺖ که ﮔﻮﺷﻪ اون ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ هم ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ. 🚶ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ كه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ٥٠٠ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ١٥٠ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﻤﯿﺨﺮﯾﻢ. 🌀مرد ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ شاید کسی ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮه ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت ... 🌀داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ كه ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩی سوخته؟ 🌀مرد ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ چپه شد، ﺫﻏﺎﻻ ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.. 🌀حالا چند میتونی ازم بخری؟ خیلی ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ... 🌀ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ پرسید: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟؟گفت: آره بخدا.. 🌀مغازه دار گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ٥٠٠ تومن ﻣﯽ ﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ارزش پیدا کرده ﻣﻦ یک ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ تومن ﺍﺯﺕ ﻣﯿﺨﺮﻡ .!!!.قالیت قیمتی شده. 📌از سوره انشقاق یاد می گیریم که کارهای خوب باعث خوشحال شدن می شوند. هم خوشحال شدن خودمان و هم خوشحال شدن دیگران، خدا پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام و مردم. ✨انسان ها وقتی کار خوب انجام بدهند، می‌توانند هم از خودِ کار خوبشان و هم از نتایج خوب کارشان خوشحال باشند. @FahmeGuran