🗞 متن بازخوانی شده سندی بسیار جالب درباره #فامنین به سال 1317
#بخش_اول
📝به قلم #دکتر_رضا_جلیلی
📄 سندی که متن آن در زیر تقدیم می گردد، در ایام عید سال 1317 و دو روز مانده به سیزده بدر یعنی در تاریخ 11/1/1317 و تقریبا دو سال پس از فوت #مهدی_خان_امیرتومان یکی از مالکین ده گانه قریه ف#امنین نگاشته شده است. در این تاریخ، املاک مهدی خان در فامنین ، دیگر به پسرش ابراهیم قراگوزلو به ارث رسیده است و حال او به عنوان خان ، شناخته می شود.
🔸 #ابراهیم_قراگوزلو ، عموی #مری_لیلی_قراگوزلو ، از سال 1299 شمسی دبیر سوم و از سال 1303 شمسی دبیر اول افتخاری سفارت ایران در لندن بود و روستای #ابراهیم_آباد را پدرش به اسم او نام نهاده و وی نیز آنجا را مرکز اداره املاک پدر قرار داده بود.
🔸 بنا بر سند مزبور ، گماشته #ابراهیم_قراگوزلو به نام #مرادنام_نظری ، بر خلاف قرارداد بیست ساله ثبتی در اداره اسناد ، مالیات توافقی بین رعایا و مالک روستا را افزایش داده بود.
🔸 نکته جالب توجه دیگر در این سند این است که این سند با سند پیشین که درباره روستای #ماماهان و آن هم در سال 1317 نگاشته شده بود ، در خصوص قضیه #گلباغی اشتراک دارد.
❓ و اما قضیه #گلباغی چه بود؟
🔸 #گلباغی یکی از ایلات #کردستان بود که بنا به گفته حکومتیان ، سر به شورش برداشتند و #رضا_خان این گونه تدبیر کرد که بسیاری از اهالی این ایل را که همه از اهل سنت بودند بین روستاهای #همدان پخش کند و در مقابل عده ای از خانوارهای روستاهای #همدان را به محل سکونت این ایل در #کردستان بکوچاند. اختلاف قومیتی و فرهنگی و عقیدتی این خانوارها با یکدیگر ، حکایت ها ایجاد کرده بود.
🔸 روزنامه #خاطرات_عين_السلطنه یکی از بهترین منابعی است که قضیه #گلباغی را به وضوح بیان داشته است. در جلد دهم این روزنامه در صفحه 7903 می خوانیم:
«ايل #گلباغى را به #همدان كوچاندند... حشم رفت ، پيرها مردند ، اسب و ماديان را بردند ، يك جمع لخت برهنه ، گرسنه ، بى ساز و برگ را تقسيم به دهات كردند.
🔸 آن وقت از دهات #همدان جبرا خانوار به #گلباغى بردند. دو خانوار سهم #كوريجان شد. ( بنا بر سند ذیل ، سهم #فامنین چهار خانوار بود ) به هزار زحمت و پول زياد و خريدارى خانه و باغ و مخلفه ، دو خانوار را راضى كرديم بروند.
خدا مى داند روزى كه مى بردند از صداى شيون و ضجه و گريه اهالى ، من و زينب توى پستوى اطاق قايم شديم كه اين صداها به گوشمان نرسد ، كانه پاى چوبه دار آنها را مى برند. آن وقت به فاصله يك سال مجددا اين زن و بچه را از اينجا كوچ دادند و بردند به سمت #كاشان ، #يزد، #كرمان. همه در راه تلف شدند. آنها هم كه رفته بودند هرچه داشتند نظاميها ازشان گرفته ، يكى يكى مراجعت كردند. بدون خانه ، باغ ، اثاثيه به گدائى افتادند (هنوز فقيرند). نه #گلباغى ماند اينجا نه #همدانى آنجا.
🔸 اين طور ايلات بيچاره را نابود يا فقير و پريشان كردند. تا در #همدان بودند گاو دوشانى نظامى و امنيه بودند. چطور يك دسته را به يك ده وارد مى كردند ، جا تهيه كنيد ، منزل آماده كنيد ، مخلفه بدهيد. آرد ، گندم ، جو ، گاو ، گوسفند. مالك ده يا كدخدا و پيرمردها عجز ، الحاح ، التماس ، درخواست. آقاى #ياور ، جناب سرهنگ (در حالى كه وكيل باشى بود) شما را به خدا به رسول به ما رحم كنيد. ما چطور ده خانوار نگاه داريم. پدرسوخته نمى شود ، زن ... نمى شود ، حكم دولت شوخى بردار نيست ، چه و چه. هزار حقه بازى. بالاخره يك شب دو شب آقاى وكيل باشى مى ماند سورچرانى مى كرد ، پول گزافى مى گرفت آن وقت مى برد ده ديگر. اين دسته ها را آنقدر اين ده، آن قريه، اين بيچاره ها اگر حشمى داشتند با حشم مى چرخاند تا يكى يكى دوتا دوتا به آنجائى كه معين شده بود و صورت داشت ساكن مى كرد. خرج آنها، منزل آنها، روانداز، زيرانداز با ساكنين آن آبادى بود. هر چندين خانوار آنها يك سرپرست (مامور رسیدگی) داشتند. اين سرپرستهاى ارقه (به معنی بسیار حیله گر و مکار) شيطان پاردم سابيده (به معنی بی شرم و حیا) به آنها گفته بودند هرچه ندادند به ما شكايت كنيد.
🔸 به اهل آبادى هم اكيدا سفارش كرده بودند مبادا مبادا به خلفا و ام المؤمنين (عايشه) ناسزا يا فحش بدهيد. آن وقت اينها آنچه مى خواستند و در قراء نبود مى رفتند عارض مى شدند. خر بيار باقالى بار كن. وكيل باشى (اگر محل چرب بود) خودش يا تابينش (تابین به معنی سرباز یا مقام مادون در بین مناصب است) مى آمد فحش، كتك، جرم، جريمه كه چرا مثلا گلباغى، زعفران خواست يا ليموى عمانى ندادى. گاهى اينها (گلباغی ها) از روى عداوت مى رفتند شكايت مى كردند که العياذ باللّه به خليفه دوم (عمر) ناسزا گفته اند، به ام المؤمنين فحش داده اند. آن وقت قيامت راه مى افتاد. به هيچ چيز آقاى وكيل باشى (نه سرگرد، سرهنگ) قانع نمى شد تا خوب پدرشان را درآورد و مبلغى معتنابه پول بگيرد خلاص شوند.
🆔 @Famenin_Gram 🍀