eitaa logo
فانوس
907 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
104 فایل
ڂڋايا💔 فانـۅسٺ را ڪمے پاییـن ٺر بگـیر جـادہ اے ڪہ در آن قـدم نـهاده ام تـاریڪ اسـت. إنتهایـش را نمے دانـم چـیست¿¿¡¡ مےترسـم انـتـهایش بــن بســت باشـد😔 سـخت بــہ نــور فــانوست محتاجـــم...🙏 اے مهربانــــترینـــــم...❤
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📚مجموعه داستان ✂️برشی از کتاب فقط سه روز فرصت داشتند تا آن قرآن خطی را به شیخ‌علی برسانند. شیخ‌علی آدمی نبود که حرفش دو تا شود. مو لای درزش نمی‌رفت. می‌گفت سه روز دیگر یعنی سه روز دیگر. نه یک روز کمتر نه یک روز بیشتر، به گوشش رسیده بود یهودی‌ها قرآن هفتصدساله ای را از یکی از پیرزن‌های یزدی خریده‌اند. بی‌معطلی موسیو را که بیشتر می‌شناختش احضار کرده‌بود. شیخ علی موسیو را از ته دل دوست داشت. می‌گفت: «آقای موسیو منا اهل البيت است!» این جمله را شیخ علی زمانی گفت که موسیو خواب دید. ماجرا از آنجا شروع شد که پایه‌های دیوار مسجد جامع ترک برداشت و.... 🔹️ 🔹️ 🔹️ بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 🔹عنوان:  🔹پدیدآورنده: 🔹ناشر: . 📚درباره کتاب گفتم اعتماد نکنید؛ سرانجام 6 سال اعتماد به امریکا «گفتم اعتماد نکنید؛ بازخوانی مستند و جامع تدابیر، بیانات و نقدهای مقام معظم رهبری درباره مذاکرات هسته‌ای دولت اعتدال» همزمان با هفته دولت توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. این کتاب تنها گردآوری ساده بیانات مقام معظم رهبری نیست، بلکه کوشیده شده که در آن منطق مواجهه رهبری با مسئله هسته‌ای را به تصویر بکشد. علاوه بر این بیانات معظم له بر اساس رویدادهای تاریخی در سیر پرونده هسته‌ای، مستندسازی شده است. با گردآوری برخی مستندات، به نوعی شرح و تبیین بیانات صورت گرفته است. این بخش‌ها با عنوان «درنگ» از نظر خوانندگان خواهد گذشت که در واقع نوعی زمینه شناسی و بسترهای تاریخی – سیاسی ایراد بیانات مقام معظم رهبری به شمار می‌آیند. مستندسازی بیانات رهبری در طول مذاکرات هسته‌ای، به نوعی تاریخ‌نگاری پرونده مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم است.. کتاب " گفتم اعتماد نکنید" همزمان با هفته دولت در 400 صفحه و به همت دفتر مطالعات گفتمان انقلاب اسلامی و انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد. بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
. . 📚روایت انسان های معاصر عصر ما و لحظات پر تلاطم زندگی شان که جز آرامش چیزی به لحظه های مخاطب نمی دهد. انسانی که در میانه زندگی امروز و دیروز ایستاده است؛ انسان ناگزیر از انتخاب. انتخاب میان هویتی که عمری با آن زیسته است و هویتی که دنیای امروز آن گونه می خواهد. داستان های سپید روایت سرگشتگی و ناتوانی در تصمیم است! این کتاب پرداخت های درونی زنانی است که از دریچه ی نویسندگان در معرکه های کار، خانواده، همسر، پوشش و دوستان خود را به رنج می کاوند و در بزنگاه انتخاب به کمال می یابند. . ✂برشی از کتاب همه آدم ها، لحظه هایی توی زندگی شان هست که هیچ وقت فراموش نخواهند کرد، لحظاتی که مثل خون در رگ های پیکره انسانی جریان دارد و حیات را هدیه می دهد. نبودنشان، از زندگی، یک روزمرگی تلخ می سازد که امید در آن مرده است. امروز قرار است شیرین ترین روز زندگیم باشد. شارگ زندگیم می بالد و من تا آخر عمر با نبض های کوچک و پی در پی اش، جان می گیرم. به آینده ای مبهم قدم می گذارم. لبخند می زنم. لبریز از سر خوشی... . 🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 . 📚روایتی است جذاب و خواندنی از خاطرات محمود پاک نژاد، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر17 علی بن ابی طالب(ع) در 8 سال دفاع مقدس که تنها دلیلیش برای شکسن این سکوت لبیک به فرمان رهبرمعظم انقلاب میباشد که فرمودند: "رزمنده ای که خاطراتش را ثبت نکرده، ماموریتش پایان نیافته است..." سالیان دفاع مقدس سرشار از خاطراتی است که هنوز در سینه ها مانده و ثبت و حتی نقل آن میسر نشده است. و شمار زیادی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس هستند که هنوز لب به سخن نگشوده اند و خاطراتشان را در صندوقچه دل نگه داشته اند که اگر گوشه ای از آن خاطرات بیان شود کتاب های زیادی را در توصیف لحظات سلحشوری این دلاوران و قهرمانان ملی می توان به نگارش درآورد. . 🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 📚خاطرات مریم یوسفی همسر شهید مصطفی(کمیل) صفری تبار ✂برشی از کتاب چشمم افتاد به گوشه حیاط. دیدم کسی پدرم را در آغوش گرفته و داردگریه می کند. آنجا پا کوبیدم به زمین. با صدایی که پر از بغض و گریه و ناله بود، گفتم: شما مگه نمی گید کتفش تیر خورده؟ مگه نمیگید بیهوش داره میاد؟ پس واسه چی شما دارید گریه می کنید؟ یکی گفت: ما فقط به خاطر این که کمیل حالش خوب نیس، داریم گریه می کنیم. خواهر کمیل تماس گرفت با همسر همکار کمیل. با این اوضاع و احوال ، خواهرش شک کرد. تازه اینجا بود که فهمیدم اینها هم از قضیه بی خبرند. گوشم را تیز کردم تا بفهمم او پشت گوشی چه می شنود و چه می گوید؛ اما از اتاق رفت بیرون. بعد از چند دقیقه، آمد داخل اتاق و همین طور که گریه می کرد، گفت: داداشم به آرزوش رسید. 🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 📚داستان زندگی شهید حریم امنیت محمد حسین حدادیان به روایت مادر محمد حسین متولد 1374 و دانشجوی علوم سیاسی، بسیجی مخلص و پیرو خط ولایت و رهبری به طوری که به نقل از پدر بزرگوارش جز خط رهبری را قبول نداشت و در مسجد به مردم خدمت می کرد. در آشوب های محدوده خیابان پاسداران که در سال 1396توسط دراویش و با انگیزه ایجاد ناامنی صورت پذیرفت. محمد حسین با عنوان بسیجی ویژه داوطلبانه برای مقابله با اشرار رفت که او را ابتدا به وسیله اسلحه شکاری مجروح و سپس توسط یک اتومبیل زیر گرفته شد و به شهادت رساندند. ✂برشی از کتاب نگار زخم پای محمد حسین ذره ذره روحم را می خورد. نمی توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دوتا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه اش رفت زیر زبانم، هری دلم ریخت. مزه شیرینی توت. بی هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقا مهدی... 🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 . 📚«خط تماس»، روایت دو روز پایانی زندگی پرافتخار سردار شهید حاج احمد کاظمی است که بایرامی با ظرافتی قابل تامل از این دو روز که شاید اتفاق ویژه‌ای در آن رخ نداده باشد داستانی 251 صفحه‌ای ساخته که نه تنها خواننده را خسته نمی‌کند بلکه برای رسیدن به آخرین صفحه و حادثه‌ای که وی از آن با خبر است مشتاق‌تر می‌شود. شخصیت‌هایی که در این اثر به خواننده معرفی می‌شود و شاید وی را مشتاق کند تا در ارتباط با آنها مطالعه داشته باشد از دیگر نقاط قوت «خط تماس» است. شهید خرازی، شهیدان مهدی و حمید باکری و … از جمله این شهدا است. نحوه بیان و لحنی که برای روایت خاطرات و موقعیت‌ها استفاده شده دلنشین است و موجب خستگی خواننده نمی‌شود. استفاده از رفت و برگشت‌های زمانی به قدری خوب از آب درآمده که خواننده متوجه آن نخواهد شد. این مسئله حتی در نمایان کردن شخصیت اصلی یعنی شهید کاظمی نیز لحاظ شده و خواننده کمتر نامی از شهید کاظمی را خواهید دید و جرعه جرعه پی به شخصیت اصلی می‌برد. 🔹️ 🔹️ 🔹️ بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 . 📚این کتاب قصه خود نوشت مردی هشتاد ساله است که در زندگی اش هر لحظه که خواسته بایستد و نفسی تازه کند ، چشمش به کمبودها و رنج های دیگران افتاده و همین او را به ادامه دویدن واداشته است .کسی که برای شناختن دنیای بهتر، منتظر هیچ دولت و ارگانی نمانده و با دست خالی معجزه کرده و پیش رفته. معلولان را سر و سامان داده، صدها مدرسه ساخت، مسجدهای زیادی را بنا کرده و یا بهبود داده، نمازخانه و ورزشگاه و خانه برای محرومان ساخته و بیشتر از همه اینها، "دل" ها را آباد کرده است. با این همه، هر وقت کسی از او تشکر کرده، بالا را نگاه کرده و از ته قلبش گفته : به خدا که ((من هیچ کاره بودم!))        هذا من فضل ربی... . 🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 🔹 . 🔸 روایت زندگی و خاطرات ناگفته همرزم و یار دیرینه حاج قاسم سلیمانی منتشر شد... . 📍 خاطرات کودکی و مبارزات زمان انقلاب، خاطرات دوران آموزش‌های چریکی در سوریه و لبنان،‌ حضور پرماجرا در کردستان،‌ چگونگی عزیمت به جنوب و تشکیل تیپ 8نجف اشرف، حضور در عملیات های مختلف و رشادت های این شهید بزرگوار از ویژگی های این اثر است. . به کوشش: محمدحسین علیجان زاده بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 ۱۶ساله‌ها 📚عاشقانه ای برای 16 ساله ها؛ داستان زندگی دختری نوجوان که تمام تلاشش را به کار می‏بندد تا در زندگی اول باشد. در شانزدهمین بهار عمرش حادثه­ای رخ می­دهد و او را در رسیدن به خواسته­اش کمک می­کند. انفجاری که در سال 1387 در حسینیه سیدالشهدای شیراز رخ داد، نقطه اوج زندگی او را رقم زد. شهیده راضیه کشاورز 11 شهریور 1371 در ظهر گرم تابستانی هم‌زمان با نوای ملکوتی اذان ظهر در مرودشت شیراز به دنیا آمد. والدینش به خاطر ارادتی که به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشتند نام راضیه را برایش برگزیدند. روزها یکی پس از دیگری سپری می‌شدند. راضیه بزرگتر می‌شد و با وجودش شور و نشاط مضاعفی به خانه می‌بخشید.  راضیه تا قبل از بهار 16 سالگیش موقعیت های چشمگیری را در زمینه ورزش کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصیل کسب کرد. 🔹۱۶ساله‌ها 🔹 🔹️ بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 📚سربلند؛ روایت زندگیِ زمینیِ یک جوانِ 27 ساله است که در ابتدای جوانی بر ترس و غفلت چیره شد؛ او که راهی به روزنه‎های غیب عالم یافت تا خود را به آسمان رساند. محسن را شاید دیده باشی و شاید هم با او زیسته باشی! شاید در مدرسه و کوچه و مسجد کنارت نشسته باشد و لحظاتی را با او سر کرده باشی. محسن در زندگی زمینی‌اش آدم خاصی نبود؛ بچه‌ای بود شرّ و شور. از آنها که می‌خواهند همه چیز را تجربه کنند؛ از آنها که می‎خواهند همه چیز را بدانند. آنچه محسن را خاص می‌کند، تجربۀ آخر زندگی‌اش در این دنیاست! او برگزیده است که برگزیده باشد؛ او برگزیده است که انتخاب شود. و همه‌ی زندگی دنیا در این انتخاب خلاصه می‌شود؛ انتخابی که سرنوشت تو را نیز رقم می‌زند. ما آن‌گونه می‌میریم که انتخاب و زیسته باشیم و محسن آن‌گونه رفت که برگزید و زیست. 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 📚خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر به روایت پدر ✂برشی از کتاب بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمه‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم. دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب» 🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
. . ✂دغدغه ی کار جهادی بعد از آنکه محسن وارد سپاه شد، عصر ها به کتابفروشی می آمد و پولی را که از این کار به دست می آورد برای اردوهای جهادی کنار می گذاشت. رشته ی تحصیلی محسن برق ساختمان بود و کار برق کشی هم انجام می داد، پول دست مزدش را در قُلَّکی که برای این کار کنار گذاشته بود، جمع می کرد و هر دفعه که به اردوی جهادی می رفتیم، سه، چهار میلیونی که جمع کرده بود را خرج اردو می کرد. 🍀برشی از کتاب . 🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 📚از تکاوری یگان صابرین تا فرماندهی در سوریه روایت زندگی شهید مدافع حرم مهدی علیدوست قصه مدافعین حرم تمام ناشدنی است. مهدی علیدوست اولین شهید پاسدار مدافع حرم حضرت زینب (س) از قم بود. وی در 25 مرداد سال 65 متولد شد و در 25 مهرماه 94 مصادف با سوم ماه محرم بعد از عملیات آزادسازی یکی از روستاهای سوریه که در تصرف داعش بود، با برخورد ترکش به پهلویش به درجه شهادت نائل آمد. در قسمتی از وصیت نامه این شهید عزیز آمده است: "از وقتي هجوم داعش و اهالي تكفيري را در تلويزيون مشاهده می‌کنم خيلي بی‌قرارم و عطش زيادي وجودم را فراگرفته براي انتقام از اين قوم ظالم، چرا كه اعتقاد دارم اين قوم از نسل همان ظالماني هستند كه به مادر سادات حضرت زهرا سيلي زدند، علي را خانه‌نشین كردند، امام حسين را مظلومانه به شهادت رساندند و زينب كبري را آواره شهر و ديار غربت كردند و حرمتش را رعايت نكردند. زمان جنگ می‌گفتند (می‌روم تا انتقام سيلي مادر بگيرم)، الآن من هم می‌روم تا انتقام بگيرم... 🔹 🔹 / آبادی 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 . 📚موضوع اسارت و آزادگی در سال‌های پس از جنگ تحمیلی از ابعاد مختلف نگارشی و تحقیقی مورد توجه نگارندگان و پژوهندگان حوزه دفاع مقدس قرار داشته است. به نظر می‌رسد که نوشتن در این حوزه نه تنها می‌تواند به انتقال تجربه‌هایی از اسارت بینجامد که گاه شیوه پرداخت به موضوع، از بار سنگین و طعم تلخ آن می‌کاهد. کام تلخ رزمندگان ایرانیِ در بند رژیم بعث عراق در 26 مرداد‌ماه سال 1369 با بازگشت به خاک میهن به شیرینی نشست و در این روز، نخستین گروه از آزادگان بوسه بر خاک میهن زدند. رنج اسارت که از تبعات جنگ محسوب می‌شود، آمیخته با درس‌هایی است که واگویی آن برای نسل امروز می‌تواند لحظات مقاومت را به شیوایی بیان کند هنر زندگی در چگونگی استفاده از داشته ها و فرصت ها، خصوصا در زمان بحران ها است.غم و غصه و شادی و نشاط لازمه هر جامعه ای است. اما در اردوگاه های یاس آور اسارت این عناصر رنگ و بوی دیگری داشت.چرا که فرزندان سلحشور خمینی از کمترین ها برای حفظ روحیه و ایمان خود بهترین بهره را می بردند. رسالت این اثر تبیین و معرفی گوشه ای از این خلاقیت ها است، که می تواند برای نسل های امروزی راهگشا باشد. در این اثر بیش از 155 خاطره تلخ و شیرین از زبان 34 نفر از آزادگان و نیز چند کتاب جمع آوری و به رشته تحریر در آمده است. . 🔹 🔹 🔹 . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 💬از شهید مدافع حرم جواد محمدی و روابطش با اطرافیانش چه میدانید🤔⁉ . 📖روایتی پر احساس از خانواده شهید مدافع حرم جواد محمدی💖 روایتی جدید که هر راوی از منظری شخصی و تازه قهرمانش رو روایت میکنه. همه این روایت ها به گونه ای درهم آمیخته شدن که ضمن تکمیل همدیگه استقلال خودشون رو هم حفظ میکنن.👌 . . ✂جرعه ای از کتاب را باهم بنوشیم: دلم می خواهد بابا بهم غذا بدهد. بابا وقتی بود، برایم لقمه می گرفت. خودم بلدم بخورم، ولی بابا لقمه می گرفت. خب دوست داشتم. به قول بابا دختر ها بابایی اند. بابا هم دوست داشت. لقمه هایش ماشین می شدند و می رفتند توی دهانم. انگار دهان من پارکینگ است. هواپیما می شدند. کشتی می شدند. سفینه آدم فضایی ها می شدند. هر چه می شدند دوست داشتند بروند توی شکم من.🌺🍃 . . 📚اسم کتاب؟ ✏نویسنده؟ 🏣ناشر؟ 📄چندصفحس؟ ۲۷۲صفحه بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 . 📚تاکنون درخصوص حادثه عاشورا و تحلیل آن سخنان گوناگونی شنیده­ ایم؛ درباره روند شکل­ گیری این حادثه پس از رحلت پیامبر اعظم ص، نقش معاویه و فعالیت­های او، نقش یزید. درباره ابن زیاد و عمر سعد، مال حرام و دنیاخواهی و آرزوی حکومت ری، قیام توابّین و مختار و زهیر و حبیب و حُرّ بارها شنیده­ ایم. درباره، حضـرت علی اکبر ع، ادب و وفای اباالفضل العباس ع، نقش بی‌بدیل و صبوری حضـرت زینب س، حتی درباره حضور لشکریانی از فرشتگان و جنّیان که درخواست یاری حضـرت را داشتند، بارها شنیده‌ایم؛‌ اما معمولاً نقش یک وجود تأثیرگذار در حادثه‌ عاشورا که اساسی ­ترین نقش را ایفا می­کند، کمتر شنیده‌ایم. آری، نقش خداوند متعال در حادثه‌ عاشورا. کتاب «صحنه­ گردان عاشورا» تلاش خود را در راستای نشان دادن این نقش تأثیرگذار معطوف کرده است. . 🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 . . 📚خاطرات حاج حسین برزگر (سردسته هیئت خلف باغ یزد) . ✂️جمعه‌ها آقا سید علی‌اصغر، عمامه به سر، عبا‌به‌دوش و عصا‌به‌دست از محله سرتل می‌آید. بی‌منبر و بلندگو و حتی صندلی می‌نشیند به خواندن. گاهی ننه با لحاف تشک و چادرشب برایش یک بلندی درست می‌کند، گاهی هم نه. رُفت‌و‌روب خانه را اگر برسیم، انجام می‌دهیم و اگر نرسیم، نه! گاهی گلاب می‌ریزیم توی مشت مشتری‌های روضه و اسپند دود می‌کنیم و گاهی نه! در اتاق‌ها توی هم باز می‌شوند. گاهی مردی توی خانه هست و می‌نشیند دوروبرش و گاهی نه! در اصل کرکره هفته‌خوانی را نباید کشید پایین. بودن یا نبودن هیچ‌چیز یا کسی نباید مانع برقراری جلسه بشود. ننه و عمه صفا وخاله و بی‌بی لای در چوبی دولته‌ای را باز می‌گذارند که صدا به گوششان برسد. آقا سید اول یکی دو تا مسئله درباره نجس و پاکی و احکام دایه گرفتن می‌گوید و بعد هم از هرچه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است! درست در همین موقع همه خودشان را جمع و جور می‌کنند و صاف و صوف می‌نشینند. جوری که انگار مسئله مهمی از قلم افتاده باشد و باید محکم‌تر گوش بدهند... . . 🔹 🔹 🔹 🔹 . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 📚از تکاوری یگان صابرین تا فرماندهی در سوریه روایت زندگی شهید مدافع حرم مهدی علیدوست قصه مدافعین حرم تمام ناشدنی است. مهدی علیدوست اولین شهید پاسدار مدافع حرم حضرت زینب (س) از قم بود. وی در 25 مرداد سال 65 متولد شد و در 25 مهرماه 94 مصادف با سوم ماه محرم بعد از عملیات آزادسازی یکی از روستاهای سوریه که در تصرف داعش بود، با برخورد ترکش به پهلویش به درجه شهادت نائل آمد. در قسمتی از وصیت نامه این شهید عزیز آمده است: "از وقتي هجوم داعش و اهالي تكفيري را در تلويزيون مشاهده می‌کنم خيلي بی‌قرارم و عطش زيادي وجودم را فراگرفته براي انتقام از اين قوم ظالم، چرا كه اعتقاد دارم اين قوم از نسل همان ظالماني هستند كه به مادر سادات حضرت زهرا سيلي زدند، علي را خانه‌نشین كردند، امام حسين را مظلومانه به شهادت رساندند و زينب كبري را آواره شهر و ديار غربت كردند و حرمتش را رعايت نكردند. زمان جنگ می‌گفتند (می‌روم تا انتقام سيلي مادر بگيرم)، الآن من هم می‌روم تا انتقام بگيرم... 🔹 🔹 / آبادی 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 🔸️ . «دو تا کفن ببریم پیش یه بی کفن؟!» بعضی شب ها در حیاط رو به روی حرم می نشستیم و با هم درس های کلاس اخلاق را مباحثه می کردیم. به من می گفت: از امام چیزهایی دنیایی نخواه ! بگو آقاجان، معرفت خودت رو به من بده!» آن قدر دوستش داشتم که هرچه می گفت، برایم حجت بود. گفتم: «راستی محمد! همه از اینجا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!» طفره رفت و گفت : «ای بابا! بالاخره وقتی مردیم، یه کفن پیدا می شه ما رو بذارن توش.» اصرار کردم که این کارو بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم پیش یه بی کفن؟!» . . روایت زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم به قلم اسلامی بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
.📚 . 📚این اثر برای گروه سنی کودک و نوجوان سروده شده است و رویکرد دینی و آئینی دارد. اشعار کودکِ این شاعر همان حال و هوایی را دارند که اشعار بزرگسالش دارند با همان عیار شعرهای دیگر او که از همان احساس و معرفت برآمده‌اند با این تفاوت که زبان کودکانه دارند. معارفی که اگر در جانِ کودک نشینند امید می‌رود تا سال‌ها همراه او باشند. این آثار در قالب مجموعه ۱۴ جلدی شعر کودک با تصویرسازی مناسب کودکان و طراحی زیبا در قطع خشتی می باشد که تا کنون ۵ جلد آن منتشر شده است. کتاب حاضر دومین کتاب از این مجموعه میباشد که پیرامون حضرت علی علیه السلام سروده شده است. . 🔹 🔹 🔹 . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 📚طلبه شهید محمد تورانی در تشکیلات منافقین دشمن همیشه در کمین است. این جمله را آنانی خوب درک می کنند که عمری را با توطئه های فکری، فرهنگی و نظامی دشمن دست و پنجه نرم کرده اند. استان مازندران به دلیل هم جواری با یکی از دو قطب اصلی امپریالیسم یعنی کشور شوروی سابق و همسایگی با پایتخت، همواره مورد طمع دشمنان این مرز و بوم در اجرای سیاست های زیاده طلبانه شان قرار داشته است. با پیروزی انقلاب اسلامی و تهدید منافع جهان خواران، انواع گروهک های التقاطی و معارض با دین و انقلاب در سطح این استان به صورت آشکار یا پنهان به فعالیت های گسترده ای دست زدند. نگاهی اجمالی به عملکرد برخی گروهک ها نشان می دهد گاه مرکزیت تقویت بسیاری از جریان های مارکسیستی و... در این استان قرار داشته است.  🔹 🔹 🔹 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
. تصویر گودال قتلگاه در بهشت تخریب . هر طرف را نگاه می‌کردم پیکر شهیدی افتاده بود، تصویر گودال قتلگاه سیدالشهدا علیه السلام که در روضه ها شنیده بودم، برایم تداعی شد. یک آن فراموش کردم که برای برش و انفجار جاده به جزیره مجنون آمده ام. باید جاده را به شکلی برش می‌زدم که موج انفجار، پیکر شهدا را داخل آب نیندازد. روی عرض هشت متری جاده به فاصله هر دومتر یک "خرج گود" گذاشتم. رو به شهدا و پشت به عراقی ها نشستم و انفجار اول را زدم. حالا باید گونی های "پودر آذر" را داخل چاله ها برای انفجار اصلی می ریختم. تک تیر انداز دشمن برای زدن من از فاصله بیست متری کار دشواری نداشت. دو سه تیر، وزوز کنان از کنار سرم گذشت. ناگهان احساس کردم چیزی مثل پتک بر سرم کوبیده شد و خون از سر تا پیشانی ام دوید... . «بهشت تخریب » خاطرات مرتضی نادر‌محمدی، معاون گردان تخریب، لشکر 32 انصارالحسین، مشهور به معبرگشای پابرهنه بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
📚 خون قرمز را پای ریز خون سیاه کردن، حلال است... آنها می‌گویند؛ اولا"... سرخ و سفیدش توفیری نمی‌کند.. حالا یک کودتا و کودتاچی هم زمانه بزاید این وسط...؛ اما خون سیاه جریان سیّال رگ های ابر قدرتی است که هرگز نباید بایستد.. الباقی اضافات است و بس... . ؛ داستان قربانیان خاموش دهه پنجاه می‌باشد که به قلم در قطع رقعی و 226 صفحه به رشته تحریر در آمده. . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
. 📚 معرفی کتاب: محمدعلی در سال ۱۳۴۴ در روستای «بیشه‌سر» بابل به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان «بهشت آیین» زادگاهش به پایان رساند و در مدرسه راهنمایی روستای «آغوزبن» ادامه تحصیل داد. محمدعلی در این دوران که مصادف با پیروزی انقلاب بود، نتوانست مقطع راهنمایی را به پایان برساند؛ اما بعد‌ها در جبهه تا سوم راهنمایی تحصیل کرد. در همین زمان، مدتی را نیز در حوزه علمیه «خاتم الانبیا»‌ی بابل تحصیل کرد. او پس از شرکت در عملیات قدس ۱، قدس ۲، و والفجر ۸ به عنوان غواص، در عملیات صاحب الزمان مجروح شد و بالاخره در عملیات کربلای ۴ که بار دیگر سمت غواصی را عهده دار بود، ... پس از اسارت به گفته همرزمش به شهادت رسید. همان طور که به گفته خودش در این عملیات ملائک را به حیرت واخواهم داشت. . 🔹️نام کتاب: 🔹️به کوشش: 🔹️ناشر: 🔹️تعداد صفحات: ۲۱۶ صفحه بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•