⭕️قدر داشتههایمان را بدانیم
📝سارا بوربور
تا زمانی که انسان از کشورش خارج نشده، تصور دقیقی از نقاط قوت و ضعف کشورش ندارد؛ ولی به محضی که پایت را از کشورت بیرون میگذاری مقایسهها ذهنت را درگیر خواهد کرد.
یادم هست ۵ سال پیش که بار سفر را برای ادامه تحصیل بستم و به کشور امریکا آمدم، تصور میکردم با کشوری مواجه خواهم شد که پیشرفت تکنولوژیکیاش، باعث شده از همه لحاظ از کشورم بالاتر باشد. اما این تصور دقیقا از لحظه ورود به آمریکا تغییر کرد؛ زمانی که شب هنگام از فرودگاه به محل سکونتمان حرکت کردیم، تاریکی محض اتوبانها تو ذوقم خورد؛ در صورتی که در تهران اغلب اتوبانها و خیابانها در شب روشن است.
البته نبود گلکاری در اطراف اتوبانها هم مزید بر علت شد؛ با وجود گلکاری اطراف اتوبانها در تهران، این توقع را داشتم که اتوبانهای دِنوِر در ایالت کلورادو هم مزین به گل شده باشند...
اگرچه در آمریکا افراد، مالیات بسیار بیشتری را به دولت مرکزی و محلی میپردازند، منتهی همچنان برخی خدمات شهری مانند جمعآوری زبالهها رایگان نیست.
طبیعت خدادادی شهر دنور باعث شده که این شهر پارکهای زیادی داشته باشد، اما اغلب هر مکانی که کمی درخت و سبزه داشته باشد، عنوان پارک به آن تعلق میگیرد. و این با چیزی که من در تهران دیده بودم کاملا متفاوت بود؛ اغلب پارکها گلکاری نشده و وسیله ورزشی هم در آنها تعبیه نشده است. بعضاً برای استفاده از این پارکها که همان طبیعت خدادادی هستند، باید بلیط ورودی ۷ دلاری هم تهیه کنیم
اما عجیبتر اینکه سرعت انجام پروژههای عمرانی شهری از تهران بسیار کندتر است. به عنوان مثال اخیرا یک پروژه عمرانی در نزدیکی منزل ما در حال انجام است که میبایست یک چراغ قرمز را حذف کرده و با ایجاد پل و زیرگذر ترافیک را کاهش دهد. اگرچه این پروژه در مقایسه با پروژههای عمرانی تهران بسیار کوچکتر بوده و جمعیت منطقه نیز بسیار بسیار کمتر است، اما این پروژه تابحال بیش از یک سال و نیم طول کشیده و هنوز تمام نشده است! البته دیگر پروژههای عمرانی شهر دنور در چند سال گذشته هم اغلب به همین نحو طولانی بودند.
تعجب بیشتر اینجاست که در پروژههای عمرانی دنور، یکی از مهمترین شهرهای آمریکا، ماشین آلاتی به کار میرود که انجام کارها را بسیار سادهتر و سریعتر میکند و انتظار این است که این قبیل پروژهها در اینجا بسیار سریعتر از تهران انجام شود، ولی طولانی شدن بسیار زیاد این پروژه واقعا برایمان خسته کننده شده! از آن طرف، سرعت انجام پروژههای شهری چند سال گذشته در تهران اینقدر زیاد بود که در طول ۵ سال گذشته هر بار که به تهران بازگشتیم تغییرات محسوسی را مشاهده میکردیم.
البته میبایست اشاره کنم که فعالیتهای عمرانی در اینجا بسیار اصولیتر و با رعایت نکات ایمنی بیشتری انجام میگیرد، اما سرعت اجرای پروژه از شهر تهران بسیار کمترست. با خود فکر میکردم اگر قرار بود در حال حاضر، در اینجا یک اتوبان از شمال تا جنوب دنور احداث گردد، و یا تونل شهری احداث شود چه مقدار طول خواهد کشید؟!
حال که با خود مینگرم، میبینم که با وجود کاستیها و مشکلات متعدد در تهران از قبیل آلودگی هوا، ترافیک شدید، کمبود پارکینگ و غیره، کارهای بسیار خوبی نیز انجام گرفته که شایسته تقدیر است؛ سرعت بالای احداث مترو، احداث اتوبانهای طبقاتی و غیر طبقاتی، احداث تونلهای شهری، افزایش محسوس فضای سبز و توسعه فعالیتهای محیط زیستی از قبیل تولید برق از زباله، در مقایسه با پروژههای عمرانی شهر دنور آمریکا، مایه افتخار است.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️تنفر بعضی آمریکائیها از تلویزیون
دوستی دارم به اسم بهنام. تعریف میکرد در دهه ۱۹۹۰ من در یک شرکت مهندسی کار میکردم. یکی از مدیران شرکت به اسم کارل به فوتبال آمریکایی علاقه بهسزایی داشت. صبح که وارد دفتر میشد دنبال روزنامه میگشت که نتایج مسابقات فوتبال محلی دبیرستانها و دانشگاههای روز قبل رو بررسی کنه و بعد از اون هر فرصتی پیدا میکرد، جزئیات رو از اونهائی که مسابقه رو از تلویزیون دیده بودند میپرسید. بعد از مدتی متوجه شدم که کارل تلویزیون نداره.
با خودم میگفتم کارل که قابلیت مالی خوبی داره، با این حساب باید خیلی کنس باشه که حاضر به پرداخت مبلغی کم واسهی یه تلویزیون نیست. مدتی بعد مسابقهی مهمی بود و یکی از همکاران دیگه یک دستگاه تلویزیون سر کار آورد که قسمتهای مهم مسابقه رو ببینه. کارل که یکی از مدیران شرکت بود نه تنها از این کار ممانعت نکرد بلکه تمامِ وقتِ نهارش رو به تماشای مسابقه پرداخت.
بعد از ظهر اون روز من به شوخی به کارل گفتم: خوب پس میدونم که تو برای هدیه کریسمست چی میخوای. بهش گفتم ما کارمندان در بین خودمون پول جمع کرده و برات یک دستگاه تلویزیون میگیریم که راحت بتونی مسابقات رو در آرامش خونهت تماشا کنی. او به تمسخر لبخندی زد و گفت تلویزیون نمیخواهم. باز به شوخی به او گفتم: کارل اما این تلویزیون برای تو خرجی نداره، یک هدیه از طرف ماست. او دوباره سر باز زد. باز به شوخی گفتم اگر مصرف برقت بالا میره بگو تا برای اونم یه کاری بکنیم! ایندفعه کارل جدیتر برخورد کرد و گفت: ما استطاعت مالی داریم اما «این یک تصمیم است، یک تصمیم خانوادگی». این جواب برای من کاملاً غیر منتظره بود و برایم یک معما شد.
چندی بعد در پیکنیک سالانهی شرکت، اتفاقاً سر یک میز نشسته بودیم. وقتی که دوروبرمون خلوتتر شد از او سؤال کردم که علت تصمیمش برای نخریدن تلویزیون چیه. او وقتی که احساس کرد من واقعاً کنجکاوم و برام مهمه که علت رو بدونم، جواب رو با یک سؤال شروع کرد و گفت: آیا هیچ انسان عاقلی خودش رو تسلیم دشمنش میکنه؟ فامیلشو چی؟ آیا شما حاضرید همهی عزیزانت رو که به پشتیبانی تو امید دارند، دست بسته تحویل دشمنت بدی!؟
من که داشتم سعی میکردم رابطهای بین دشمن و تلویزیون پیدا کنم، باز ادامه داد و به من گفت: آیا مسیحی هستی؟ متدین به دینی هستی؟ گفتم بله من مسلمان هستم. گفت من راجع به اسلام چیزی نمیدونم. آیا دین تو، شما رو به فامیلدوستی و تربیت صحیح فرزندانتون ترغیب نمیکنه؟ گفتم البته، حتی بیشتر از مسیحیت. گفت بسیار عالی. ادامه داد و گفت: آیا میدونی اکثر کسانی که فیلمها و برنامههای تلویزیونی رو میسازند یا همجنسبازند، یا ضد خدایند، یا بیخدا، یا اینکه فقط سود مالی براشون مهمه، نه تربیت و آیندهی فرزندان من و تو؟
شرکتهای تلویزیونی با هم سر سود رقابت دارند نه بر سر تربیت فرزندان آیندهی کشور. من فرزندانم رو خودم از مدرسه میارم که سر راه براشون اتفاقی نیافته، چطور میتونم اونها را جلوی تلویزیونی بگذارم که دشمنان ما برای تربیت اونها برنامهریزیش کردند! من واقعاً باید یک احمق باشم که اجازه بدهم فرزندانم رو دشمنانم تربیت کنند. تو این کار رو میکنی؟ اگر من خودم تلویزیون تماشا کنم چگونه میتونم فرزندانم رو از همون کار نهی کنم؟
او در راه و کلامش بسیار قاطع بود...
طرز فکر و جدی بودن این شخص در تربیت فرزندانش، مرا واقعاً شگفتزده کرده بود. او و همسرش زندگیشان را وقف تربیت صحیح فرزندانشان کرده بودند. واقعاً قابل تحسین است...
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️افراد مذهبی و جدّی آمریکایی #بخش_اول یکی از دوستان من که اینجا با او آشنا شدم قبل از انقلاب با ا
⭕️افراد مذهبی و جدّی آمریکایی
#بخش_دوم
رضا که مانند یک میّت سفید شده بود گفت باشد شرط اول را میپذیرم اما پذیرفتن شرطهای دوم و سوم برای من مقدور نیست.
تیلور قبول نکرد و قبولی هر سه شرط را مجددا مطالبه کرد. رضا گفت بخدا اگر بابای من بو ببرد که من مذهبی شدهام پول مرا قطع میکند و ما بیچاره میشویم. تیلور گفت بر طبق اسلام روزی را خدا میدهد نه پدر تو. رضا گفت باشه شرط اول و سوم را میپذیرم دومی را بمن تخفیف بده. تیلور گفت من از تو نه مال دنیا خواستهام نه یک زندگی لوکس. من فقط از تو چیزهایی را خواستهام که باعث سعادت خود تو میشود، لطفا قبول کن. رضا قبول کرد و رضایت داد.
بلافاصله بعد از اطمینان از قبول شرایط، تیلور از داخل کیف دستیاش یک قرآن بیرون آورده روی میز گذاشت و از رضا خواست که تعهد خود را به قرآن قسم بخورد. این دفعه دیگر همهی ما شوکه شده بودیم. قبل از قسم خوردن، تیلور گفت فقط یک مسلمان میتواند روی قرآن تعهدش را با خدا ببندد در نتیجه باید اول مسلمان شوی. رضا و تیلور هر دو شهادتینشان را تکرار کردند و رضا شرایط تیلور را روی قرآن پذیرفت و تیلور از رضا تقاضا کرد که ازدواجشان را از نظر اسلامی هم شرعی کنند.
از بدو زندگی اسلامیشان، خواهر تیلور فعالیتهای اسلامی خود را همراه با برادر رضا شروع کرد. او همسران ایرانیانی که در آمریکا ازدواج کرده بودند را فرا خواند و جلسههای دروس آشنائی با عقاید اسلامی برای آنها گذاشت. در این راستا، تعدادی از همسران آمریکایی که شرایط شبیه به خودشان داشتند مسلمان شدند. جلسههای قرآن و دعای کمیل برادران را برادر رضا مدیریت میکرد و جلسههای خواهران را خواهر تیلور.
خواهر تیلور با همّت و پشتکار عظیمی که داشت، فعالیتهای گستردهای را شروع کرد که بعد از مدتی موفق به جمعآوری وجوهات و ساخت اولین مسجد شیعه در شهر شد. ایشان در طراحی و مدیریت اردوهای اسلامی برای جوانان شیعه و سایر خدمات شبیه به آن فعال بود. خواهر تیلور (زهرا)، هم اکنون یکی از مسلمانان فعال و مبلغین تشیع در آمریکاست.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️خرافهی نحسی عدد ۱۳ در یک برج مسکونی، شیکاگو
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️فرزندان بومرنگی
در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، جامعهشناسان آمریکایی مفهومی را معرفی کردند تا چرخهی زندگی خانوادگی در غرب به خصوص آمریکا را توصیف کنند. آن مفهوم یا لغت، "Empty Nest" یا "آشیانهی خالی" است.
والدین تقریباً در دههی پنجم زندگی، وقتی فرزندانشان ازدواج میکنند یا برای تحصیل در دانشگاه و پیدا کردن کار خانه را ترک میکنند، خود را تنها احساس میکنند. ابداع و ساخت این مفهوم مقارن بود با شکوفایی اقتصادی آمریکا و وفور کار و ترویج تحصیلات عالی.
اکنون اصطلاح و مفهوم دیگری به کار برده میشود با عنوان "Boomerang children" یا "فرزندان بومرنگی". این مفهوم اینگونه توصیف میشود که فرزندان در خانوادههای آمریکایی، و یا هر کشوری که شرایط اقتصادی مشابهی دارد، در برههای از چرخهی زندگی خود، خانه را به منظور تحصیل در دانشگاه، کار و یا ازدواج ترک میکنند و سپس در سنین ۳۰-۴۰ سالگی به خانه پدری خود باز میگردند.
از دلایل این پدیده میتوان به بیکاری و از دست دادن شغل و یا ناتوانی در پیدا کردن شغل پس از فارغ التحصیلی، نداشتن امنیت اقتصادی و کمبود درآمد، ناتواتی در بازپرداخت وام یا کارتهای اعتباری و طلاق اشاره کرد. در خیلی از مواقع، این افراد به همراه فرزند یا فرزندان، دوست دختر یا دوست پسر خود بازمیگردند.
مطابق آخرین آمار منتشر شده به طور میانگین در آمریکا بسیاری از فرزندان در سن ۲۳ سالگی خانهی پدری را ترک میکنند اما تعداد افراد بین ۲۵ تا ۳۴ ساله که یا اصلاً خانه را ترک نکردهاند یا بازگشتهاند، از ۹ درصد در دهه ۱۹۶۰ به ۳۹ درصد در ۲۰۱۱ افزایش پیدا کرده است. همچنین از این میان فرزندان پسر به احتمال بیشتری به خانه پدری باز میگردند یا اصلاً از آن بیرون نمیروند!
نکته جالبی که تحقیقات در این زمینه به آن اشاره میکنند این است که حدود یک سوم والدین امروزی نسبت به ۱۹ درصد والدین در سال ۱۹۹۳ معتقدند که نباید از فرزندان انتظار داشت که به لحاظ اقتصادی تا سن ۲۵ سالگی یا حتی دیرتر مستقل شوند. یعنی والدین امروزی انتظار کمتری از فرزندان برای رسیدن به استقلال در جوانی دارند.
این نوع طرز تفکر نشاندهندهی یک تغییر بنیادی در شیوههای فرزندپروی و سبک زندگی نسبت به گذشته است که باید از منظر کلان مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد. این تغییر سبک تقریباً در حال همهگیر شدن بوده و نسبت به گذشته دارای مقبولیت اجتماعی بیشتری است! لذا در دنیای غرب (و شاید باید گفت در تمام دنیا) همیشه باید اقتصاد و تاثیرات آن را در همهی جوانب زندگی انسان مدرن مدنظر قرار داد.
در بسیاری از دانشگاههای بزرگ آمریکا، این تغییر سبک در نوع رفتار پدر و مادرها به راحتی قابل مشاهده است. والدینی که مسیرهای طولانی را معمولاً با ماشین طی میکنند و وسایل شخصی فرزند خود را میآورند تا مطمئن شوند جای فرزندشان در خوابگاه مناسب است. در خیلی از موارد از ماشینی که فرزند میراند تا پول تو جیبی و Meal Plan همه از جیب مبارک والدین میآید.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️ارزش حجاب در آمریکا
📝الهام بنیادی [طراح لباس، هیوستون تگزاس]
بعد از هجرت به آمریکا، عمیقاً فهمیدم حجاب چقدر برایم عزیز است! اما چیزی که باعث شد در زمینهی حجاب دست به قلم شوم، واکنشهای جدید مردان و زنان غیر مسلمانی است که چند ماهی میشود در کنارشان قرار گرفتهام!
یک ماه از ورودم به آمریکا گذشته بود که برای سوال راجع به رشتهی مورد علاقهام، به کالج شهر فعلیمان (هیوستون تگزاس) رفتم. برای ملاقات با مشاور کالج نوبت گرفتم و بر روی صندلی در سالن انتظار نشستم. آن روز علاوه بر بستن حجاب روسری، یک کلاه رسمی زنانه بر سر داشتم. متوجه نگاه نیمه سنگین دانشجوها شده بودم اما همچنان زل زده بودم به خطوط کتابی که در دستم بود بی آنکه خطی از صفحه را بخوانم...
سعی کردم با خودم عادی برخورد کنم و روی یکی از خطوط تمرکز کنم: «برای طراحی یک استایل رسمی، نخست به جنس پارچه بیاندیشید. انتخاب جنس مناسب میتواند....»
- ببخشید خانم!
سرم را بالا بردم...
دختری مو بور بود با چشمهای روشن. کنارم نشست و گفت: میتوانم یک سوال بپرسم؟
با لبخند گرمی که زیبایی حجابم را درونی نشان دهد گفتم: بله حتماً، بفرمایید.
- میتوانم بپرسم دین شما چیست؟
- اسلام؛ مسلمان هستم.
صورتم منقبض شد و لبخندم محکمتر تا درونی و قلبی بودن زیبایی حجابم حفظ شود!
-همیشه پوشش سر دارید؟
- بله.
-ازدواج کردهاید؟
-بله، متاهلم.
-نظر همسرتان نسبت به پوشش سرتان و لباستان چیست؟
-حجاب؛ به این پوشش سر و بدن که برجسته نباشه میگوییم حجاب. او خیلی از حجابم لذت میبرد.
- همسرتان باید به شما افتخار کند! آرزویم این است که بتوانم روزی به اندازهی شما به خودم احترام بگذارم و برای تن و روحم حرمت قائل شوم و با پوششم... همان حجابم، به مردان و زنان اطرافم بگویم من یک زنم با حریم شخصی؛ حرمت من نگه داشتنیست چون حفظش کردهام. با حجابم بگویم تا همینجا، پشت همین پوشش، قابل دسترسیست و باقی حریم شخصی من است.
عضلات صورتم که تحت فشار لبخند مذکور بود، کم کم وا رفت. ادامه داد: اما خانوادهام مسیحیان متعصبی هستند که نمیگذراند پوشش، ببخشید حجاب اسلامی، داشته باشم.
چشمانم داغ شده بود و یک تکان کوچک کافی بود تا اشکم بلغزد روی گونهام. باید چه میگفتم؟! خدایی! منِ ۲۸ سالهای که حجاب را از کودکیام تا آمریکا آورده بودم، در جواب آن توصیفات تکان دهندهی دختری از یک خانوادهی متعصب مسیحی در مورد حجاب، چه باید میگفتم؟!
بالاخره زبانم چرخید و گفتم: چقدر زیبا توصیف کردید. جواب داد که: و شما با آن پوشش سر و لباس پوشیده، چقدر زیبا حجاب را معرفی کردید. من توصیف کردم و شما برتر از آن، به تصویر کشیدید.
نوبت مشاورهاش شد. دستم را گرفت و گفت: از دیدارتان خیلی خوشحال شدم. امیدوارم مادرم زودتر بیاید تا شما را به او نشان دهم. او باید ببیند که حجاب یک زن مسلمان چقدر میتواند زیبا باشد!
تصویر آن چهره و آن چشمهای رنگی، حک شد روی مردمک چشمم.
همانجا، همان لحظه، مطمئنتر از همیشه، به خودم قول دادم که به تلاشم در زمینهی طراحی حجاب ادامه دهم و آن طراحِ حجابِ رویاهایم باشم.
به این فکر میکنم که حجاب، گاهی یک جاذبه به حساب میآید؛ نه به این عنوان که موجب جلب توجه و تبرج در نظر نامحرمان گردد، بلکه یک خانم مسلمان میتواند با حفظ حیا و حجاب وزین و زیبای خود، دیگران (چه غیر مسلمانها و چه مسلمانانِ شناسنامهای و غیر مذهبی) را به دین خدا جذب کند. وقتی حجابِ یک زن مسلمان زیبا و وزین باشد، میتواند از هزار هفتهی مد نیویورک و لندن و پاریس و غیره بیشتر مورد پسندِ فطرت انسانها واقع شود!
به چشم خودم میبینم که گاهی چطور پوششم در نظر زنان و مردان غیر مسلمانی که حتی با حجاب مخالفند، وزین و دلنشین میآید و بعضاً مخالفتشان به کنجکاوی تبدیل میشود.
لذا تصمیم گرفتم بعنوان یک بانوی محجبهی ایرانی، فعالیتم را در زمینهی ارائهی حجاب گستردهتر کنم تا علاوه بر حفظ حجاب خودم، معتقدین به سایر مذاهب را هم به حجاب علاقمند کنم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️کتابخانههای عمومی در آمریکا
وقتی اسم کتابخانه به گوشتون میخوره اولین چیزی که به ذهنتون میاد چیه؟ هیچ بعید نیست اگه اکثرتون تصور خاصی از کتابخونه نداشته باشید مگر یک مکان ساکت و بیروح برای گذروندن روزهای ملالآور امتحانات دانشگاه یا آمادگی برای کنکور.
اولین روزهایی که به امریکا آمده بودم و به شدت پیگیر آشنا شدن با سیستم زندگی در این کشور بودم، از یکی از دوستانم شنیدم که در شهرمون تعداد نسبتا زیادی کتابخونهی عمومی وجود داره. یادمه با بدبینی و تعجب از اینکه مگه یه کتابخونه به چه دردی از دلمشغولیهای اون بُرهه از زندگی من میخوره، داشتم به توضیحات دوستم در مورد برنامههای کتابخونه گوش میکردم؛ اما هیچوقت تصورش رو نمیکردم که دو تا از شعبههای نزدیک خونهمون تبدیل بشن به مقصد پیادهرویهای روزانهی من، برای حداقل سه روز در هفته به صورت ثابت، جهت شرکت در کلاسهای آزاد زبان کتابخونه.
کتابخونههای عمومی که تعدادشون در شهرهای بزرگ امریکا کم نیست، توسط دولتهای محلی یا شهرداریها تامین مالی میشن. در واقع ایالتهای پردرآمدتری مثل ماساچوست کتابخونههای پرتعدادتر با امکانات بیشتر دارن. ضمن اینکه میزان استقبال بیشتر مردم از کتابخونهها، در شهرهایی که متوسط تحصیلی بالاتر هست، در تعدد کتابخونههای اون شهر مؤثره.
به غیر از تامین کتب مختلف و ایجاد محیط فیزیکی مناسب برای مطالعه، کلاسهایی مثل مکالمهی زبان انگلیسی برای تازه واردها، آشنایی با قوانین ایالات متحده برای شهروند شدن، آشنایی با نحوهی پر کردن فرمهای مالیات، کلاسهای کامپیوتر، و خلاصه بسیاری کلاسهای دیگه در کتابخونهها برگزار میشن.
گاهی پیش میاد که از نویسندهی یک کتاب معروف دعوت بشه تا برای مراسم امضا دادن روی کتابش و گفتگوی صمیمی با علاقهمندان به کتابش در یک کتابخونه حضور پیدا کنه.
از قسمتهای جذاب هر کتابخونه بخش کودکان هست که معمولا قسمت وسیع یا حتی طبقهای جدا رو به خودش اختصاص میده. در و دیوارهای رنگارنگ همراه با اسباب بازیهای بی صدا ولی متنوع در کنار کتابهایی که بر اساس ردهی سنی و موضوع دستهبندی شدند، محیط کتابخونه رو برای بچهها به مکانی شاد برای تفریح همراه با مطالعه تبدیل میکنه.
برگزاری کلاسهایی مثل شعرخوانی یا داستانخوانی برای کودکان که رنج سنیشون از صفر ماهگی(!) تا شش سالگی هست، پدر و مادرها رو ترغیب میکنه که حضور در کتابخونه رو در برنامهی ثابت هفتگی کودکشون قرار بدن. جالب اینجاست که کلاس داستانخوانی فقط برای کودکان تشکیل نمیشه و معمولا بخش بزرگسالان هر کتابخونه هم برنامههای اینچنینی تدارک میبینه، برای ترغیب حضور بیشتر مردم در کتابخونهها.
فرهنگ کتابخوانی حالا دیگه جزئی جداییناپذیر از فرهنگ امریکاییها شده بطوریکه از اون دست عجایبی هست که در روزهای اول حضور در مکانهای عمومی این کشور حسابی به چشم میاد و کلی حسرت به دل میذاره که چطور تو کشور خودمون سرانهی مطالعه اینقدر پایین هست. این رو به جرأت میتونم بگم که بارها دیدم تعداد کتابهایی که یک نوجوان فارغالتحصیل از دبیرستان اینجا در طی سالهای مدرسه از دبستان تا دبیرستان خونده چند ده برابر تعداد کتابهایی هست که خیلی از من و شما در تمام طول عمرمون میخونیم!
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️حریم خصوصی در آمریکا • بخش اول چند سال پیش در ایران در حال گرفتن پول از دستگاه خودپرداز بانک بود
⭕️حریم خصوصی در آمریکا
• بخش دوم
اجتناب از زل زدن به دیگران و کنترل نگاه مخصوصا نگاه مرد به زن، در دو حیطهی فضای فیزیکی شخصی و همینطور آزار جنسی یا sexual harassment تعریف میشه. شما اگر متوجه نگاه کشدار کسی به خودتون بشید معمولاً بلافاصله با توضیح طرف مقابل برای دلیل نگاه کردنش مواجه میشید مثلاً اینکه "چه روسری قشنگی پوشیدی، یا فرزندتون چقدر دوست داشتنی هست، یا ببخشید شما رو با فرد دیگهای اشتباه گرفتم".
در محیطهای کاری، آقایون به شدت مراقب نحوهی حرف زدن و تعاملاتشون با خانمهای همکار هستند چون خوب میدونند که مثلاً گفتن یک جملهی ساده مثل "هی فلانی امروز چه بلوز دامن قشنگی پوشیدی" ویا مثلاً دست رو به شوخی رو شونهی یک خانم همکار زدن میتونه منجر به شکایت اون خانم از آقا به جرم سکشوآل هرسمنت و نهایتاً از دست دادن شغل آقا بشه.
لازم به ذکر هست که خانم نیازی به دادگاه و وکیل برای این شکایت نداره بلکه کافیه این مسئله رو با مقام مافوقش در میون بذاره. پر واضح هست که اگر این اتفاق بین یک فرد معروف یا سلبریتی و یک خانم بیفته، اون خانم میتونه چند صد هزار دلار به عنوان غرامت از جانب آقا به جیب بزنه و البته رسانهها هم تا مدتها دست از سر سلبریتی بیادب برنمیدارن!
به خاطر دارم که یک بار سر کلاس درس نشسته بودم و به صحبتهای استاد گوش میکردم که یکی از همکلاسیهام که پسری امریکایی بود، از دو صندلی دورتر از من بلند شد و اومد کنار یک خانمی نشست. اواسط کلاس بود که خودش مختصر برای خانم توضیح داد که علت تغییر صندلیش این بوده که فرد جلوییش قد بلند بوده و اون مجبور شده جاشو عوض بکنه تا اسلایدها رو بهتر ببینه. به نظر شما چقدر از یک پسر ایرانی در جامعهی اسلامی میتونیم انتظار همچین برخوردی رو داشته باشیم؟
لازمه توضیح بدم که در آمریکا هم مثل همه جای دنیا انسانها با فرهنگ و آداب متفاوت زندگی میکنند و در این جامعه هم مردان بسیاری هستند که در مکانهای عمومی و محلههای مسالهدارِ شهرهایی مثل نیویورک و شیکاگو، متاسفانه به بانوان آزار کلامی و یا دیداری میرسونن ولی نکتهی قابل توجه، دفعات بسیار کمترِ مواجهی خانمها با این مسئله هست.
" بخش سوم "
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
روشهای جالب و خلاقانه برای جذب کمکهای مردمی
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️قانون پوشش در هلند
📝مهدی راستی (آمستردام هلند)
شهردارى نيو وست (Nieuw-West) آمستردام، استفاده از دامن كوتاه را براى كارمندانش ممنوع كرد. كارمندان قسمت پذيرش شهرداری نيو وست آمستردام مدتى ست كه از پوشيدن هرگونه دامن و لباس كوتاه منع شدهاند. اين دستورالعمل جديد در مورد نحوه پوشش در محل كار، به آدرس ايميل آنها ارسال شده است و خواست شده تا از پوشيدن دامن و لباسهاى بالاتر از زانو خودداری كنند.
هم چنين طبق اين دستورالعمل پوشيدن بوت زنانه براى كارمندان بخش پذيرش ممنوع است.
مدير بخش پذيرش شهردارى با اشاره به لزوم اجراى قاطع اين دستورالعمل به متخلفين هشدار داده كه از اين پس به جای تذكر برای خريد لباس مناسب جايگزين از فروشگاهها، آنها را روانه خانه هايشان خواهد كرد.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️قوانین اجاره خانه در آلمان
📝خاطره ابراهیمی (برلین)
در آلمان، مستاجر تا هر زمان که بخواهد میتواند در آن خانه با پرداخت اجاره بهای مشخص زندگی کند. ده سال، بیست سال و یا حتی بیشتر.
صاحبخانه تا زمانی که مستاجر نخواهد، نمیتواند مستاجر را از خانه بیرون نماید.
صاحبخانه تنها در صورتی میتواند مستاجر را از خانه بیرون نماید و قرارداد را فسخ نماید که بتواند ثابت کند که مستاجر چند ماه اجاره خانه را پرداخت نکرده است. علاوه بر این، حالت دیگر زمانی است که صاحبخانه بتواند ثابت کند که قصد فروش خانه را دارد و یا اینکه خودش میخواهد در آن خانه ساکن شود.
مبلغ سالانه اجاره هر ساله با توجه به نرخی که دولت اعلام میکند میتواند افزایش پیدا کند و صاحبخانه این حق را به هیچ عنوان ندارد که مبلغ اجاره را خودسر اضافه نماید. برای مثال اگر شما خانهای را با مبلغ 300 یورو در ماه اجاره کرده باشید، صاحبخانه نمیتواند آن را برای سال آینده به طور خودسر به 350 و یا 400 یورو افزایش دهد. بلکه تنها میتواند سالیانه با توجه به درصدی که دولت برای افزایش حق اجاره ها اعلام می کند به مبلغ اجاره اضافه نماید.
نکته جالب در این خصوص اینکه در آلمان خانههای بسیار بزرگ و شیک و مجللی هستند که مستاجر آن تنها ماهیانه سیصد یورو! بابت اجاره آن پرداخت میکند؛ در حالی که اگر کسی بخواهد همان را امسال اجاره کند حداقل باید ماهیانه هزار و چهارصد یورو برای آن پرداخت نماید. علت این مسئله این است که آن خانه نزدیک به چهل تا پنجاه سال است که در اجاره یک نفر است و صاحبخانه نیز قصد فروش آن را نداشته و مستاجر نزدیک به پنجاه سال است که در آن زندگی میکند و با توجه به نرخ سالیانه اعلام شده توسط دولت برای افزایش اجاره بها، مبلغ اجاره بها اضافه شده و در نهایت به مبلغ سیصد یورو در ماه رسیده است.
اگر صاحبخانه بتواند ثابت کند قصد فروش خانه را دارد باید اول از همه آن را به مستاجر اعلام نماید و در صورت انصراف مستاجر، میتواند آن را به فرد دیگری بفروشد؛ در صورت اعلام آمادگی مستاجر برای خرید خانه، قیمت خانه یا بصورت رضایت دو طرف و یا با نظر کارشناس رسمی مشخص و تعیین میگردد.
اگه مستاجر بخواهد به هر دلیلی زودتر از موعد خانه را تخلیه کند باید ابتدای امر، صاحبخانه را راضی کند در غیر اینصورت باید کل اجاره خانه را تا پایان قرار داد پرداخت کند. در بعضی موارد صاحبخانهها به شرطی با این مسئله موافقت میکنند که مستاجر بتواند یک نفر را با همان مبلغ اجاره و به شرط تایید صاحبخانه جایگزین خودش کند.
مستاجر اگر بخواهد در زمان اتمام قراردادش خانه را تخلیه کند باید دو تا سه ماه زودتر به صاحبخانه اطلاع دهد تا به فکر یک مستاجر جدید باشد؛ در غیر اینصورت اگر در زمان اتمام قرارداد اجاره به صاحبخانه اعلام کند که دیگر نمیخواهد در این خانه اقامت داشته باشد باید اجاره یک، یا دو و یا حتی تا سه ماه –بسته به نظر صاحبخانه– به عنوان جریمه پرداخت کند!
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️پرهیز از نگاه هالیوودی به آمریکا
بارها اشاره کردهام که نباید به آمریکا از دریچه هالیوود نگاه کرد. وقتی قانون موجود در آمریکا را برای یکی از مشتاقان به این کشور بیان کردم به هیچ وجه قبول نمیکرد و گمان مینمود من در حال سر به سر گذاشتن او هستم.
به او گفتم کارمندان پسر یا دختر در بعضی از شرکتها در آمریکا اجازه ندارند به همکارانشان پیشنهاد دوستی بدهند.
منطق چنین قانونی اینه که اگر چنین پیشنهادی از جانب طرفِ مقابل رد شود، از آن زمان به بعد رابطه کاری این دو نفر تحت تاثیر این اتفاق خواهد بود که اثر بدی بر روند کاری شرکت خواهد داشت؛ و اگر هم پیشنهاد از جانب طرف دوم مورد استقبال قرار بگیرد، رابطه عاطفی این دو نفر، رابطه کاریشان را تحت تاثیر قرار میدهد و باعث میشود وقت خود را به جای تمرکز بر کار شرکت، برای همدیگر تلف کنند!
حتی اگر چنین پیشنهادی توسط یکی از کارمندان در فضای بیرون از محل کار و خارج از ساعات اداری به یکی دیگر از کارمندان شرکت پیشنهاد شود، شرکت خودش را صاحب حق میداند تا با کارمند پیشنهاد دهنده برخورد کند.
همچنین اگر مدیران شرکت متوجه چنین اقدامی از سوی یکی از کارمندانشان بشوند، مجازات سختی در حد اخراج منتظر آن دو کارمند است. حتی اگر طرفی که چنین پیشنهادی از سوی یکی دیگر از کارمندان شرکت به او شده است، این اتفاق را به مدیران شرکت اطلاع ندهد به همان اندازه فرد پیشنهاد دهنده مجازات خواهد شد.
تنها راه برای کارمندان شرکت برای اقدام به چنین کاری این است که قبل از اینکه هر گونه پالسی به طرف مورد علاقهشان بدهند موظف هستند مسئله را با مدیران شرکت در میان بگذارند و اگر مدیران شرکت صلاح دانستند و اجازه دادند آن هم طی شرایطی که تعیین میکنند، میتوانند پیشنهادشان را به طرف مقابل ارائه بدهند.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️رایگان نبودن کیسه خرید در فرانسه
📝ویدا درخشان (لیون)
موقع خرید از سوپرمارکت یا فروشگاه های زنجیرهای در فرانسه، پاکتهای پلاستیکی هزینه جداگانه دارند. در واقع یک پاکت رایگان است و اگر خرید بیشتری داشته باشید، باید پول کیسه دوم به بعد را بدهید. این مسئله باعث شده که مردم برای صرفهجویی اقتصادی، خودشان کیسههایی را جهت خرید بیاورند؛ در نتیجه زباله کمتری هم تولید و محیط زیست هم کمتر آلوده میشود.
در ماههای اخیر کلا هیچ فروشگاهی کیسه نمیدهد. یکبار که برای خرید رفته بودم، تصمیم گرفتم پول پاکت دوم و سوم را ندهم و هر چی داشتیم در دو کوله پشتی که همراه داشتم گذاشتم و تا منزل آوردم. این قاعده بنا به هر دلیلی که باشد (چه حفظ محیط زیست و تولید کمتر زباله و یا صرفه اقتصادی)، موجب کاهش بسیار زیاد مصرف پلاستیکهای خرید شده است.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️حریم خصوصی در آمریکا • بخش دوم اجتناب از زل زدن به دیگران و کنترل نگاه مخصوصا نگاه مرد به زن، در
⭕️حریم خصوصی در آمریکا
• بخش سوم [پایانی]
در محیطهای پزشکی و پیراپزشکی، حفظ محرمانهی اطلاعات شخصی بیماران و احترام به حریم خصوصی و حفظ شأن بیمار به عنوان یک انسان از اون دسته از مسائلی هستن که قوانین و آموزشهای بسیار سفت و سختی دارن.
انتقال و رد و بدل کردن اطلاعات بیمار مثل اطلاعات شخصی، عکسهای چهره و رادیوگرافی، و جواب آزمایشها و تستهای مختلف نیاز به رعایت موارد بسیاری داره. از جملهی رضایتنامههای متعددی که بیمار قبل از شروع هر نوع کاری در محیط درمانی امضاء میکنه، اجازه برای انتقال اطلاعات بیمار به افراد یا ارگانهای مرتبط با درمان بیمار هست. اگر قرار باشه دو نفر ارتباط ایمیلی داشته باشن و در مورد یک بیمار خاص تنها تبادل نظر بکنن بدون اینکه حتی مدارکی رد و بدل بشه و یا در مواقعی که نیاز به انتقال الکترونیکی یک سری اطلاعات هست، طرفین باید از ایمیلهای ویژهای استفاده بکنند که توسط کمپانیهای متخصص طراحی شدن، امنیت اضافه دارند، و برای ورود به ایمیلها نیاز به چند رمز ورود هست.
بیاید بیماری رو تصور کنیم که قرار هست توسط یک پزشک مورد معاینه قرار بگیره. همیشه قبل از ورود پزشک به اتاق معاینه، اول پرستار سوالات لازم رو از بیمار میپرسه و فرم کاغذی یا الکترونیکی رو پر میکنه و اطلاعات رو در سیستم بیمارستان وارد میکنه. خانم یا آقای پرستار قبل از خداحافظی از بیمار، از سیستم اطلاعات بیمار یا همون پروفایل بیمار خارج میشه و به عبارتی sign out میکنه، بعد بیمار رو مطلع میکنه که قرار هست پزشک بیاد و اونو ببینه.
وقتی پزشک وارد اتاق میشه اول باید با آیدی و رمز ورود خودش وارد سیستم بشه تا به اطلاعات بیمار دسترسی پیدا بکنه و این یعنی اینکه هیچ دو نفری از کارکنان یک سیستم درمانی نمیتونن به جای همدیگه وارد پروفایل بیماران شده و تغییری در نوشتهها و نوتهای دیگری ایجاد بکنن. همیشه یک تاریخچه از اینکه چه کسانی، در چه زمانهایی به فایل بیمار وارد شدند، وجود داره. نکتهی دیگه اینکه در هیچ لحظهای فایل بیمار نباید روی کامپیوتر باز بمونه تا در دیدرس افراد غیر مرتبط با اون بیمار قرار بگیره. به همین دلیل در فاصلهی ورود و خروج کارکنان پزشکی، افراد موظف به سایناوت و سایناین مجدد هستن.
علی القاعده رعایت فضای فیزیکی شخصی بیماران در محیط درمانی تعاریف خاص خودش رو داره که با حدود فضای فیزیکی افراد در سطح جامعه بسیار متفاوت هست. در واقع خیلی مواقع پزشک و دندانپزشک در حین معاینه و درمان در فاصلهی بسیار کم و حتی در تماس با بیمار قرار میگیرن. ولی حتی با وجود این شرایط هم پرسنل پزشکی مدام سعی در حفظ حریم خصوصی بیمار تا حد امکان دارن. یکی دیگه از مواردی که از بیمار بستری سوال میشه و در رکورد بیمار ثبت میشه این هست که در صورت بروز مسئلهای که نیازمند کسب اجازه از همراهان بیمار هست، چه کسی باید مورد سوال قرار بگیره. این فرد توسط خود بیمار از قبل تعیین میشه و لزوماً همسر بیمار نیست.
موارد مورد اشاره در سه بخش این نوشته تنها به بخشی از موضوع گستردهی حریم خصوصی در سطح جامعهی غربی اشاره داشتند ولی این موضوع در حیطههای بسیاری قابل تعریف و تفصیل هست. ضمن اینکه موارد نقض حریم خصوصی افراد در امریکا کم نیستند؛ مثل موضوع شنود تلفنهای شهروندهای عادی در امریکا، و یا هک شدن ایمیلهای کاربران یاهو و درز کردن اطلاعات شخصی میلیونها کاربر که چندی پیش اتفاق افتاد، و همینطور امکان رهگیری و اطلاع از موضوعات مورد سرچ کاربران اینترنت که به نهادهای امنیتی و شرکتهای تجاری امکان تشخیص علایق و به نوعی خواندن فکر کاربر رو میده.
ناگفته پیداست که فرهنگسازی احترام به حریم دیگران در جامعه و در بین مردم باید از دوران مهدکودک و مدرسه به کودکان آموزش داده بشه تا در ذهنشون نهادینه و تبدیل به یک اصل مهم زندگی اجتماعی بشه. در این موضوع هم وزارت آموزش و پرورش و هم سایر نهادهای مرتبط و صد البته خود والدین و خانوادهها به شدت مسئولیت مهمی بر عهده دارند.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️نام خلیج فارس در ناو آمریکایی
ناو هواپیمابر Midway دارای بیشترین طول در میان ناوهای آمریکا در قرن بیستم بوده و از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۲ مورد استفاده قرار گرفته است. از سال ۲۰۰۴ این ناو در شهر سندیگو، در جنوب کالیفرنیا و در مرز مکزیک تبدیل به موزه شده و برای عموم قابل بازدید است. تا به حال بیش از دو میلیون نفر از این ناو بازدید کردند. هزینه بلیط این موزه ۳۰ دلار هست[یعنی حدود ۱ میلیون ۳۰۰ هزار تومن]
گفتنیها در مورد این ناو بسیاره ولی به همین اکتفا میکنیم که از این ناو در جنگ خلیج فارس استفاده شده و در اتاق فرماندهی کل این ناو، نقشه منطقه خاورمیانه در مانیتور دیوار قابل مشاهده است.
نکته قابل توجه در این نقشه این است که برای معرفی خلیج فارس از عبارت "Persian Gulf" استفاده شده و نه عبارت دیگری.
در این نقشه موقعیت هواپیماها، موشکها و تجهیزات نظامی ایران، به همراه موقعیت چاههای نفت ایران مشخص گردیده است.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️ جاهلیت قرن بیستم
یکی از کتابهای بسیار مفید درخصوص ویژگیهای جاهلان مدرن و جامعهای که دچار جاهلیت مدرن شده است بی شک کتاب سید قطب نویسنده مصری میباشد که انصافا بخوبی به این موضوع پرداخته است.
کتاب هرچند قدیمیست اما بسیاری از مطالب آن خواندنی و با مصادیق روز منطبق است.
بعنوان نمونه مولف یکی از راههای شناخت جاهلیت و تمایز آن از تمدن را نامها، نشانهها و نمادهای جاهلی معرفی میکند که از جمله این نامها و نمادها، نامگذاریها و نمادهای حیوانی میباشد.
اگر چه روز شکرکردن برگرفته از فطرت الهی است اما التقاط آن با مسائل پَست بشری و نماد حیوانی یا خرافی نظیر بوقلمون که نام دیگر این روز در آمریکاست جای تامل فراوانی دارد و این موضوع نیز مانند بسیاری از موارد دیگر نظیر آیین هالووین توسط حاکمان فاسد در جهت اهداف شیطانی مورد سوء استفاده قرار گرفته است که نمونه آن همین آیین جاهلی عفو بوقلمون در آستانه روز شکرگزاری است که عالیترین مقام این کشور به عفو این حیوان میپردازد. در حالی که در جنگهای کثیر انسانهای بیگناه زیادی کشته میشوند و در همین آمریکا چقدر انسانهای بیگناه اعدام و یا در اثر فقر و... کشته میشوند. روسای جمهور ایالات متحده جنایتهای فراوانی را در طی سالیان متمادی مرتکب شدهاند که آخرین آن در سوریه و عراق با تشکیل و حمایت گروه متوحش داعش بوده است.
به هر حال از نمادهای دیگر جاهلی و شیطانی در آمریکا میتوان به نمادهای حیوانی الاغ و فیل اشاره کرد که نماد دو حزب معروف دموکرات و جمهوری خواه می باشد. به این موارد مسایلی نظیر جنگ و خونریزی، غارت، ظلم و بی عدالتی و دوری از دستورات الهی و دین را اضافه نمایید.
خواندن این کتاب و اثر بسیار ارزشمند را به همه عزیزان کانال مؤکدا توصیه میکنم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️آمریکا سرزمین آرزوها از راه دور
یکی از دوستانم سفرهای متعددی به اروپا و برخی کشورهای آسیایی داشت. یکبار صحبت آمریکا شد، بهش پیشنهاد دادم که ویزای آمریکا رو بگیره و آمریکا رو هم ببینه.
ویزا رو گرفت و یک سفر حدودا دو هفتهای به آمریکا داشت و شهرها و مناطق زیادی از امریکا رو بازدید کرد از جمله: نیویورک، واشنگتن دی سی، فیلادلفیا، آبشار نیاگارا، دنور، بولدر، سانفرانسیسکو، لسآنجلس، سن دیگو و چندین شهر دیگه از ایالت کالیفرنیا. تا این که سفرش به پایان رسید و از فرودگاه لسآنجلس (LAX) عازم دبی و سپس تهران شد.
یک روز قبل از رفتنش، تلفنی باهاش صحبت میکردم و راجع به کلیت سفر ازش پرسیدم. جواب داد اون چیزی که من از آمریکا در ذهن داشتم خیلی بزرگتر از اینی بود که دیدم. از خاطراتش از مناطق مختلف نیویورک و رانندگی افتضاح مردم در نیویورک و بوق زدنهای پیاپی، از زنگ زده بودن گاردریلهای اتوبانها در نیویورک و نیوجرسی، از متروی خیلی قدیمی نیویورک گرفته تا مردمی که در سانفرانسیسکو در سطل آشغالها دنبال غذا میگردند برام تعریف کرد.
از تجربه اجاره کردن ماشین هم برام گفت، اینکه قرار بوده ۱۸۰ دلار برای اجاره ۴ روز پرداخت کنه، ولی نهایتا بیشتر از ۳۸۰ دلار پرداخت کرده. قرارداد اجاره رو که برام ایمیل کرد، براش توضیح دادم که حدود ۱۶۵ دلار هزینه بیمه برای ۴ روز ازش گرفتن که لازم نبوده همه رو پرداخت کنه. میگفت اینجا هم اگر بفهمند اهل اینجا نیستی و قوانین رو نمیدونی، سر کیسهات میکنند.
البته از خوبیهای اینجا هم برام گفت. اینکه در آمریکا ندیده که از بدن نیمه عریان زن برای تبلیغات استفاده کنند، بر خلاف اروپا. و یا اینکه فروشگاههای آمریکا هم نسبت به اروپا ارزونتر هستند و هم تنوع بسیار بیشتری دارند و هم بسیار خلوتترند.
میگفت تا کسی این چیزها رو از نزدیک نبینه خودش باور نمیکنه که مثل همه جاهای دیگر دنیا، آمریکا هم مخلوطی است از خوبیها و بدیهای عجین شده با هم.
ازش پرسیدم فکر میکنی چرا اینقدر آمریکا در ذهن ایرانیها بزرگ شده؟ گفت به تبلیغات خودشون که ربط داره، اینکه با فیلم های هالیوودی، خودشون رو بهترین جای دنیا نشون میدن و بطور یک طرفه از خودشون مدام تعریف میکنن.
البته این دوست من، اغلب از شهرهای خوب و مطرح آمریکا بازدید کرده بود. اگر از ایالتهای اوکلاهما، میسیسیپی، لوییزیانا، وایومینگ بازدید میکرد چی میگفت.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch