روایت سرداری که پدر فاطمیون شد
🔹شهید سید حسین حسینی وقتی در کودکی پدرش را در عراق از دست داد به همراه عمویش به ایران آمد و ماندگار شد. دشمن بعثی وارد ایران شده بود و برخی از مناطق مرزی ایران را اشغال کرده بود. یکسالی با همسرش عقد کرده بود که به جبهه حق علیه باطل رفت و در کنار برادران ایرانی خود علیه بعثیها جنگید. از جبهه بازگشت و زندگی مشترکش را آغاز کرد.
🔹سید حسین حسینی هنوز فرزند آخرش متولد نشده بود که به افغانستان برای جهاد «فی سبیل الله» عزیمت کرد و در بخش بهداری مشغول به خدمت شد. با آغاز بحران سوریه و بحث تشکیل گروهی از سوی دوستان افغانستانی، دوستانش به سراغش آمدند و او بیدرنگ دعوتشان را لبیک گفت.
🔹شهید حسینی اولین جانشین فرمانده لشکر فاطمیون بود که گفته میشود در انتخاب نام فاطمیون نقش اصلی را داشت. او میان رزمندگان افغانستانی با عنوان «پدر فاطمیون» شناخته میشود.
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
کانال فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
🌏 www.Faseletakhoda.com
شهیدی که ارادت ویژهای به حضرت علی (ع) داشت
🔹شهید سید اسدالله سجادی همیشه میگفت: " تا زمانیکه ما زنده هستیم، اجازه نمیدهیم که داعش و تروریستهای تکفیری به حرم حضرت زینب (س) برسند و عاشورا تکرار شود. این عقیده در خانواده ما باور شده بود. به نحویکه پیش از اعزام شهید اسدالله، فرزند ۱۸ ساله او برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه رفته بود."
🔹برادر شهید مدافع حرم میگوید: " برادرم جزء اولین نفرات تیپ فاطمیون بود که به حلب میرود. همرزمان او نقل میکنند که هنگام عملیات در حالیکه فاصله ما با دشمن بسیار کم بود، شهید اسدالله برای تضعیف روحیه دشمن با شجاعت فریاد میزد: «یا علی»، «لبیک یا زینب»، «لبیک یا حسین». زمانیکه به وی تذکر داده میشود که سکوت کند، پاسخ میدهد: تیر دشمن به قلب ما نخواهد خورد، چرا که محبت اهل بیت در آن است."
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
کانال فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
🌏 www.Faseletakhoda.com
تیر خلاصی به پیکر ها می زدند
🔹مادر یاسین خاطراتش از یاسین را این طور تعریف می کند: " یاسین زیاد از مجروحیتش و ماجرای رفتنش به سوریه حرف نمیزد، به ما چیزی نمیگفت که ناراحت نشویم. من از زبان یاسر درباره آخرین مجروحیت یاسین شنیدم که با چهارده نفر از هم گروهی هایش برای شناسایی رفته بودند که نیرو های داعش شروع به تیر اندازی می کنند و در همین حین بود که ترکش به پای یاسین می خورد و همان جا زمین گیر می شود و چون در حال دویدن و ضربان قلبش خیلی زیاد بوده و از طرفی تیر، مستقیم به شاهرگ پایش خورده، خون با فشار زیاد از رگ پایش بیرون می زده، به طوری که تا چند مترخاک های اطراف یاسین را خون فرا می گیرد. چند دقیقه بعد هم از شدت خونریزی از هوش می رود.
🔹یاسین تعریف می کرد که داعشی ها بالای سر آن ها آمده اند و به دوستانش که زخمی شده بودند تیر خلاصی می زده اند و او دقیقا همه صدا ها را می شنیده اما توان تکان خوردن نداشته است، داعشی ها روی سر یاسین که رسیده اند و خونریزی شدید او را دیده اند، به گمان این که یاسین شهید شده به او تیر خلاصی نمی زنند و از آنجا می روند."
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
کانال فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
🌏 www.Faseletakhoda.com
نسیم عطر بهشت ز کوی یار میآید
🔹همسر شهید علی زاده اکبر میگوید: " دفعهی آخری که رفت همه چیز فرق میکرد، بی تابی های فاطمه و مهدی لحظه خداحافظی با پدر قابل تحمل نبود. مادر شهید ساکن کاشمر هستند و ما نیشابور سکونت داریم. گفتند : چه خوبه امروز برویم کاشمر و از همه خداحافظی کنم. موقع رفتن به نیشابور در بین راه یک جا تفریحی برای استراحت نگه داشتند ."
🔹همسر شهید در ادامه خاطراتش اظهار میکند: " یک هندوانه از ماشین برداشتند و رفتیم نشستیم شروع کردیم به خوردن آنجایی که نشسته بودیم جای سرسبز و جوی آب و درخت داشت. وقتیکه هندوانه را خوردیم همان کنار یک درخت بیابانی بود گفتند: این درخت میوههایش خوشمزه است. رفتند بالای درخت که از میوه بکنند من ناخوداگاه به یاد بهشت افتادم. چون آنجا جوی آب و سر سبزی و درخت بود . پیش خودم گفتم: چقدر علی آقا به فکر ماست. هنوز این میوه تمام نشده رفتند از بالای آن درخت هم میوه برای ما بیاورند. موقع برگشت به شهرمان دوباره من نا خودآگاه یاد بهشت افتادم. گویی بهشت را احساس میکردم."
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
کانال فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
🌏 www.Faseletakhoda.com
پروانههای شهر دمشق
🔹همزمان با حمله گروههای تروریستی تکفیری به سوریه در خطر قرار گرفتن امنیت حرم حضرت زینب (س)، شهید سید مجتبی حسینی برای دفاع از حرم داوطلب شد و به همراه رزمندگان دلاور لشگر فاطمیون رهسپار سوریه شد. طی سه مرحله اعزام وی به سوریه، همرزمان وی بر دلاوری، شهامت بالا و دلاور مردیهای وی خاطره های زیادی دارند.
🔹مجتبی حسینی پس از اطلاع از در محاصره قرار گرفتن همرزمانش خود را به منطقه درگیری رسانده و تا آخرین فشنگ با دشمن جنگید و پس از زخمی شدن، نارنجک همراه خود را در میان نیروهای دشمن که برای شلیک تیر خلاص به مجروحان آمده بودند منفجر کرده که در اثر آن گروهی از تروریستهای تکفیری به هلاکت می رسند.
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
کانال فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
🌏 www.Faseletakhoda.com
شهیدی که در سوریه "نهضت سوادآموزی" برپا کرد
🔹شهید مهدی موحدنیا با وجود اینكه صاحب خانواده و دارای ۱ فرزند بود، با توکل به خدا پا به میادین نبرد حق علیه کفر گذاشت.
🔹این بار ماموریت موحد نیا در سپاه قدس بود و در آنجا بهعنوان مربی مسئولیت سواد آموزی و آموزش نیروهای فاطمیون را بر عهده داشت.
🔹همسر شهید با یادآوری خاطراتش از دلتنگیهای پدر و پسر میگوید: " مهدی زمانی که سوریه بود هر وقت تماس میگرفت از دلتنگیهایش برای پسرمون میگفت، زمانی که ابوالفضل ۶ ماهه شده بود آخرین دیدار پدر و پسر بود."
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
کانال فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
🌏 www.Faseletakhoda.com
شهید سید محمد جواد حسنزاده
🔹«فاطمه سادات» دختر خردسال شهید سید محمدجواد حسنزاده هنوز رفتن پدرش را باور نکرده و شکلاتهای زیادی را زیر تختش برای بابایش مخفی کرده است، او نقاشیهای زیادی را برای پدرش کشیده و برایش خیلی بی تابی میکند و میگوید کسی حق ندارد به این نقاشی و نامه من دست بزند، اینها را نگه داشتهام تا وقتی پدرم از خواب بلند شد به او بدهم. آخر «فاطمه سادات» صورت پدرش را در تابوت دیده و گمان کرده که خواب است.
🔹شهید حسنزاده قرار بود اوایل آبانماه برگردد و وعده خرید دوچرخه را به دخترش داده بود. دختر دومش نیز بعد از شهادت پدرش بدنیا آمد.
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
کانال فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
🌏 www.Faseletakhoda.com
🔸از دستفروشی تا فرماندهی نیروهای فاطمیون
🔹شهید سیدجعفر حسینی اوایل، دستفروشی میکرد. همه چیز در بساطش داشت؛ از مهر و تسبیح گرفته تا جوراب زنانه. کارش هم خوب میچرخید. سن و سالی نداشت ولی برای اینکه بتواند پول بیشتری پس انداز کند، شبها از بازار رضا (ع) تا خانه را پیاده طی میکرد. تلاشگر بود و زحمتکش.
🔹سید جعفر بعدها با برادرش در خیاط خانهای، خیاطی آموخت و تغییر شغل داد. در آن کار هم موفق بود. از کت و شلوار تا پیراهن را خوب میتوانست بدوزد. از ویژگیهای سید جعفر این بود که در هر کاری وارد میشد، به شدت تلاش میکرد تا تمام فوت و فن کار را بیاموزد.
🔹این شهید والامقام آنقدر در نبرد با داعش توانمند بود که در نبود فرمانده، وظایف او را انجام میداد؛ طوری که همرزمانش به او لقب «فرمانده کوچولو» داده بودند.
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
کانال فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
🌏 www.Faseletakhoda.com
شهیدی که مخفیانه به نیازمندان کمک میکرد
همسر شهید مرتضی بصیریپور دربارهی او میگوید: " آقا مرتضی بسیار خوش اخلاق بود و تا جایی که در توانش بود به هر کسی که نیاز به کمک داشت، کمک میکرد و برایش فرقی نداشت که آشنا باشد یا غریبه. هدفش کمک به مردم بود. "
وی در ادامه بیان میکند: " همسرم همیشه از همان اول که عضو سپاه شده بود برای رفتن به سوریه میل و علاقه داشت و همیشه به حال شهدا غبطه میخورد، زندگینامه شهدا را مطالعه میکرد و همیشه با لبخند به من میگفت: «من هم باید روزی بروم و از حرم اهلبیت(علیهمالسلام) دفاع کنم». بالاخره رفت و به آرزوی خودش رسید. "
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
📢 فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
💠 @Faseletakhoda3
🌐 www.faseletakhoda.com
📷با لب تشنه در غربت؛ حکایت پرواز مردی از جنس تکلیف
🔹شهید ستوان دوم مرتضی زرهرن با راهنمایی خواهرش در سال ۱۳۷۸ وارد دانشگاه افسری امام علی (ع) شد و پس از چهار سال تحصیل در رشته مهندسی و دانش استحکامات، با گذراندن دوره تکاوری، به عنوان یکی از نیروهای زبده ارتش در تیپ ۲۵۸ تکاور ذوالفقار شاهرود مشغول به خدمت شد.
🔹او با فرماندهی پست مهندسی این تیپ، خدمات ارزندهای در حوزه مهندسی رزمی، ساختوساز پادگانی، تحقیقات صنعتی و جهاد خودکفایی ارائه داد. به دلیل تخصص در پاکسازی میادین مین، حدود دو سال را در مناطق مرزی ایران و عراق صرف خنثیسازی مینهای بهجا مانده از دوران دفاع مقدس کرد.
🔹همرزم او، علیاکبر وحدانی، از لحظات پایانی زندگی این شهید چنین روایت میکند: «حدود ۱۲ ساعت در منطقه جنوب حلب، بدون آب و در میانه درگیری ماندیم. مرتضی تشنه بود، اما وقتی گفتم برویم آب بگیریم، گفت زمانش نیست؛ باید دفاع کنیم. لحظاتی بعد همراه با جمعی از همرزمان به سوی پایگاه ۲ که در محاصره بود حرکت کردیم، و او دیگر برنگشت... انگار تقدیرش این بود که با لب تشنه، همانند مولایش حسین (ع)، به معراج برسد.»
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
📢 فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
💠 @Faseletakhoda3
🌐 www.faseletakhoda.com
📷شهید جواد کوهساری؛ مدافع حرم و مربی تخریبچی با آرزوی شهادت
🔹شهید جواد کوهساری مربی تخریبچی و از رزمندگان زبدهای بود که در تمامی فنون جنگی آموزش دیده بود. او در مأموریت خود در عراق، با وجود بارش گلولهها، به خنثیسازی مینها میپرداخت تا مسیر عبور نیروها را باز کند.
🔹جواد کوهساری همیشه با جملهای خاص از اطرافیان میخواست برای شهادتش دعا کنند و میگفت: «دعا کنید بروم روی مین و شهید شوم.» این آرزو را با لبخند تکرار میکرد و با امید به میدان بازمیگشت. حتی در شب شهادت امیرالمؤمنین(ع)، در مراسم نذری هیئت، از دوستانش خواست برای تحقق آرزوی شهادتش دعا کنند.
🔹پدر شهید کوهساری نیز با اشاره به ارادت ویژه فرزندش به حضرت امام رضا(ع) گفت: «جواد خادم افتخاری آستان قدس بود. او در کنار صاحب نامش، در نزدیکی حرم امام جواد(ع) در فلوجه به شهادت رسید.» وی افزود: «روی هیچیک از مزارهای شهدا، عبارت "ثارالله" درج نشده، اما بر مزار پسرم نوشتهاند: "مدافع حرم ثارالله". فرزندم نخستین شهید مدافع حرم از مشهد در عراق بود.»
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
📢 فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
💠 @Faseletakhoda3
🌐 www.faseletakhoda.com
🔸از زمینهای کشاورزی تا میدان نبرد با داعش؛ روایت زندگی و شهادت بسیجی مدافع حرم، رضا دامرودی
🔹شهید رضا دامرودی اهل روستای دامرود و ورزشکاری فعال در رشتههای فوتبال، فوتسال و پینگپنگ بود که از نوجوانی به بسیج پیوست و شیفته امام حسین(ع) و مراسمهای مذهبی روستا شد. در ۱۷ سالگی وارد دانشگاه دولتی نیشابور در رشته کشاورزی گیاهان دارویی شد و پس از پایان مقطع کارشناسی، با اخلاق نیک و پشتکار بالا زندگی مشترکش را آغاز کرد.
🔹رضا دامرودی در خدمت سربازی به عنوان سرباز نمونه شهرستان جاجرم معرفی شد و پس از پایان خدمت، به نیروی انتظامی سبزوار پیوست. رضا با علاقهای عمیق به اهل بیت، همزمان با فعالیتهای فرهنگی و کار در تاکسی تلفنی، مربی نظامی بسیج بود و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عضو گردان امام حسین(ع) سبزوار شد.
🔹این شهید مدافع حرم با راهاندازی کلینیک گیاهپزشکیاش در روداب به موفقیتهای شغلی رسید، اما عشق به شهادت و دفاع از حرم، آرامش را از او گرفت. اشکهایش برای اجازه رفتن به سوریه، سرانجام نتیجه داد. در مهر ۱۳۹۴، دل از دختر خردسالش، همسر، پدر و مادر برید و بهسوی جبهه مقاومت رفت، جایی که زندگیاش به اوج معنویت رسید.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
📢 فاصله تا خدا
💠 @Faseletakhoda
💠 @Faseletakhoda3
🌐 www.faseletakhoda.com