فراریِمسلحبهقلم
من از مدرسه برگشتم و ازم جنازه ای بیش نمونده، فردا امتحان ترم دارم و حاضر نیستم حتی بخوابم که خستگیم در شه چون درگیر مغوله ی بسیار مهمی به نام " سریال " هستم. 🎀✨
میخواستم بگم حتی داوود کیمم زن گرفت
بعد اون نامسلمون هنوز پیداش نشده اینطرفا. :))
صبح امتحان، شب امتحان، از خواب بلند شدی امتحان، خوابیدی امتحان، پای گوشیای امتحان، عذاب وجدانِ امتحان، سبک زندگیم امتحان.
فراریِمسلحبهقلم
باورم نمیشه دوماه دیگه چهارصد و سه هم تموم.
انگار همین دو سه هفته پیش بود که داشتم خاطره های خوب خوب چهارصد و دو رو ادیت میزدم و میگفتم کاش تموم نمیشد و دلم تنگ میشه.
فراریِمسلحبهقلم
انگار همین دو سه هفته پیش بود که داشتم خاطره های خوب خوب چهارصد و دو رو ادیت میزدم و میگفتم کاش تموم
حرفمو پس بگیرم؟ حس میکنم چهارصد و سه خیلی قشنگتر بود. (تو یسری زمینه ها از چهارصد و دو هم بیشتر اذیت شدم و قشنگ رو به فنا بودم) ولی همزمان سال پر از حس و تجربه های جدید و خفنی بود و کلی باهاش بزرگتر شدم :)) فکر کنم به اون مهدیه مورد نظر بیشتر نزدیک شدم، * چهارصد و سهم با اعتکاف حرم شروع شد.💘
راستی اومدم بگم هم پیش مشاور مدرسه تست دادم هم mbti دادم. و نتیجه هاش حدود ۹۰ درصد مطابقت داشتن و mbti شدم Entp-t. :)))