⭕️شاخص سنجش عزت پاسپورت ایرانی
یادم هست در ایام اوج حملات عربستان به یمن، دو دوست هم دانشگاهی در آمریکا داشتم یکی اهل عربستان و دیگری اهل یمن. دوست یمنیم ناراحت بود و نگران، دوست عربستانی سرافکنده و خجالت زده.
موضع آمریکا هم که مشخص!
خبر ارسال کشتی کمکهای ایرانی به یمن منتشر شد. عربستان و آمریکا خط و نشان میکشیدن که کشتی باید فلان بشود، باید چنان بشود و و و...
از آن طرف مصاحبه فرماندهان نظامی ایران که تهدید جدی میکردن در صورت ایجاد ممانعت در رسیدن کشتی چنین و چنان خواهیم کرد.
منِ ایرانی در جمع دوستانه با تحسین هر دو فرد یمنی وعربستانی مواجه میشدم. اول به خاطر دفاع از مظلوم، دوم به خاطر اقتدار.
در نتیجه، افتخار بنده به عزت و اقتدار ایرانی بودن.
چند روز بعد خبر آمد ایران با کشتیاش همان کاری را کرده است که آمریکا و عربستان تعیین کرده بودند!
مدتی بعد وزیر خارجه ایالات متحده گفت: به همتای ایرانی[در دولت بنفش] خود گفتم ارسال این کشتی را تحمل نمیکنم، او هم فوری تماس گرفت و ....»!
آیا لازم است درباره بلایی که بعد از این اتفاق بر سر عزت ایرانی در جمع ما آمد توضیح بیشتری بدهم؟
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
بانک آمریکایی USbank به مشتریانش اعلام کرده درخواست کارت بانکی اعتباری بدهند و ظرف یک ماه حداقل با آن ۱۰۰۰ دلار تراکنش خالص انجام دهند تا ۱۰۰ دلار ناقابل به آنها اعطا شود! Discover bank نیز در یک حرکت عجیب، به هر کدام از مشتریانش که فرد دیگری را برای دریافت کارت اعتباری معرفی کند، ۵۰ دلار میدهد. همین مبلغ نیز به مشتری جدید پرداخت میشود! رقابت سنگین بین موسسات مالی، این حُسن را دارد که مشتری در این بین سود میبرد..
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
برای یک دوره چند هفتهای اومده بودم کینگِستون شهری در ایالت اُنتاریو کانادا. یکی از اولین چیزهایی که توجهم رو جلب کرد یک آگهی تبلیغاتی بود که در اکثر اتوبوسها نصب شده
با عنوان ?Need to Talk
(نیاز به صحبت دارید؟)
یک شماره تلفن گذاشته بودن و ساعت تماس بین 7 شب تا 3 صبح برای کسانی که به هر دلیل دچار بحران روحی شدن.
از زمانی که از ایران خارج شدم و در محیط دنیای غربی قرار گرفتم به حکایت تنهایی آدمها در غرب خیلی فکر میکردم. البته چنین خط تلفنی نکته مثبتی ست و احتمالاً میتواند در کاهش آمار خودکشی و امثالهم خیلی موثر باشد.
اما از طرف دیگر این را هم نشان میدهد که احتمالا افراد زیادی در این جامعه هستند که وقتی دچار یک بحران روحی میشن کسی رو در کنارشون ندارن.
البته اینجا هم آدمها خیلی به همدیگر کمک میکنن ولی مجموعا در بحرانهای روحی کاملا میشه تنهایی آدمها رو احساس کرد. اینجا ملت از همون 16-17 سالگی که با اولین دوست دختر یا دوست پسرشون Break up(قطع رابطه) میکنن، میدونن که باید خودشون این بحرانها رو پشت سر بذارن و الزاما کسی نیست که پشتوانه روحی بهشون بده.
یکی از سرویسهای مشابهی که شنیدم صلیب سرخ داره اینه که افراد داوطلب را به یک فرد مسن و تنها Assign (مرتبط) میکنن و آن فرد به صورت هفتگی به دیدن فرد مسن میره و سعی میکنه که او رو از تنهایی در بیاوره. خیلی ترسناکه که تصور کنی یه روزی آن قدر تنها شدی تو این دنیا که فقط یک فرد غریبه حاضره چند ساعت از وقتش رو از سر ترحم به تو اختصاص بده...
هم اینجا و هم در جاهای دیگهای که قبلاً بودم آدمهایی رو دیدم که به معنای واقعی کلمه تنها هستند و خودشون باید یک تنه گلیم خودشون رو توی این دنیای وانفسا بکشن بیرون. یکی از این نمونهها چند سال قبل داشتم از فنلاند به آمریکا میومدم. به دلیل تأخیر توی پروازم مجبور شدم چند ساعتی بیشتر توی فرودگاه باشم و تصادفاً با یه خانم اهل سوئد آشنا شدم. تو این مدتی که قبل از پرواز فرصت داشتیم راجع به چیزهای مختلفی صحبت کردیم و از جمله ایشان قصه زندگیش رو برام تعریف کرد که خیلی عجیب بود...
26 ساله بود و یه دختر 7 ساله داشت. وقتی 19 ساله بوده و با اولین عشق زندگیش اشتباها بچه دار شده... به محض اینکه پای بچه وسط میاد، آقا پسر فلنگو میبنده و این دختر خانم 19-20 ساله میمونه و بچهش. بعد با هر بدبختی هست لیسانس اقتصاد میگیره اما حقوقی که با مدرکش میتونسته دریافت کنه کفاف زندگیشو نمیداده! به همین خاطر از 3 سالِ قبل به کمک موسسات ارسال دانشجو به خارج از سوئد به فنلاند میره و اونجا تحت عنوان دانشجو اما به صورت غیر قانونی در یک مزرعه وسط جنگل In the Middle of Nowhere که خودشون میگن ناکجاآباد داره جون میکنه تا بتونه کمی پول دربیاره. 3 سال هم هست که دخترشو پیش مادرش گذاشته و یکه و تنها توی یه کشور غریب به صورت غیرقانونی کار میکنه.
حس عجیب و غریبی بود وقتی به ماجرای زندگیش گوش میدادم. نکته آخرش هم این بود که اخیراً سر و کله پدر بیمسئولیت بچهش دوباره پیدا شده بود! ولی این خانم میگفت با ظلمی که در حقش کرده حتی راضی نیست قیافهش رو ببینه یا ازش پولی قبول کنه.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
#فرنگ_بدون_روتوش
درون اتاقهای پرو فروشگاههای لباس در آمریکا، قفسههایی تعبیه شده تا مشتریان لباسهایی را که پسندشان نیست در آن قرار دهند تا متصدی اتاق پرو آن را به مکان ابتدایی انتقال دهد. از مسئول فروشگاه دلیلش را پرسیدم، گفت اگه افراد نتونستن لباسی رو انتخاب کنن خجالتزده نشن.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
دوستی داشتم که در دانشگاه واشنگتن تحصیل میکرد. تعریف میکرد استاد ما در ماه مبارک رمضان وقتی متوجه شد نمرات يكى از دانشجويانش به علت روزه بودن در زمان امتحان افت كرده، تصميم گرفت به خاطر آن كه دانشجويان مسلمانش هنگام امتحان ضعف نداشته باشند و با تمرکز بیشتری سر امتحان حاضر شوند، امتحان هايش را در نوبت بعد غروب[چند ساعت بعد از اذان] برگزار کند.
هر چند این استاد اعتقاد دارد با توجه به اينكه خيلى اوقات تا نيمه شب در دانشگاه مشغول كار است، كار مهمى نكرده و تغيير زيادى در برنامهاش به وجود نیاورده است، ولى يكى از دانشجويان مسلمان میگفت كارى كه در ذهن استاد ما کوچک به نظر مىرسد، براى ما بسيار بزرگ و با اهميت است.
پس از این اتفاق، دو استاد ديگر هم با همين مدل امتحانات خودشان را برگزار کردند.
این استاد گفته است دلم مىخواهد دانشجويان حس كنند كه ما در كلاسمان براى همديگر اهميت قائليم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️آزادی بیان به سبک غرب
چند مدت پيش یکی از دوستانم که ساكن آلمان هست گزارش داد كه در شهر دلمنهورست [Delmenhorst] كه در آن تعداد زيادی مسلمان فعال وجود دارد، يكی از گروههای اسلامی با پرداخت مبلغی به یک شركت خصوصی، قرارداد ده روزهای را برای نصب كردن بنر بیانات آیتالله خامنهای در سطح شهر بست.
از فردای نصب اين بنر، روزنامههای دولتی با چاپ مقالههايی بر ضد اين حركت، افكار عمومی را تحریک کردند و دو روز بعد اين بنر مورد هجوم قرار گرفت و بر رويش رنگ ریختند تا نوشته هاي آن خوانا نباشد.
مدت قرارداد ۱۰ روز بود، منتهی زودتر از موعد مقرر پایین آورده شد!
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
بسیار زیاد با بانوانی که غرب را آرمانشهر و اتوپیای افلاطون میدونن بحث کردم که زن در غرب ملحق به سکس است، زنها برای به دست آوردن موقعیت ناچارن از بدن خودشون استفاده کنن، وقتی که سنشان بالا میرود طبیعتا با مشکلات فراوانی روبرو میشن. همانطور که فوکو میگه دیکتاتوری سکس، بدترین نوع دیکتاتوری است.
رقابت وحشتناکی حتی برای نگه داشتن همسر در جریان هست و این باعث افزایش خشونتها شده. یعنی یک نفر از همسر فلانی خوشش میاد، پس به هر طریق باید به او دست پیدا کنه و در نتیجه نزاع بین افراد در میگیرد.
از طرفی کالا کردن انسان در جوامع غربی یک واقعیت است. درسته که به لحاظ نظری حقوق و مزایا میدن، اما در عمل، انسان فقط نیروی کار است و در اختیار سرمایهداری.
احترام به عنوان ناموس که در جامعه ما هست در اینجا وجود نداره. بارها گوشزد کردهام که اگر از غرب تقلید کنیم به شدت باختهیم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️ورودی مترو نیویورک و فرار از پرداخت بلیط
از این نوع حرکات به وفور به چشم میخوره
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️سبک زندگی آمریکایی • بخش اول از همان اولین مواردی که در روساخت زندگی آمریکایی به چشم میآید، هر
⭕️سبک زندگی آمریکایی
• بخش دوم
واقعیتی که در زندگی آمریکایی وجود دارد این است که مبنای این زندگی بر پیشرفتهای مادی فردی ایجاد شده و بقیه مسائل فرع بر آن است. این که در این جامعه، قوانین و قواعد کوچکترین چیزها در حد خرید یک خودکار در حد قانون اساسی یک کشور پیچیده است از همین جا نشأت میگیرد. در این رقابت پیچیده اقتصادی، رقبا منتظرند که گافی در رفتار رقیبشان ببینند و او را از صحنه رقابت حذف کنند. حالا در چنین جامعهای کارمند یا کارگر هم باید حواسش جمع باشد که با کوچکترین خطایی از عرش حقوق بخور و نمیر به فرش (سنگفرش) خیابانخوابی نرسد.
روی دیگر این سبک زندگی، فردگرایی است. همه چیز طوری طراحی شده که خودت گلیمت را از آب بیرون بکشی. این که پسر و دختر آمریکایی باید خودش برود دنبال زوج مورد علاقهاش یا از هجده سالگی به بعد دستش توی جیب خودش باشد از همین جاست. میگویند در این کشور فاصله رفاه با بی خانمان شدن فقط شش ماه است. کافی است که از کارَت اخراج شوی و ظرف شش ماه نتوانی کار دیگری پیدا کنی. اگر مستأجر باشی که نمیتوانی اجارهات را پرداخت کنی و اگر خانهدار باشی نمیتوانی مالیات و قسط خانه را بپردازی...والسلام
هیچ کس هم نیست که بیاید کمکت کند و دستت را بگیرد. این یک واقعیتی در ایالات متحده آمریکاست که هیچ گاه از رسانههایشان نخواهید دید.
هر سال صدها و هزاران شرکت نوبنیاد با ایدههای نو و بکر تأسیس میشود و دولت هم قوانین دست و پا گیر برایشان نمیگذارد و آخرش هم از این صدها و هزاران، درصد خیلی کمی موفق میشوند. البته بماند که این موفقها تا آخر عمرشان باید سهمشان را به سرمایهگذاران اولیه که همان سرمایهداران اصلی جامعه هستند بدهند. بگذارید یک مثال واقعی از بیکار ننشستن سرمایهدارها بگویم. ایالت کالیفرنیا یکی از پردرآمدترین و البته مرفهترین مناطق زندگی در آمریکا است و نبض کشاورزی و فناوری اطلاعات در این منطقه است. این منطقه یک مشکل اساسی دارد و آن حمل و نقل عمومی است. مثلاً اگر بخواهید بدون خودروی شخصی از جایی به جای دیگر بروید باید تا چند ساعت وقت بگذارید. چرا این گونه است؟ داستان این است که شرکتهای خودروسازی میبینند که با این وضع رشد حمل و نقل عمومی در این ایالت نانشان آجر شده است. لذا تصمیم میگیرند سهام حمل و نقل عمومی را بخرند و بعد خرد خرد فیتیلهی آن را پایین بکشند و از آن طرف بر حجم تبلیغات خودروهایشان بیفزایند؛ به همین سادگی.
در عرف آمریکایی باید هر روز یک پیراهن جدیدی پوشیده شود و هر پیراهن نیز باید عرفاً بیست روز یک بار دوباره استفاده شود. خب، اینجا هم شرکتهای پوشاک که بیکار ننشستهاند. گاهی اوقات حس می کنید این تنوعگرایی جزئی از وجودتان شده است و دوست دارید همه چیز را متنوع ببینید حتی اگر واقعاً تنوعی در کار نباشد! ظاهرا دهها شرکت پوشاک با قیمتهای مختلف و اجناس متنوع وجود دارد ولی همهشان متعلق به دو سه شرکت اصلی است که به صورتی کاملاً صوری رقیبسازی کردهاند و خودشان را به چند شرکت مثلاً رقیب تبدیل کردهاند.
📝خسرو قبادی
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️مذاکره به سبک آمریکا
آقای نوآم چامسکی در کتاب Deterring Democracy "دموکراسی بازدارنده" ماجرای نامه نگاری جورج بوش با صدام رو بدین صورت نقل میکنه: پرزیدنت بوش در نامهای خطاب به صدام حسین در 5 ژانویه، موضعگیری آمریکا را در مورد حمله به کویت واضح بیان میکند. بوش در این نامه مینویسد: نمیتوان در مقابل تجاوز انتظار پاداش داشت و هیچ گونه مذاکرهای با شما برقرار نخواهیم کرد زیرا اصول اساسی به هیچ عنوان قابل سازش نیست.
نکته قابل توجه و تامل نامه این هست که آنها نیز از یکسری اصول و قواعد خود کوتاه نمیآیند.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
⭕️نظام مالیاتی در آمریکا
مالیات اعم از انواع و نرخهایش از مسائل قابل توجه و مهم در آمریکا ست. هیچ میزانی از درآمد از مالیات بر عایدی سرمایه و درآمد (Income Tax) معاف نیست. به هیچ عنوان. حتی درآمدهای زیر خط فقر و آنهایی که حداقل دستمزد رو دریافت میکنن!
درآمد از هر قسمش(حقوق کارمندی، دستمزد کارگری و...) که باشه، قبل از اینکه از طرف کارفرما طبق قراردادی که وجود دارد به حساب طرف واریز بشه، مالیاتش بصورت خودکار کسر و به حساب دولت میره و اصلا فردِ حقوق بگیر اختیاری برای دادن یا ندادن نداره. بعد از اینکه مبلغ مالیات کسر شد، حقوق و دستمزد به حسابش واریز میکنن. هر کدام از دولتهای مرکزی، ایالتی و محلی هم سهمهای مربوط به خودشونو دارن.
البته برخی از افراد مِنجمله سربازان ارتش از پرداخت این مالیات معاف هستن.
سالی یک بار هم باید اظهارنامه مالیاتی را ارائه دهند. ممکنه پس از بررسی اظهارنامههای مالیاتی، بخشی از مالیات پرداختی افرادی که خرجشان از دخلشان کمتر بوده برگردانده بشه. دقیقا برعکس کشور خودمون که دولت دنبال مردم میدوه تا اظهارنامه مالیاتیشون رو ارائه بدن، در آمریکا برعکس، دولت اول مالیات را میگیره بعد مردم خودشون دنبال ارائه اظهارنامهشون هستن به این امید که بخشی از مالیات پرداختیشون رو پس بگیرن. پس عملا چیزی بنام فرار مالیاتی توی آمریکا وجود نداره.
ان شاءالله در آینده درباره مالیات بر درآمد و انواع دیگر مالیات در آمریکا بیشتر صحبت خواهم کرد.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
خانم مسن 84 سالهای در یکی از اتوبوسهای لندن به زمين افتاد و سرش بين درب اتوبوس و ميله گير مىكند.
بانوى مسلمانی كه در محل حاضر بوده به مدت 20 دقیقه تا رسيدن آمبولانس دست اين خانم را گرفته تا آرامش داشته باشد.
فردى که تصویر اين صحنه را در صفحه اجتماعی خودش منتشر كرده، نوشته: اسلام واقعی این است
کاربر دیگری نوشته: وقتش رسیده مردم انگلستان بیدار شوند.
فرد دیگری نوشته: مردم باید متوجه شوند که تروریستها مسلمان نیستند. مسلمانان واقعی حقیقتاً مردمانی دوست داشتنی هستند
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
توی اتاق کامپیوتر دانشکده نشسته بودم که دانشجویی اهل شرق آسیا (احتمالاً چین) اومد کنارم نشست و وارد اکانتش شد. اتفاقا براش کاری پیش اومد و بدون خارج شدن از اکانتش محل رو ترک کرد. تصویری که روی دسکتاپش گذاشته بود به نظرم جالب اومد. یه انیمیشن با کارکترهای شرق آسیایی. چندبار دیگه هم دیده بودم که دانشجویان چینی همچین تصاویری رو روی اکانتشون گذاشتن.
یک بار هم میخواستم با یه دانشجوی چینی صحبتی کنم و ازش خواستم اکانت تلگرام یا واتس اپش رو بده، خیلی محکم و قاطع گفت هیچ کدوم از اینا رو ندارم و فقط با اپهای چینی کار میکنم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
توی اتاق کامپیوتر دانشکده نشسته بودم که دانشجویی اهل شرق آسیا (احتمالاً چین) اومد کنارم نشست و وارد
سلام
اون السیدی سمت راست برای کدنویسی دانشجوهای رشته آیتی استفاده میشه. به صورتی که در آنِ واحد حجم بیشتری از کدشون رو بتونن ببینن و کارشون راحتتر بشه
⭕️فرهنگ سلاح در آمریکا
•بخش اول
مالکیت سلاح در آمریکا یک سنت قدیمی هست، سنتی که به اندازه تاریخ این کشور قدمت داره. بحث درباره محدود کردن این سنت هم همواره از جنجالی ترین موضوعهای اختلاف برانگیز بوده است. بعد از جنگ استقلال در برابر بریتانیا حق حمل اسلحه به شهروندان آمریکا داده شد که ایالتهای مختلف قوانین متفاوتی نسبت به این موضوع دارن و دولت فدرال قوانین خاصی رو برای مالکیت اسلحه وضع کرده است.
متمم دوم قانون اساسی ایالات متحده مربوط به آزادی اسلحه است که این قانون جزو حقوق شهروندی آمریکا محسوب میشه. استدلال موسسان ایالات متحده در آن زمان برای آزادی اسلحه حفاظت از آزادیهای فردی بوده
در اصل برای جلوگیری از خودکامگی حکومت این حق به شهروندان داده شد و موسسان ایالات متحده این اختیار رو به مردم دادن تا با ایجاد گروههای شبه نظامی برای مقابله با خودکامگی احتمالی زمامداران و جلوگیری از ایجاد استبداد در این کشور بتوانند عکسالعمل نشان دهند.
هنوز هم با همین استدلال این قانون برقرار است. البته ظاهر قشنگی داره و الا دولت آمریکا اعتراضات ساده جنبش ۹۹٪ رو تحمل نکرد؛ چه برسه به اینکه اگه این جنبش در مخالفت با حکومت از سلاح استفاده میکرد! در آمریکا طبق آمار تا سال ۲۰۱۵ حدود ۲۷۰ میلیون اسلحه شخصی در اختیار مردم قرار داشته که قوانین نیمی از ایالات به افراد اجازه حمل آنها رو در فضای عمومی میده.
این آمار در سال ۲۰۱۸ به ۳۰۰ میلیون اسلحه رسیده است. در این سال هم ۱۳۲۸۶ نفر با سلاح گرم کشته شدن. برای خرید اسلحه فقط کافیه به یک فروشگاه مراجعه کنید و در عرض چند دقیقه اسلحه مورد نظر رو انتخاب و خریداری نمایید و شرایط اولیه اون، چک کردن سابقه متقاضی هستش. یعنی شما باید صلاحیت حمل اسلحه رو داشته باشید، هیچ خلافی نکرده و پرونده خشونت نداشته باشید.
در بعضی ایالتها مثل کالیفرنیا شما اسلحه خود رو میخرید، اما بعد از ۱۰ روز به شما تحویل میدن؛ دلیلش اینه که اگه شما از روی عصبانیت و یا درگیری با شخصی برای خرید اسلحه رفته باشید سلاح در آن لحظه در اختیار شما قرار نگیره تا عصبانیت شما فروکش کنه و از روی عصبانیت برای خود و دیگران مشکل ساز نشید.
این قانون در تگزاس یک روز است و هر ایالتی قانون مخصوص به خودش رو داره. برای حمل اسلحه باز هم قوانین در ایالات مختلف متفاوت هستش. اما در بیشتر ایالات این قانون وجود داره که شما باید گواهی استفاده آن رو داشته باشین. یعنی یک کلاس باید گذرانده باشید تا نحوه استفادهشو بدونید. در سال ۱۹۹۴ قانون فدرال ممنوعیت سلاح های تهاجمی تصویب شد که در آن مالکیت سلاحهای نیمه خودکار با ظرفیت خشاب بیشتر از ۱۰ گلوله را محدود میشد. اما این قانون در سال ۲۰۰۴ تمدید نشد و منقضی گشت!
طبق بررسیهای انجام شده، در ايالاتی كه قانون آنها در مورد اسلحه ضعيف هست، دو برابر ايالاتی كه قانونی قوی دارن ابراز خشونت با اسلحه وجود داره. نکته قابل تامل اینه که با این اوضاع و آمار فاجعه آمیز تیراندازی و کشتار در آمریکا تقریبا اکثر مردم این کشور موافق قانون آزادی سلاح هستن!!!. برخی از طرفداران مالکیت اسلحه از این امر به عنوان حق ذاتی یاد میکنن و اون رو بخشی اساسی از تاریخ و میراث آمریکا میدونن.
سلاح با فرهنگ آمریکایی عجین شده و با تاریخ آمریکا درهم تنیدهست. چون در سالهای اولیه در جامعه تازه تاسیس آمریکا نا امنی شدیدی حکمفرما بوده و به علت جنگهای داخلی و حوادث اجتماعی و سیاسی مانند تبعیضهای گسترده و سیستماتیک علیه سیاه پوستها، داشتن سلاح ضرورتی اجتناب ناپذیر بود. در حقیقت تبعیض و تنش به علت بیثباتی، حمل سلاح رو در آمریکا ضروری میکرد. دفاع از زمینهای کشاورزی که در بیشتر مواقع با جنگهای وحشیانه و به عنوان غنایم جنگی در دست صاحبان آن میافتاد نیز ضرورتی دیگر برای این موضوع بود. در واقع اسلحه به عنوان یک ضرورت برای بقا تبديل شده بود.
" بخش دوم "
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
در ادامه قانون Free Return نقل این ماجرا خالی از لطف نیست: یه وسیلهای رو چند هفته پیش به صورت اینتر
یک تجربهی دیگر را هم راجع به خریدهای اینترنتی بنویسم. یک سرویس ظرف سرامیک سفارش دادم و در موعد مقرر، صبح زود بود و درب را باز نکردیم، مامور پست بسته را پشت درب منزل گذاشت.
بعد از باز کردن بسته دیدیم که دو عدد از کاسهها در حمل و نقلِ پستی شکستهاند و گفتیم بیخیال میشویم چون دو کاسه ارزش ندارد. اما گفتم یک ایمیل به فروشندهی چینی سایت ebay بدهم، ضرری ندارد. طرف بعد از یک عذرخواهی مفصل نوشت یک سرویس کامل دیگر را به منزلمان میفرستد تا تکههای معیوب تعویض شوند.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بیل گیتس میگوید: واکسنها از ویروسها جلوگیری نمیکنند؛ تغییرات آنها را متوقف نمیکنند و تاثیر بسیار کوتاه مدتی دارند!
هیچ گاه دید مثبتی به این شخص و بنیاد بشردوستانهش!!! نداشته و ندارم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️پنج چیز در آمریکا به طور مسخره و غیر قابل باوری گرونه:
1- هزینهی آموزش عالی[شهریهی دانشگاههای متوسط به بالا به خصوص در مقطع لیسانس]
2- بیمه[به ویژه بیمهی پزشکی]
3- هزینهی درمان[نه لزوما دستمزد پزشک، که جزئی از اون هزینه است]
4- کرایهی تاکسی
5- تشک تختخواب! [بله!]
⭕️پنج چیز هم به طور غیر قابل باوری ارزونه:
1- غذاها [البته غذاهای با کیفیت پایین و پَست، مثل همین مک دونالد!]
2- پوشاک [البته لباسهای تولید چین و ویتنام. یه نکته بگم: لباسهای تولید چین و ویتنام و فیلیپن، زمین تا آسمون با لباس چینیهای ایران فرق داره. در واقع اینجا در بسیاری موارد، لباسها با نظارت کمپانی اصلی و با همون کیفیت در چین تولید میشه چون هزینهی نیروی کار اونجا کمتره و براشون به صرفهتر درمیاد. نه تنها لباس، بلکه بسیاری از اجناس و کالاهای دیگه هم چنین وضعیتی دارن. البته لباسهای بیکیفیت چینی هم وجود داره، منتهی نمیشه گفت هر چیزی که روش Made in China خورده و در آمریکا به فروش میره، مثل ایران بیکیفیته.]
3- سود بانکی روی سپردهها[در حد صفر!]
4- حداقل دستمزد[هشت دلار در ساعت]
5- هزینهی حمل و نقل عمومی از جمله هواپیما
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️نظام تشویقی در آمریکا
بعضی از شرکتهای بیمه در آمریکا وسیلهای به نام اسنپشات (Snapshot) طراحی کردند که به کمک آن به رانندگان محتاط، تخفیف ویژهای میده.
نحوه کار به این صورته که مشتری این قطعه کوچک رو خریداری کرده و روی خودروی خودش نصب میکنه. سپس اسنپشات، اطلاعاتی نظیر تعداد ترمزهای تند و تیز و ناگهانی، میزان مسافت طی شده در هر ماه و مقدار رانندگی در ساعات پر خطر رو اندازهگیری و به اطلاع شرکت بیمه میرسونه.
اگه مشتری امتیاز لازم رو کسب کنه، هم از تخفیفی تا سقف ۳۰ درصد در هزینه بیمه برخوردار میشه و هم در یک مناسبت به او بابت تقدیر و تشکر پاداش تعلق میگیره. امتیاز بیشتر رو به کسانی میدن که ساعات رانندگیشون در هر ماه از میانگین ایالتی کمتر باشه. کمتر در ساعات پر خطر شبانهروز از اتومبیل استفاده کنه و ترمزهای پر خطرِ کمتری بگیره.
یکی از معیارهای مهم برای تصمیمگیری صلاحیت راننده برای برخورداری از تخفیف بیمهای، تعداد ترمزهای ناگهانی در هر ماه است، یعنی ترمزی که به کاهش سرعت اتومبیل در زمانی کوتاه منتهی شده و حرکت شدیدی به خودرو وارد کنه. در صورت وقوع چنین اتفاقی، اسنپشات بوق میزنه و به راننده هشدار میده که یک امتیاز منفی در کارنامه بیمهای شما ثبت شد.
کارنامه راننده، شامل امتیازات مثبت و منفی و تخفیفات یا جریمههای کسب شده، در اکانتِ آنلاین وی قابل مشاهدهست.
پر واضحه که در جامعهای مثل آمریکا که در آن بسیای از مردم مصرانه به دنبال کاهش هزینههای زندگی هستن و هزینه بیمه ماشین شخصی رقم کمی هم نیست، رواج چنین وسیلهای میتونه به کاهش مخاطرات رانندگی منتهی بشه.
یک نکته دیگه این که هزینه بیمه خودرو ایالت به ایالت فرق میکنه. فاکتور مهمی که باعث افتراق ایالات میشه، میزان تصادفات و حوادث رانندگی هست. دو ایالت را در نظر بگیرید که هزینههای زندگی و مخارج تعمیرات و لوازم اتومبیل در اونها تقریبا یکسانه، در این صورت، هر ایالتی که میزان حوادث رانندگیش بالاتر باشه، به احتمال بالا هزینه بیمه اتومبیل در اون بالاتر خواهد بود.
از سوی دیگه، استفاده از این وسیله میتونه در تصادفات به ضرر شما تمام بشه. مثلاً سرعت غیر مجاز اتومبیل رو ثبت کرده تا شرکت بیمه بتونه با مستند کردن اون، خسارت کمتری به شما پرداخت کنه.
این مسئله باعث میشه رانندگانی که از این وسیله استفاده میکنن خیلی محتاطانه رانندگی کنن و احتمال تصادفشون پایین بیاد. در نتیجه شرکت بیمه هزینههای خیلی کمتری برای پرداخت خسارت ماشینهای تصادفی خواهد داشت و درآمد و سودش تا حد زیادی بالا میره.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
مهمترین تفاوتی که بین قوانین رانندگی آمریکا با ایران دیدم، این stop sign ها هستند که به تعداد نسبتا زیادی در خیابانها وجود دارن و رانندهها بایستی با رسیدن به اونها یه توقف کوتاه چند ثانیهای داشته باشند، اعم از اینکه آدم، جانور یا ماشینی جلوشون وجود داشته باشه یا خیر! این قانون توسط همه رانندهها[غیر از افرادی که مست هستند] به خوبی در ایالات متحده رعایت میشه
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
فرنگ، بدون روتوش
⭕️نظام مالیاتی در آمریکا مالیات اعم از انواع و نرخهایش از مسائل قابل توجه و مهم در آمریکا ست. هیچ
وقتی در مورد نظام مالیاتی در آمریکا صحبت کردم، یکی از دوستانم که در هلند تحصیل کرده نکات جالبی رو مبنی بر نظام مالیاتی هلند برای من بیان کرد:
در هلند حساب بانکی همه افراد برای بررسی درخواستهای معافیت مالیاتی، پرداخت کمک هزینههای اجتماعی[یارانه] و همچنین مالیاتی که باید توسط افراد پرداخت بشه به طور مرتب کنترل میکنن.
برای مثال در سیستم اقتصادی هلند، اگر موجودی حساب بانکی یک نفر، بیش از بیست و سه هزار یورو باشه به این پولِ سپرده گذاری شده در بانک، مالیات تعلق می گیره!!. در کنار این مسئله، قانونی در اکثر کشورهای اروپایی مشابه آمریکا و کانادا وضع شده که حمل و یا نگهداری پول نقد به میزان بیش از ده هزار یورو در منزل و یا هر مکان دیگهای جرم محسوب میشه و پلیس میتونه اون شخص رو بازداشت و پول رو ضبط کنه.
از یک طرف، داشتن و نگهداری پول نقد بیش از ده هزار یورو جرم بوده و از طرف دیگه بر مبلغی بیش از بیست و سه هزار یورو در حساب بانکی نیز مالیات وضع میکنن!
البته این تنها به موجودی یک بانک محدود نمیشه و اگر کل موجودی حسابهای فردی در تمام بانکهای هلند به بیش از این مقدار برسه، دولت بلافاصله بر آن مالیات وضع میکنن. لذا سیستم اقتصادی و مالیاتی هلند به طور مرتب حسابهای بانکی افراد رو کنترل میکنه تا کوچکترین فرار مالیاتی اتفاق نیافته.
در بسیاری از بانکهای هلند کافیه که مبلغی خارج از حقوق و مقرری که فرد به طور مرتب دریافت میکنه به حسابش واریز بشه؛ فورا از طرف بانک باهاش تماس میگیرن و به صورت حضوری و یا تلفنی از او میخان که در مورد مبلغ واریز شده به حساب شخصیش توضیح بده و مدارک مناسبی ارائه کنه که مبادا این پول بدون پرداخت مالیات، به حساب فرد واریز شده باشد.
مشابه این مسایل را از بعضی از مردم آلمان نیز مکرر پرس و جو کردم و شنیدم که این کنترلها در این کشور نیز به همین منوال هستش و در پارهای موارد سخت گیرانهتر.
حتما مکرر در خبرها شنیدی که فلان رئیس جمهور یا نخست وزیر، شهردار و یا مسئول دولتی در فلان کشور به علت فرار مالیاتی در طول دوران و یا بعد از مسوولیتش بازداشت و دادگاهی شده.
اینها برای کنترل حسابهای بانکی افراد نه تنها به مردم بلکه در مورد مسوولین شان هم کمترین تساهل و تسامحی انجام نمیدن و بالعکس شعار «از کجا آورده ای؟» در اروپا و به خصوص اروپای غربی سوالی همیشگیه که همه افراد جامعه باید هر لحظه به سیستم اقتصادی و مالیاتی کشورشون پاسخگو باشن.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️همینی که هست
چند سال پیش در ونکوور [که آب و هوایی بسیار شبیه شمال ایران دارد و معمولا باران می بارد و نه برف] برف سنگینی بارید.
شهرداری [که مسئولیت کلیه امور شهری را به عهده دارد] اعلام کرد: «همشهریان عزیز، این برف یک اتفاق غیر متعارف است و ما بودجه چند میلیون دلاری لازم برای برف روبی شهر پیش بینی نکردهایم. مطابق گزارش هواشناسی دمای هوا در روزهای آینده بالا خواهد رفت و برف ها آب میشوند. پس در خانههای خود بمانید».
مردم ونکوور [که به طور نرمال سالانه هزینه بالایی بابت خدمات شهری میپردازند] این تصمیم برایشان کاملا منطقی و قابل قبول بود. بعد از چند روز برفها آب شد و روال زندگی عادی شد.
[اگر مردم میخواستند که اوضاع شهر در کسری از ثانیه به حالت عادی برگرده، باید آن بودجه چند میلیون دلاری رو متقبل میشدن؛ به خاطر همین راضی شدن چند روزی در خانه حبس باشن تا پولی از جیب نذارن]
یا در شهر تورنتو چند سال قبل باران یخی بارید. وزن زیاد یخها باعث شکسته شدن درختان، بسته شده راهها و قطع کابلهای برق شد. بعضی محلهها تا 10 روز برق نداشتند. [توجه داشته باشید که در کانادا گرمایش و پخت و پز با برق است و نه گاز].
بسیاری مردم شبها رو در تاریکی و سرمای منفی 20 تجربه کردند و حتی چند نفر از سرما یخ زدند. قیمت یک موتور برق به 10 برابر رسید.
بعد از یک ماه شهرداری و اداره برق اعلام کردند مردم باید هزینه صد میلیون دلاری پاکسازی خیابانها و تعمیرات انجام شده را بپردازند. این هزینه، جدای بر مالیات شهریِ نسبتا سنگینی است که هرساله پرداخت میشود [چیزی معادل نصف تا یک ماه حقوق یک فرد عادی].
ولی همینه که هست! اگه میخوای تو تورنتو زندگی کنی، باید به این چیزها هم تن بدی، اگرم که نه میتونی تشریفتو ببری یه جای دیگه
توی کانادا یه ضرب المثلی دارند که میگن There is no free lunch یعنی هیچچیز بدون هزینه نیست.
علاوه بر این آدمهای غرغرو رو خیلی سریع از محل کارشون میندازن بیرون. خیلی ساده است، چون از غر زدن که پولی در نمیاد.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️گپوگفت با یک دختر چینی
مقطع دکترا در دانشگاههای آمریکا، دانشجوها باید دو ترم مدرس حل تمرین درسها باشن. به غیر از تصحیح برگه و کمک به استاد، باید هفتهای یک ساعت پاسخگویی به سؤالات دانشجوهای کلاس را هم بر عهده بگیرن.
یک بار یکی از دانشجویان که دختری اهل چین بود آمد برای سوالاتش. از لهجهاش معلوم بود اولین سال حضورش در آمریکاست. بعد از اینکه جواب سوالهایش را دادم، پرسید چه اسمی در کشور شما محبوبیت دارد؟
گفتم: محمد
+ چرا؟
- چون اسم پیامبرمان است.
+ پیامبر؟ کدام پیامبر؟
- پیامبرِ اسلام؛ محمد. یعنی تا حالا چیزی از او نشنیدهای؟
+ نه، اولین بار است
اصلاً به گوشش هم نخورده بود نام چنین دینی!
از دانستههای ایام طلبگی استفاده کردم و کمی درباره اسلام برایش گفتم
آخر سر از او درباره وضع دین در چین پرسیدم.
گفت: کدام دین؟ مردم که دین ندارند. در کشور ما چیزی به اسم معنویت اصلا وجود ندارد. همهاش کار و خورد و خواب. همین!
همیشه از این جور زندگی بدون معنویت گریزان بودم. خوش به حال شما که معنویت در زندگیتان هست.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️گواهینامه گرفتن در آمریکا
برای امتحان آیین نامهی رانندگی ۳۵ نمونه سوال بود که از قبل نگاهی کرده بودم و ۲۵ تای اونها در امتحان میومد![در آمریکا همه سوالات آزمون یکسانه و توی هر امتحان تغییر نمیکنه و از قبل میتونی همه اونها رو توی سایت مربوطه مطالعه کنی] خیلی سریع مدارکم رو دادم و رفتم پشت یک کامپیوترِ لمسیِ نسبتاً قدیمی نشستم و امتحان شروع شد. هر سوالی رو که جواب میدادم میگفت غلطه یا درست. حدود ۱۸-۱۹ سوال رو که جواب دادم و همه درست بود، پیغام داد که پاس شدی. دوباره رفتم به میز خانم کارمند و ۶ دلار دادم و پرمیت گرفتم. پرمیت اجازهی تمرین رانندگی رو به افراد میده، به این شرط که در کنار کسی نشسته باشن که گواهینامه داره.
رفتار کارمندان اداره، نسبت به کارمندان دانشگاه فرق محسوسی داشت. یکیشون که رسسما بد عنق و بد اخلاق بود! اینکه امتحان آیین نامه رو هر وقت بری میتونی بدی، نکتهی خوبی بود. اینکه با حداقل هزینه هم گواهینامه میدن خوبه. اینجا چیزی بنام آموزشگاه رانندگی وجود نداره یا حداقل من ندیدیم که آموزشگاهی باشه که تعلیم بده و افراد برن اونجا رانندگی یاد بگیرن. بیش از ۹۰ درصد ماشینهای اینجا دنده اتومات هستن و خب واضحه که رانندگی باهاشون راحته و نیازی به آموزش دنده و کلاچ و فلان و بیسار به مبتدیها نیست.
به نظرم یه درصدی از بدخلقیهای رانندهها در ایران به این اعصاب خوردیهای دنده عوض کردن توی ترافیک برمیگرده.
هفتهی آینده امتحان شهری دارم. ظاهراً دو سه نفر هستن که برگزارش میکنن و یکیشون لجباز و بد اخلاقه. در اغلب موارد هم افراد رو بار اول میندازن و بار دوم قبول میکنن. برای امتحان شهرِ چندباره هم نیازی به پرداخت هزینهی اضافه نیست.
قبل از امتحان آیین نامه رفته بودم بانک ولز فارگو برای افتتاح حساب. به عنوان ارباب رجوع اینقدر تکریم شدم که ترکیدم! همهی بانک کمر بسته در خدمت مشتری بودن.[البته در ظاهر برای جذب مشتری باید این چنین کارهایی رو انجام بدن] در این حد که کارهای افتتاح حساب، بجای باجه در اتاق کارمند مربوطه انجام میشه و هر مدرکی که نیاز به کپی و اسکن داشته باشه، خود کارمند میره بیرون از اتاق انجامش میده و قبل از رفتن و بعد از اومدنش عذرخواهی هم میکنه که باعث معطلی شده! در اثناء افتتاح حساب، خانم کارمند رفت و گفت با رئیسم کار دارم. خانم رئیس رو به همراه خودش آورد تا بهم معرفیش کنه. بنده خدا دستشو به طرف من آورد که سلام کنه منم با این حرکت 🙏🏻عذر خواستم و او هم عذر خواست و گفت حتما تو مسلمانی! :))
📝مجتبی شهسواری
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch