ستارهٔ آبی(؟)
ویلا دختر جنگل
فرصت بشه حتما میخونم ، کنجکاو شدم درباره داستان..
با اینکه امروز از ساعت ۹ تا ۱۱ داشتم گریه میکردم بابت همه چیز، اما شد یکی از بهترین روز هایم؛ انگار دیگر هیچی غمی برایم وجود ندارد و تخلیه شدم، حس میکنم یک نوزادٔ هستم، کسی که تازه متولد شده است.
درود بر اهالیِ ایتا✨.
این پیام رو داخل چنل های فَرح بخشتان بازنشر بدهید و رنگ موردعلاقهتون رو هم بگید، تا من پوستر هایی به آن رنگ تقدیمتان کنم.
ممبر ها، شما هم میتوانید شرکت کنید*
جهت ارسال تگ: کافیه.