دقیقا یک سال پیش همچین ثانیه ای یادمه که منتظر بودم اینجا پیام بزارم و بعدش بگیرم بخوابم.
چقد دارم زود بزرگ میشم. چقد داره زود میگذره. چقد حس میکنم که همین چهار پنج ماه پیش بود. ولی یک سال گذشته، و چشم به هم بزنم، آذر چهارصد و چهار.
یکی از سرگرمیام اینه که بشینم کلی چیزمیز از شاپای مختلف سیو کنم و هیچوقتم نخرمشون.
مهم نیست که داره بارون میاد و جمعس و فردا دو سه تا امتحان دارم و دلم گرفته و گشنمه، مهم اینه که یادم اومد دیگه مثل قبلنا هرروز نمیبینمت.
جدیدا اصلا آدم ریسک و تجربه کردن چیزای جدید نیستم. لطفا بزارید همهچی همونجوری که هست بمونه. توانایی خروج از منطقهٔ امن صفر.