ریحانه بهم شمع نسکافه و کرم مرطوب کننده کوچولو هدیه داده و فکر کنم که آدم خوشحالتری هستم.
فراریِمسلحبهقلم
میشه یمدت کلا بیام تو حرم زندگی کنم؟
بخش همیشه حرم لازم وجودم داره آلارم میده
بعضی وقتا لازمه خودمو نبخشم که انقدر بیشتر از تو، به ارتباطمون با هم فکر میکنم و نگرانشم
کاش وقتی هوا سرد میشه برف و بارون بیاد، هوای سرد خشک و خالی خیلی بیمزه و مزخرفه
داشتم برگه زردآلو میخوردم که کله ی کنده شده ی یه مورچه رو با شاخکاش دیدم رو یکی از برگه ها :))
فراریِمسلحبهقلم
امشب یک نفر یکی از عکسای کربلای امسال که تو بین الحرمین واستاده بودم و دید و گفت چقد لبخندت عجیبه، چقد خوشحالی اینجا، انگار از ته دلت خوشحالی. یهو از دهنم در رفت گفتم خب مگه میشه تو بین الحرمین واستم و خوشحال نباشم؟ الانم میخواستم بگم که.. یه لبخند اونطوری میخوام، لبخندای واقعی، اونجوری که ته ته دلم از خوشحالی قلقلک بیاد، با یه آخیشِ خیال راحتی از اینکه باز رسیدم بهت، آرامش، بودن، حس کردن حضور تو.
فراریِمسلحبهقلم
امشب یک نفر یکی از عکسای کربلای امسال که تو بین الحرمین واستاده بودم و دید و گفت چقد لبخندت عجیبه،
حس کردن حضور تو =)))))))))))))))))))))