🍃❤️🍃💞🍃❤️🍃💞
❤️🍃❤️ ﷽
🍃💞
❤️
📝 متنی دیگر از دکتر #محمد_فرهادی (فامنینی)، در وصف شهرمان #فامنین
🔹 هنوز ظهر نشده بود و آفتاب به بالای #گنبد_مسجد_جامع نرسیده بود که آخرین کوچه را پشت سر نهادم. خرمن جای در برابرم رخ نمود . آفتاب مثل شعله افکنی صورتم را می سوزانید . گاه وزش نسیمی خاک را از زمین بر می کَند . دشت از خوشه های انباشته شده ی برکت آکنده بود . کنار هر خرمن تنی چند در تکاپو.
🔸مستقیم به سمت خرمن دایی رفتم از دور مرا شناخت . دست تکان داد .لحظاتی بعد در برابرش ایستاده بودم .صورتش کاملا شکلاتی شده بود . چشمانش از اراده و امید سرشار بود . مثل همیشه لبخند می زد .دست در دستم نهاد . دستانش مثل الوند با صلابت و مثل ایمانش سخت گذر بود .
🔹 همینطور که می خندید گفت : _بشین برات چای بریزم.
_گفتم: دایی جان تشنمه آب تو بساط تون پیدا می شه؟
بدون اینکه جواب بده مثل شعبده بازها از زیر خرمن کوزه کرم رنگی را بیرون کشید و کاسه ی سفالین آبی رنگی را که کنارش بود پر کرد. کاسه را با دو دستم گرفتم .خورشید در ژرفای کاسه نشسته بود و با لرزش آب می رقصید . جرعه ای سر کشیدم . زیر تابش سهمناک خورشید ، گوارایی آب حیرت انگیز بود . ترد و خنک مثل صبحهای خیال انگیز #پائیزهای_فامنین.
🔸هنوز جرعه ی آخر را سر نکشیده بودم که بانک اذان #مرحوم_بهاری در دل خرمن جای، طنین انداخت . آستین ها بالا رفت . بر صورتهای آفتاب خورده ذلال آب جاری شد . زمزم ای راز آلود با نسیم بازیگوش در هم آمیخت . از هر خرمن دهها گل الله اکبر جوانه زد . پیشانی های فروتن بر سینه خاک آرمیدند و نفسهای مبارک مردان ، ذرات خاک را از برکت بارور ساخت .
🔻کجایند آن مردان خدایی، صفا بخشان دشت روشنایی
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
🔥 رسانه فرهنگی،
اجتماعی #فامنین_گرام
🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨
❤️
🍃💞
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃💞🍃❤️🍃💞