دارم قطره به قطره و دونه به دونه اشکامو جمع میکنم که بیام پیشت یه فصل مرتب زار بزنم.
فراریِمسلحبهقلم
خداحافظی : )
دوباره خداحافظی از پنجرهٔ قطار.
مارو ارجاع داده به خواهرش-
الان؟ دراز کردن پاهام رو صندلی اتوبوس و خاموشی و مداحی و تهران و هوای سرد. 🤏🏻
کاش میتونستم یجاهایی دنیارو متوقف کنم، یکم نفس بکشم و باز دوباره به تحمل کردن ادامه بدم