eitaa logo
✅ فرهنگ در شهر👌
803 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
754 ویدیو
108 فایل
🔸طرح دیدگاه در مبانی #مهندسی_فرهنگی 🔹بررسی اصول معماری وشهرسازی_اسلامی 🔸 تحلیل و تبیین #نظامات_اجتماعی 🔹اخبار مهم در حوزه مدیریت شهری 🔸 ارائه ایده‌های نوین فرهنگی راه ارتباطی: @NaserSafariAflak
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی که عزم جهاد دارند را می‌بوسم؛ ... ! ! ! ☆ویرایش☝
✍️ «طب سنتی» در ایران علاوه بر عقبه‌ی درخشان و گرانسنگ خود، در حال شکوفایی و فوران ثمرات خویش است و به همین خاطر بعضا مورد سوءاستفاده‌ی عده‌ای شیاد با دانش علمی اندک _در این بحر طویل_ نیز قرار گرفته است. تنها راه صحیح در این میدان، ایجاد وزارتخانه مستقل(مانند هند) یا سازمان ملی طب سنتی ایران هستیم تا با اتکا به بودجه دولتی و اعتبار قانونی خود، خلاءهای موجود این عرصه را جبران و سامانی دوباره بخشد. اجلاسیه بین المللی طب سینایی و دبیرخانه دائمی آن در همدان میتوانست آغازی بر این ساماندهی باشد و اعتبار جهانی و تاریخی شیخ الرئیس و استعداد و استقبال مردم همدان در این زمینه، میتواند بزرگترین سرمایه اجتماعی و پشتوانه فرهنگی باشد... لکن بهداشت و دیگر نهادها در همدان بیش از هر شهر دیگری، با ذخایر و نخبگان این دانش برخورد مینمایند!!؟ !
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸حکومت نسبت به کاهش ارزش پول، ضامن است🔸 وقتی بانک در توجیه بهره می‌گوید سپردۀ مردم پیش ما امانت است و باید به اندازۀ تورم به سپرده‌ها سود بدهیم، این حرف باید در مورد اسکناسی هم که در دست مردم است و حكومت، ثبات آن را با دو امضاء ضمانت کرده زده شود. پس وقتی تنزل قیمت پیدا کرد، حکومت ضامن است! حتی کشورهایی كه وضع اقتصادی‌ خوبی ندارند، باید پول را میثاق بین خود و مردم بدانند؛ زیرا کاهش ارزش پول، اعتماد مردم به نظام را از بین می‌برد. دولت با امضای پول، قدرت خرید آن را ضمانت می‌کند و به مردم اطمینان می‌دهد که اسکناس، حکم حوالۀ جنس دارد و مردم می‌توانند دارایی و کار و تلاش خود را در آن ریخته، با قدرت خرید آن معاوضه کنند. @haerishirazi
🔻آقای خسروپناه! دوران رهایی‌ست! 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسه‌ای برای دانش‌آموزان، اخلاق جنسی تدریس کردم؛ اما از تدریس، پا فراتر نهادم و به دانش‌آموزان نزدیک شدم و از دنیای درونی آنها مطلع شدم. عجیب بود؛ نسبت به نسل و دهۀ من، انحراف‌های جنسی، بسیار گسترده شده و آلودگی‌های اخلاقی، ریشه دوانیده بودند. بااین‌حال، این نوجوانان غوطه‌ور در معصیت، مشاور و راهنمای دلسوزی نداشتند که مسأله‌های درونی‌شان را با او در میان بگذارند. یکی از دانش‌آموزان می‌گفت مبتلا به خودارضایی است و‌ مشاور رسمی آموزش‌وپرورش به او گفته هفته‌ای یکبار انجام این عمل اشکالی ندارد. حجم آفت‌ها و انحراف‌ها آنچنان بود که علاج ریشه‌ای و ساختاری می‌طلبید. [دوم]. برای گفتگو با دانش‌آموزان، به یکی از مدارس دخترانه رفته بودم. مشخص بود که به زور و اجبار به نشست آمده بودند. هرچه می‌گفتم در ذهن‌ها جا نمی‌گرفت؛ گویا یک شکاف هویّتیِ بزرگ پدید آمده بود که امکان تفاهم و گفتگو را از میان برده بود. این همه فاصله و زاویه، عجیب بود. پس از برنامه، یکی از دانش‌آموزان کنارم آمد و گفت فقط می‌خواهم به شما بگویم که بسیار دیر آمدید. او درست می‌گفت اما مخاطبش من نبودم؛ نویسنده‌ای که تمام توان خود را در دو دهۀ اخیر، صرف روشنگری و اعتراض و انتقاد و مناظره و تبیین کرده است. [سوم]. در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ که برای اولین بار، دامنۀ کشمکش‌ها و تضادها به مدرسه‌ها هم کشیده شد، دخترم که در یک مدرسۀ دولتی تحصیل می‌کرد، به‌شدت از سوی همکلاسی‌هایش مورد فشار و تحقیر قرار گرفت. همکلاسی‌های او که همگی غیرچادری بودند و ذهنیّت منفی نسبت به انقلاب داشتند، چادری‌بودن او و عقاید دینی و انقلابی‌اش را به دستاویزی برای بایکوت‌کردن وی و سرزنش و ملامتش تبدیل کرده بودند. فشارها و کنایه‌ها به دخترم در حدی بود که در مدت کوتاهی، نشانه‌های افسردگی در او نمایان گردید. بسیار احساس انزوا و تنهایی می‌کرد و می‌گفت در مدرسه، دوستی ندارد که سبک زندگی و تفکرش مانند او باشد. در اینجا بود که من در این اندیشه فرو رفتم که آیا من مقصرم که به دلیل قرار داشتن در طبقۀ متوسط، توان پرداخت شهریۀ مدرسۀ غیردولتی را ندارم، یا نهادهای فرهنگی و از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی که بی‌خاصیّت و بی‌کفایت هستند؟! [چهارم]. از کنار مدرسۀ دولتی پسرم می‌گذشتم. صدای بلند فحاشی‌های ناموسیِ بسیار رکیک دانش‌آموزان را با یکدیگر شنیدم. گویا با یکدیگر درگیر شده بودند. از پسرم در این باره پرسیدم. پاسخ داد همیشه در مدرسه نزاع هست و هرچه می‌خواهند می‌گویند و یکبار هم که معاون مدرسه می‌خواست اینان را مهار کنند، خودش را کتک زدند. دریافتم مدرسه، رهاست و کنکور و دیوان‌سالاری و شبکه‌های اجتماعیِ غربی و بی‌عملی نهادهای فرهنگی، همه‌وهمه، هویّت را بر باد داده‌اند. نه معاون پرورشی دارند و نه کمترین خبری از کار فرهنگی است و نه معلمان در جهت تربیت تلاشی می‌کنند و ... . به معنی واقعی کلمه، مدرسه رهاست. [پنجم]. حجت‌الاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، چندی‌ست که به منتقدان کارنامۀ شورا می‌تازد و آنها را بی‌اطلاع و غیرمیدانی و بی‌ادب می‌خواند و به دفاع از شورا می‌پردازد. دیگران را نمی‌دانم اما من از زندگی روزمرّۀ فرهنگی نوشتم، از عینیّت‌های محسوس، از واقعیّت‌های کنونی، از زیر پوست جامعه، از ذهنیّت‌های فرسوده‌شده، از لیبرالیسم فرهنگی، از اغتشاش معنایی و زوال هویّت، از سرمایه‌سالاری در نظام آموزشی، از خاموشی و انحطاط شورای عالی انقلاب فرهنگی، از دوگانگی فرساینده در درون نظام، از منافقان انقلاب و ... . من از آن انقلابی‌هایی نیستم که فرزندانم را از جامعۀ واقعی جدا کنم و به درون گلخانه‌های شبه‌مذهبی که مدرسه نام گرفته‌اند ببرم. همین که انقلابی‌ها، فرزندان‌شان را از مدرسه‌های دولتی جدا کرده‌اند، به معنی شکست نظام در انقلاب فرهنگی نیست؟! مگر بنا نبود توحید در ساخت اجتماعی و زندگی روزمره، مستقر شود و جامعه، به بستری برای کمالات معنوی و ایمانی تبدیل گردد؟! آن‌قدر از واقعیّت‌های جامعه احساس خطر کرده‌اند که برای خود، کلونی‌های آموزشی ساخته‌اند و فقرا و طبقۀ متوسط را در مدارس دولتی رها کرده‌اند. این وضع، نه عدالت است و نه اخلاق. و من در شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مرد نمی‌شناسم که این دردهای عمیق و مزمن را فریاد بزند و یقه چاک بدهد و از کارگزاران فرهنگیِ بی‌کفایت و ضعیف‌النفس، پاسخ و عمل بطلبد. همه با هم تعارف دارند. سیاست، حقیقت را بلعیده و قدرت‌طلبی، خدایی می‌کند و آرمان‌ها، در دهۀ شصت جا مانده‌اند. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
. کسی با توسعه زیرساخت‌های تفریحی و گردشگری شهر مخالف نیست، چه با سرمایه دولتی و چه سرمایه‌گذاری بخش خصوصی آنچه مهم است، لزوم انجام تحقیقات «ارزیابی تاثیرات اجتماعی» در اینگونه پروژه‌هاست..!! امروز با وجود مراکز تفریحی و بوستانهای بسیار عده‌ای اصرار دارند به مناطق دورتر بروند تا راحتتر بتوانند مرتکب خلاف‌های اجتماعی باشند منطقه تفریحی اکباتان (کنار سد) و تپه‌های اطراف حیدره (بوستان ولایت یا فخر آباد) که توسط شهرداری در ادوار گذشته آماده سازی شدند، طبق گزارشات مکرر مردمی، از مناطق پر فساد و پاتوق خلوتهای مختلط گردیده است. البته شهرداری میبایست تا قبل از تامین کامل زیرساختها و استقرار و آغاز به کار نیروهای بخش خصوصی و دولتی در این مراکز، جاده دسترسی رو محکم مسدود میکرد تا محل امن و خلوتی برای رفتارهای زننده هنجارشکنان فراهم نگردد! ولی سوال اصلی هم‌اکنون این است که با استقرار هتل و رستوران و فسفود و مثلا چند وسیله بازی، چقدر میتوان این فضا را برای حضور خانواده‌ها امن کرد!؟ ـ توضیحات ادامه دارد👇
اولین سوال این است که اگر علت انتخاب این مکان برای احداث دهکده گردشگری، وجود منظره پر آب سد اکباتان است باید گفت که این چشم انداز متاسفانه، مدتهاست فقط در بهار پر آب و چشم نواز است و در بقیه فصول سال اتفاقا برای هر بیننده‌ای القای نگرانی و غصه میکند! تنش‌های آبی در سنوات گذشته اوج این غصه بوده است! ضمنا آیا برای آبیاری ۲۰۰ هکتار فضای سبز در جوار سد (که در طرح پیش بینی شده)، منبعی پیش بینی شده!؟ به هر حال اینجا شمال نیست که مراتع آن در تمام فصول سبز و چشم نواز باشند! و از ۴۰ سال پیش هم منابع طبیعی_ به دلیل کم آبی محل_ درختان کم آب‌بر مانند سرو سوزنی کشت کرده است که سالانه میلیاردها تومان خرج نگهداری همان اندک میشود! قطعا اجرای چمن و گل و... نیازمند صرف آبهای فراوانی است که بی شک نباید از سد و یا حفر چاه‌ در اطراف سد تامین شود! دفع پساب این دهکده توریستی نیز _با توجه به منبع آب شرب و اراضی کشاورزی اطراف_ کاملا پیش بینی و مورد تایید بهداشت و محیط زیست قرار گیرد.
. یقینا برای نگهداری فضای سبز در همدان، برداشت آب از سد یا حتی منابع زیرزمینی، امر معقولی نیست و همین چاه‌ها اکنون و در مواقع بحرانی، آب شرب و بهداشتی شهر را تامین کرده‌ و خواهند کرد! شنیده شده که حتی برای گرفتن تلخی و بدبویی آب تالوار در نقطه‌ای آب تالوار با آب همدان آمیخته شده و به شبکه تزریق میشود! آیا اساسا مدیران استان نباید به حکم عقل ابتدا منابع پایدار آب را برای همین سطح از ساکنین شهر و روستاهای اطراف پیش‌بینی و استحصال کرده و در یک سند کلان و بلندمدت، و با پیش بینی توان اکولژیک و زیست‌پذیری شهر، به توسعه شهر و زیرساختها و صنایع پیرامونی آن بپردازند!؟ ما به قوه عاقله استان در طول ۴۰ سال گذشته خوش‌بین نیستیم! چراکه در سنوات اخیر هم ما در این استان _به اسم حمایت از سرمایه گذاری_ مجوز احداث کارخانه ذوب آهن و نیروگاه حرارتی داده‌ایم !؟ با وجود بیابانهای بسیار در کنار فرودگاه قم و امام خمینی، بهترین اراضی اطراف فرودگاه همدان را به صنعت بازیافت هواپیما داده‌ایم! واقعا کدام نهاد و مرجع علمی حساب کرده است چه داده ایم و چه گرفته‌ایم؟!
✓ مراکز اقامتی و توریستی به نظر بنده باید در مناطق خوش منظره و سرسبز شهر _ به شکل و اندازه‌ای که بافت و چشم‌انداز طبیعی به هم نخورد _ در پهنه پیرامونی شهر و حومه به طور متوازن و محدود، احداث گردد ( مثلا در هر قسمتی حداکثر ۱۰ واحد اقامتی بعلاوه‌ی خانه‌هایی در داخل روستا که قابلیت بوم‌گردی را دارند) در این‌حالت تعداد بیشتری از سرمایه‌گذاران _ و ترجیحا خود مالکان و اهالی روستاها_ می‌توانند مراکز اقامتی و بوم‌گردی را با مجوز قانونی و رعایت ضوابط و پیوستهای لازم_ احداث کنند. قطعا در این صورت، هم طبیعت حفظ شده و هزینه‌های بیهوده برای چمن کاری و... انجام نمیشود و هم فرهنگ عمومی و خرده فرهنگ‌های روستایی حفظ خواهند شد. اما امروز ما شاهد این هستیم که باغات سرسبز و محصولات کشاورزی بی‌نظیر در کنار روددره‌های الوند و در مسیر امامزاده کوه، حیدره، عباس‌اباد، دره‌مرادبیک، فقیره، خاکوه، چشین‌، انجلاس‌، ارزانفود، ورکانه، و دشت حاصلخیز اطراف قاسم آباد، علی آباد و جنگلهای قاسم آباد و... همه و همه در حال تخریب و تبدیل به تفرجگاه‌های غیرقانونی و ویلاهای غیر استاندارد و نظارت گریز هستند ولی هیچ اقدام بازدارنده‌ای و هیچ همتی از سوی مدیران استان برای حفظ باغات پر آب و حاصلخیز و ساماندهی به ساخت‌وسازهای غیرقانونی در این راستا دیده نمیشود! یعنی اساسا مقصود و مقصد گردشگری در حال نابودی است و ما در حال تامین زیرساخت‌های آن هستیم آن هم به شکلی زمخت و آسیب‌زا و پرهزینه! ✓ هر چقدر مراکز تفریحی ما، خرد و متنوع و پراکنده باشند هم برای گردشگر هم جذابتر خواهد بود و هم برای حفظ فرهنگ مفیدتر...
احداث دهکده‌های اقامتی اگرچه در شهرهای شمالی _و با جانمایی مناسب در سایر شهرها_ منافع اقتصادی سرمایه‌گذاران (و تا حدودی دولت!) را تامین کرده‌است، اما بی‌شک این پدیده، یکی از عوامل شکافهای فرهنگی و انحطاط در آداب و رسوم و سنن مردم ما است! و این در حالی‌است‌که روح حاکم در پروژه‌های گردشگری، هویت اجتماعی آنهاست و با اندک تاملی میتوان تهدیدها را در این حوزه _با پرداختن به مطالعات اجتماعی و پیوستهای فرهنگی_به فرصت مبدل کرد. 👌 سیاستهای گردشگری را برای اولین بار در سال اول شورا و با شعار «گردشگری، عامل حفظ طبیعت، هویت و اقتصادشهری» در ۴۰ ماده قانونی، به تصویب شورای شهر رساندیم؛ اما کو گوش شنوا..؟! 😔