📚 #در_بزمگه_ادب
📌 سیری در آرایه مطابقه یا تضاد در #کتب_بلاغی
💠جواهر الآداب و ذخائر الشعراء و الكتاب، کتابی است به زبان عربی در فن فصاحت و بلاغت تالیف «ابن سراج ابوبكر محمد بن عبدالملك شنترينى اندلسى». ابن سراج از ادبا، نحويون و شعراى معروف مى باشد كه در نيمه دوم قرن پنجم هجرى و احتمالا در سال ۴۷۵ ق، در شهر شنترين اندلس متولد گرديد.
وی باب هشتم کتاب جواهر الآداب را به صنعت تضاد اختصاص داده و در آن به تحلیل معنی آرایه مطابقه پرداخته و شواهد متعدد از اشعار شاعران عرب برای آن ارائه داده است.
🔹 #ابن_سراج می گوید: نام دیگر آرایه مطابقه، #تکافو است و در علت تسمیه این آرایه به مطابقه، ابن سراج معتقد است که مطابقه از قول عرب که می گوید: طابقتُ بین الشیئین برگرفته شده است. مطابقه بین دو چیز یعنی برابر و مقابل قرار دادن آنها.
در تعریف این آرایه ابن سراج می گوید: مطابقه، جمع بین دو ضد یا آنچه قائم مقام دو ضد است می باشد.
همان طور که از تعریف فوق ظاهر است، ابن سراج، تنها به گفتن عبارت «جمع دو ضد» یا «آنچه قائم مقام دو ضد است» اکتفا کرده و برای تعریف خود مفهوم «ضد» هیچ اقدامی صورت نداده است. البته او با افزودن قید «آنچه قائم مقام دو ضد است» دایره شمولیت تعریف خود را توسعه داده تا آرایه تضاد، تنها شامل جمع بین دو مفهوم متضاد نگردد و آنچه را که در حکم دو مفهوم ضد است نیز در بر بگیرد.
🔸در ادامه ابن سراج می گوید: «مطابقه، از معانی نیکو است و دارای شعبه های پیچیده و پنهان است» و همین عبارت حاکی از آن است که ابن سراج از تعریف مفهوم «ضد» نزد فلاسفه و منطقیین آگاه بوده و می دانسته تعیین مصادیق ضد، در نثر و نظم، امری سهل و آسان نیست و شاید برای تسهیل در تعیین مصادیق بوده که او در تعریف مطابقه، «جمع بین آنچه قائم مقام دو ضد است» را نیز داخل دانسته است.
به مانند بسیاری از ادبای مسلمان، ابن سراج برای پرداختن به شواهد این آرایه، کار را با شواهد قرآنی شروع کرده و می گوید: از شواهد جلی و آشکار و معجز نشان این صنعت در قرآن این آیه است: فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.
و نیز آیه: وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
خداوند در این آیات ضحک و بکاء و قلت و کثرت و کراهت و محبت و خیر و شر و علم و جهل را مطابق هم قرار داده است. در آیه آخر، فقره: أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ، به معنی انتم تجهلون است و لذا بین علم متخذ از فقره «اللَّهُ يَعْلَمُ» با جهل متخذ از فقره «أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»، تضاد وجود دارد.
و نیز از معجزات این صنعت، این آیه را بر می شمرد: وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ.
و در توضیح این امر که در این آیه چه مفاهیمی در تضاد با هم قرار دارند می گوید: قصاص در این آیه به معنی قتل است و قتل متضاد با حیات است.
🔹 ابن سراج برای این صنعت از اشعار عرب، شواهد بسیاری می آورد؛ من جمله این بیت از جریر را از بدیعات این صنعت می داند:
و باسط خير فيكم بيمينه
و قابض شرّ عنكم بشماليا
در بیت فوق، در مصرع اول کلمه باسط با کلمه قابض در مصرع دوم و کلمه خیر در مصرع اول با شرّ در مصرع دوم و کلمه یمین (راست) در مصرع اول با شمال (چپ) در مصرع دوم در تضاد است.
آنچه قابل توجه و به نحوی موید توضیحاتی است که در فوق داده شد این است که ابن سراج در فصلی بسیار مختصر با عنوان: «اختلاف نظرها در مصادیق طباق» می گوید: «برخی اجتماع حلم و جهل و سفیدی و سرخی و مانند آن را تضاد نمی دانند؛ چرا که این ها با هم ضد نیستند. ضد حلم، سفاهت است و ضد جهل، علم و ضد سفیدی، سیاهی است؛ اما برخی نیز اینها را از مصادیق مطابقه می دانند؛ چرا که این مفاهیم با هم مخالفت دارند و بهتر است که از مصادیقی که عذری در آنهاست، پرهیز شود هر چند که آوردن این موارد، عیب نیست».
🔹از همین فصل مختصر می توان این گونه برداشت کرد که ابن سراج، در تعریف مطابقه یا تضاد، چندان پایبند تعریف منطقی و فلسفی تضاد یا ضد نیست و صرف تخالف یا تقابل را مکفی می داند و به عبارتی در نظر وی قائم مقام دو ضد بودن نیز برای تحقق آرایه تضاد کافی است؛ هر چند بهتر آن است که اتیان قائم مقام دو ضد برای ترتیب دادن آرایه کلام، وا نهاده شود.
👈با توجه به همین مطلب، می توان بر ابن سراج این خرده را گرفت که در آیه وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ، چرا ترک توصیه کرده و قائم مقام دو ضد یا به عبارت دیگر دو مفهوم مخالف (و نه متضاد) را برای تحقق آرایه تضاد مناسب دیده است؛ زیرا ابن سراج قصاص را در این آیه به معنی قتل گرفته بود و قتل را در تضاد با حیات قرار داده بود و حال آن که آنچه در تضاد با حیات یا زندگی قرار دارد، ممات و یا مرگ است و نه قتل.
✍ محقق: دکتر رضا #جلیلی
@Famenin_gram