eitaa logo
فاطمی
426 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
157 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبرهای چندخطی 🔴 فوت ۱۰۵ بیمار کووید-۱۹ در شبانه روز گذشته، مبتلایان جدید ۷۴۹۴ نفر 🔸استاد طب سنتی: افرادی که دارای زمینه بیماری‌های سرد هستند، باید واکسن را تزریق کرده و در کنار آن حجامت را انجام دهند. تزریق واکسن به کودکان نیز زیانی نمی‌رساند. 🔸واکسیناسیون ۹۴ درصد کارمندان دولت کارمندانی که مصوبات را رعایت نکنند جریمه می‌شوند 🔸 رئیس جمهور اواخر هفته جاری به استان زنجان سفر ‌می‌کند 🔸زلزله استان هرمزگان ۹۸ مصدوم داشته است که ۹۳ نفر از آنان نتیجه ترس و استرس بوده و ترخیص شده‌اند. سه هزار واحد مسکونی آسیب دیده است . 🔸زمان ثبت‌نام در نهضت ملی مسکن تا ۱۵ آذرماه تمدید شد. 🔸وام تحصیلی دانشجویان متاهل دو برابر شد 🔸 عرضه اینترنتی تخم مرغ در سراسر کشور با قیمت مصوب هر شانه ۴۳ هزار تومان که ظرف ۲۴ ساعت پس از خرید کالا تحویل مصرف کننده می‌شود‌ 🔸خاندوزی: بانک‌ها فهرست ابر بدهکاران را در سایت خود منتشر کنند 🔸رای «منفی» کمیسیون آموزش مجلس به وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش 🔸رئیس کمیسیون حقوقی مجلس: شرط بندی روی موشک اشکالی ندارد. شرط بندی در شمشیر بازی، سوارکاری اعم از شتر سواری، قاطر سواری مشکلی ندارد. شرط بندی روی هرچیزی که سیستم دفاعی ما را تقویت کند اشکالی ندارد. 🔸 شاخص کل بورس امروز ۲۶ هزار و ۱۷۴ واحد افت کرد و به عدد یک میلیون ۴۱۶ هزار واحد رسید. 🔸سکه بهار آزادی ۱۲میلیون و ۳۵۰ هزارتومان، امامی ۱۲میلیون و ۵۵۰ هزارتومان، گرم طلای ۱۸عیار ۱میلیون و ۲۵۷ هزارتومان، دلار ۲۸ هزار و ۲۸۰ تومان 🔸کشف و ثبت جهانی گونه‌ی جدید ماهی به نام «علی دایی» در قالب یک تیم تحقیقاتی ایرانی و آلمانی، این ماهیان در رودخانه های استان های غربی و جنوب غربی کشور، زیست می کنند. 🔸علی بهادری جهرمی سخنگوی دولت شد 🔸 واکنش خطیب زاده به آزادسازی ۳.۵ میلیارد از پول‌های بلوکه شده ایران؛ در شرایط تحریمی اطلاعات ریز به کسی نمی‌دهیم. 🔸اردوغان در آینده نزدیک به ایران سفر می‌کند 🔸وزیر خارجه ترکیه با اشاره به شعر «خانه دوست کجاست» اثر سهراب سپهری گفت: همواره خانه دوست را در تهران دیدم 🔸کاخ‌سفید: تورم آمریکا تقصیر کروناست نه بایدن ، نرخ تورم در آمریکا طی هفته جاری، به بالاترین میزان در ۳۰ سال گذشته رسیده است. 🔸 مکرون رنگ پرچم فرانسه را تغییر داد و رنگ آبی تیره‌تر از قبل شده است که ارتباط مجدد پرچم کنونی با پرچم ۱۷۹۳ به عنوان نماد انقلاب فرانسه بوده است. 🔸امتیاز هتل بین‌المللی «ترامپ» در واشنگتن به قیمت ۳۷۵ میلیون دلار به یک شرکت واگذار می‌شود. این هتل ۲۶۳ اتاقی از ۲۰۱۶ تا تابستان ۲۰۲۰ حدود ۷۱ میلیون دلار زیان به ثبت رسانده است. ⚽️ درخواست غرامت از قطر در آستانه جام جهانی/ دلیل: معاینه اجباری زنان در فرودگاه @fatemi_ar
🏴 یا فاطمة اشفعی‌لنا فی‌الجنة ▪️شهادت خانم حضرت فاطمه معصومه(سلام‌الله علیها) رو محضر حضرت ولی عصر(عجل‌الله) و ولی نعمتمان حضرت رضا(ع) تسلیت عرض می‌کنیم. 📖 السلام عليكِ يا بنتَ رسول‌الله السلام عليكِ يا بنتَ فاطمةَ و خديجةَ السلام عليكِ يا بنتَ أميرالمؤمنين السلام عليكِ يا بنت‌الحسن و الحسينِ السلام عليكِ يا بنتَ وليِّ اللهِ السلام عليكِ يا أختَ وليِّ‌اللهِ السلام عليكِ يا عَمَّةَ وليِّ اللهِ السلام عليكِ يا بنتَ موسي بن جعفرٍ و رحمةُ اللهِ و بركاته. @fatemi_ar
عظمت حضرت معصومه(س) در کلام و سیره علما 🏴 یا فاطمة‌اِشفعی لنا فی‌الجنة @fatemi_ar
🖤شهادت یا وفات حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) ◾️قبل از آن خوب است اجمالی بر حیات حضرت معصومه (سلام الله علیها) داشته باشیم. 🌹نام شريف آن بزرگوار فاطمه پدرش حضرت موسي بن جعفر (علیه السلام) و مادرش نجمه خاتون است. آن حضرت اوّل ذي القعده سال 173هـ . ق در مدينه منوّره به دنيا آمد. و در سنّ28 سالگي در روز دهم يا دوازدهم ربيع الثاني سال 201هـ . ق در شهر قم از دنيا رفت[1] سپس به سوي قبرستان " بابلان" تشييع شدند و همان جا مدفون گشتند. 🔲 آهنگ سفر از مدینه به خراسان در سال 201 هـ . ق ، همراه عدّه اي از برادران خود براي ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهي ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند، ولي در آنجا عده اي از مخالفين اهل بيت(علیهم السلام) با مأموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عدّه اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند.[2] ◾️روشن است که علل مرگ می تواند گوناگون باشد اما نزد خداوند راه شهادت بهترین وپسندیده ترین راه است. و معلوم است که برای شهادت لازم نیست که حتما فردی با شمشیر در راه خداوند کشته شود بلکه حصول شهادت راه های گوناگون دارد که بنا به علل ذیل شهادت ظاهری این بانوی مطهره بعید نمیباشد. 🌹البته قبل از آن خوب است مستحضر باشیم که طبق حدیثی هر کس بر محبت آل محمد(صلی الله علیه وآله) بمیرد شهید وار مرده است و ایشان که در ملا اعلی نشاندار این محبت راستین هستند از قرب بالائی در وادی شهادت برخوردار هستند. 🔲علل اثبات شهادت ایشان ۱. غم و حزن بسيار ◾️حضرت معصومه (سلام الله علیها) از بچگی با برادر خودش امام رضا (علیه السلام) بسیار مانوس بود و پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا علیه السلام عهده دار امر تعلیم و  تربیت خواهراش شد و از طرفی این انس ایمانی از آن جهت بود که معرفت حضرتش به امام زمانش یک معرفت نورانی و کامل بود، لذا وقتی امام هشتم علیه السلام از مدینه به طرف خراسان بالاجبار کشانده شدند این فراق بر  حضرت معصومه (س)  خیلی سنگین گذشت. و هنگامی که در ساوه تمام برادران به شهادت رسیدند این داغ به اوج خود رسید و بر اثر شدّت تألمات بیمار گشت[4]  🌹حضرت در حالي كه از غم وحزن بسيار مريضه بود با احساس نا امني در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببريد ، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود:" شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد"[5] ۲. مظالم حکومت ◾️از صفحات تاریخ روشن است که خلیفه عباسی مامون دشمن سرسخت اهلبیت(علیهم السلام) بودو به بهانه گوناگون بر دوستان اهلبیت(علیهم السلام) ظلم روا می داشت و امام رضا (علیه) را به شهادت رساندبر طبق این شواهد و بنا بر سیاست حاکم بر آن زمان امکان قوی هست که مامون  می خواست حضرت معصومه (سلام الله علیها) را از بین ببرد چون او از مقامات علمی و تبلیغی حضرت معصومه (سلام الله علیها) آگاه بود و می دانست که همراهی حضرت معصومه (سلام الله علیها) با امام رضا (علیه السلام) دولت او را نابود خواهد کرد بخاطر همین آمدن  حضرت معصومه (سلام الله علیها) با همراهانش؛ مامون را سخت در اضطراب فرو برد او نمی خواست این کاروان به امام رضا (ع) ملحق بشود به علت همین دستور داد تا در مسیر، مامورانش به کاروان حضرت حمله کنند. نتیجه: لذا بر مبنای این شواهد دست یافته و جریان ظلم بنی عباس که بسیاری از سادات را احاطه کرده بود و نوعا به کشتار آنها می انجامید شایسته است رفتن از دنیا را برای ایشان به شهادت تعبیر کنیم و بگوییم که ایشان شهیده شدند. 📚منابع: [1]  وسيله المعصوميّه, ص 65 به نقل از نزهه الابرار. [2]زندگاني حضرت معصومه , مهدي منصوري , ص 14 [3] درياي سخن , سقازاده تبريزي [4] ودیعه آل محمد صلی الله علیه و آله، ص 12
عادت‌هایی که احتمال ابتلا به دیابت را بالا میبرد ! ‌ ▫️صبحانه نخوردن ▫️پرخوری و چاقی شکم ▫️بی‌تحرکی و ورزش نکردن ▫️عدم دریافت نور کافی خورشید ▫️گرم کردن غذا در ظروف پلاستیکی ▫️رژیم غذایی با پروبیوتیک کم ▫️شب بیداری‌های طولانی مدت ▫️کمبود مصرف کافئین
✍️ 💠 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهان‌کاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :«داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا می‌خوای بیای؟» از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بی‌صدایم مقاومت مصطفی را شکست که بی‌هیچ حرفی سر جایش نشست و می‌دیدم زیر پرده‌ای از خنده، نگاهش می‌درخشد و به‌نرمی می‌لرزد. 💠 مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل به‌زحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت. باران به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم و او ساده شروع کرد :«شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح می‌کردم.» 💠 و من از همان سحر منتظر بودم حرفی بزند و امشب قسمت شده بود شرح را بشنوم که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید :«چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.» نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر اینهمه احساسش کلمه کم آورده بودم که با آهنگ آرمشبخش صدایش جانم را نوازش داد :«همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید، می‌تونید تا آخر عمر بهم کنید؟» 💠 طعم به کام دلم به‌قدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لب‌هایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت. در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر در زینبیه عقد کردیم. 💠 کنارم که نشست گرمای شانه‌هایش را حس کردم و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در بلند شده بود که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین را خرج کرد :«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!» از حرارت لمس احساسش، گرمای در تمام رگ‌هایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که ضربه‌ای شیشه‌های اتاق را در هم شکست. 💠 مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانه‌هایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم. بدن‌مان بین پایه‌های صندلی و میز شیشه‌ای سفره مانده بود، تمام تنم میان دستانش از ترس می‌لرزید و همچنان رگبار به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره می‌خورد. 💠 ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد را می‌شنیدم :«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!» مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم می‌کرد :«زینب حالت خوبه؟» زبانم به سقف دهانم چسبیده و او می‌خواست بدنم را روی زمین بکشد که دستان ابوالفضل به کمک آمد. خمیده وارد اتاق شده بود و شانه‌هایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید. 💠 مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجره‌های بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را می‌کوبید که جیغم در گلو خفه شد. مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر گوشه یکی از اتا‌ق‌ها پناه گرفته بود، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید. 💠 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی هراسان دنبال اسلحه‌ای می‌گشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بی‌شرف‌ها دارن با و دوشکا می‌زنن، ما با کلت چی‌کار می‌خوایم بکنیم؟» روحانی مسئول دفتر تلاش می‌کرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجره‌های دفتر را به رگبار بسته بودند. 💠 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنه‌ای دید که لب‌هایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟» من نمی‌دانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری عادت شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«می‌خوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!» 💠 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشی‌گری ناگهانی‌شان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم ایران می‌بینن! دستشون به نمی‌رسه، دفترش رو می‌کوبن!» سرسام مسلسل‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد، می‌ترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم می‌لرزیدم. 💠 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونه‌های مصطفی از همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش می‌چرخید. از صحبت‌های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده‌اند که یکی‌شان با تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمی‌تونیم کنیم!»... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
✍️ 💠 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد :«یا اینجا همه‌مون رو سر می‌برن یا می‌کنن! یه کاری کنید!» دستم در دست مادر مصطفی لرزید و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد و حال مصطفی را به‌هم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد :«نمی‌بینی زن و مادرم چه حالی دارن؟ چرا بیشتر تن‌شون رو می‌لرزونی؟» 💠 ابوالفضل تلاش می‌کرد با موبایلش با کسی تماس بگیرد و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید :«فکر می‌کنی سه ماه پیش چجوری ۴۸ تا زائر رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟ هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!» ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد و بی‌توجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند :«بچه‌ها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمی‌تونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.» 💠 مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت :«بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.» و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد :«اگه یه آرپی‌جی باشه، خودم می‌زنم!» 💠 انگار مچ دستان در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد و تنها یک جمله گفت :«من میرم آرپی‌جی رو ازشون بگیرم.» روحانی دفتر محو مصطفی مانده و دل من و مادرش از نفس افتاد که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد :«در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز می‌زنه!» 💠 و ابوالفضل موافق رفتن بود که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد :«شما کلتت رو بده من پوشش میدم!» تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجره‌ها و دیوار ساختمان می‌خورد و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر می‌شد که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد. 💠 مصطفی با گام‌های بلندش تا پشت در رفت و طنین طپش قلب عاشقم را می‌شنید که به سمتم چرخید، آسمان چشمان روشنش از ستاره باران شده بود و با همان ستاره‌ها به رویم چشمک می‌زد. تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد و ندید نفسم برایش به شماره افتاده که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد. یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود که به سمت نفر بعدی رفت و او بی‌آنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد. 💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال می‌زدم که او هم از دست چشمانم رفت. پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمی‌خواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشک‌هایم همه می‌شد و در گلو می‌ریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدن‌مان نگذشته و دامادم به رفته بود. 💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی می‌کرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند. ندیده تصور می‌کردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمی‌دانستم چند نفر او را هدف گرفته‌اند که کاسه شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد. 💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلوله‌ها از دستم رفته بود که میان گریه به (علیهاالسلام) التماس می‌کردم برادر و همسرم را به من برگرداند. صدای بعضی گلوله‌ها تک تک شنیده می‌شد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!» 💠 با گریه نگاهش می‌کردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که به‌سرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!» خط گلوله‌ها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس می‌کردم کار مصطفی را ساخته‌اند که باز به جان دفتر افتاده‌اند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد. 💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانی‌اش عرق می‌رفت، گوشه‌ای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفس‌نفس می‌زد. یک دستش آرپی‌جی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمی‌شد دوباره قامت بلندش را می‌بینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بی‌توجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد. 💠 آرپی‌جی روی شانه‌اش بود، با دقت هدف‌گیری می‌کرد و فعلاً نمی‌خواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 صفحه ۶۰۰ قرآن کریم به چهارده معصوم وتمام شهدا سلامتی اقا امام زمان شفای تمام مریضها قرائت شود
محرمانه‌ها 1⃣ قهرمان ‎جودو ایران در خیابان‌های کرمانشاه ‎دستفروشی می‌کند! مسعود رستگار، جودوکار کم‌شنوای ایران که همین چندروز پیش در پاریس برای ایران مقام جهانی آورد؛ حالا کنار خیابان دست‌فروشی می‌کند. 2⃣ آیا ماه‌عسل رئیسی تمام شده است؟ محمدعلی نمازی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران: رئیسی در عمل به قول‌هایی که در زمان انتخابات داده موفق نبوده است. اولویت وی باید وزارت امور خارجه و لغو تحریم‌ها باشد، اما در این زمینه اظهارات متعارضی از مسئولین مربوطه شنیده می‌شود. در بُعد اقتصادی و معیشت خانوار‌ها و اشتغال جوانان نیز نه تنها شاخص‌های اقتصادی نشانگر بهبود نیست بلکه وضعیت بدتر شده است. از سویی افزایش نرخ ارز نشان می‌دهد که فعالان عرصه اقتصاد امیدی به بهبود اوضاع ندارند. از لحاظ اجتماعی نیز با توجه به فضای ناامیدی که در جامعه وجود دارد، رئیسی و دولتش نتوانسته‌اند، این فضا را تغییر دهند./فرارو 3⃣ ۴۰ درصد باغ‌های چای ایران ویلا شدند آمارها نشان می‌دهد طی دو دهه اخیر تولید چای ایرانی کاهشی بوده است. در این خصوص محمد صادق حسنی، مدیر اجرایی سندیکای چایگفته «تا قبل از سال ٧٩ میزان تولید سالانه چای میانگین ۶۵ هزار تن بود، اما با اصلاح ساختار تشکیلاتی چای توسط دولت در آن سال، تولید کارخانه‌ها انبار شد و خرید محصول از کشاورزها کاهش یافت. رهاسازی سال ٧٩ ضربه بزرگی بر پیکره تولید چای داخلی وارد کرد، باغ چای و خرج‌های جانبی آن مثل کشت برگ، تهیه ابزار آلات و حمل و تحویل به دولت، برای چای‌کار دیگر توجیه اقتصادی نداشت و از طرفی بهای برگ سبز نمی‌توانست هم‌پای افزایش نرخ تورم رشد کند. درنتیجه بسیاری از باغداران باغ‌های خود را رها کردند و بنابر داده‌های آماری از سال ٧٩ به بعد ۴٠ درصد باغ‌های کشت چای تغییر کاربردی داده‌اند.» 4⃣ ۲۸ میلیون ایرانی زیرخط فقرند روزنامه فرهیختگان نوشته نرخ فقر یا همان نسبت جمعیت زیرخط فقر به‌کل جمعیت کشور از حدود ۲۰ درصد در سال ۱۳۸۵ به ۲۴ درصد تا سال ۱۳۹۲ و به ۳۳ درصد تا سال ۱۳۹۸ رسیده است. طبق این گزارش در سال ۱۳۸ع کل جمعیت زیرخط فقر مطلق ۱۴ میلیون نفر بوده‌اند که حالا در سال ۱۳۹۸ به بیش از ۲۷ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر رسیده است. درحالی که طی سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۸ جمعیت کشور با رشد ۱.۲ برابری از ۷۰ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر به ۸۴ میلیون نفر رسیده اما طی این مدت جمعیت زیرخط فقر کشور با رشد ۲ برابری از ۱۴ به ۲۸ میلیون نفر رسیده است. 5⃣ چوب حراج به هتل ترامپ سازمان ترامپ برای واگذار کردن امتیاز هتل بین‌المللی «ترامپ» در واشنگتن به قیمت ۳۷۵ میلیون دلار با شرکت سرمایه گذاری «سی‌جی‌آی مرچنت» به توافق رسیده است. این هتل ۲۶۳ خوابی که مالک اصلی ساختمان آن دولت آمریکاست، از سال ۲۰۱۳ میلادی طبق یک قرارداد اجاره ۶۰ ساله (قابل تمدید به مدت ۴۰ سال دیگر) به شرکت معاملاتی دونالد ترامپ واگذار شده بود.طبق گزارش یکی از کمیسیون‌های وابسته به کنگره، شرکت ترامپ در فاصله سال‌های ۲۰۱۶ تا تابستان ۲۰۲۰ میلادی حدود ۷۱ میلیون دلار زیان به ثبت رسانده است. 6⃣ امارات: به دنبال کاهش تنش با ایرانیم قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس دولت امارات: ما همچنان درباره دخالت ایران در عراق، سوریه و یمن نگرانی‌های جدی داریم اما گام‌هایی برای تنش‌زدایی برداشته‌ایم. ما هیچ نفعی در درگیری نداریم. برای ایران هم بهتر خواهد بود که با همسایگانش همکاری داشته باشد. تعامل بهترین گام رو به جلو است. 7⃣ عطریانفر: شورای نگهبان از سیاست‌های انقباضی دست بردارد عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی: در اولین جلسه بعدی، ارکان جدید مشخص خواهند شد. در کنگره بعدی که احتمالا ابتدای سال آینده برگزار خواهد شد، از «اسحاق جهانگیری» دعوت خواهیم کرد تا اگر تمایل داشت به شورای مرکزی برگردد.اگر در انتخابات فعال نباشیم به این معناست که دچار انفعال شده‌ایم. @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺‏آخرین گزارش رسمی وزارت بهداشت مقایسه مرگ و میر کرونایی‌ها بر حسب دریافت واکسن نشان می‌دهد که واکسیناسیون تاثیر بسیار چشمگیری در کاهش نرخ فوت ناشی از کرونا در تمامی گروههای سنی داشته است. 🔹اگر ۶ماه تاخیر در واکسیناسیون انجام نمی‌شد مرگ و میر چقدر کمتر بود؟
خبرهای تازه 🔴 رئیسی: صندوق ملی مسکن هرچه سریع‌تر فعال شود رئیس‌جمهور در جلسه شورای ‌عالی مسکن: صندوق ملی مسکن به عنوان زیرساخت تامین مالی نهضت ملی ساخت مسکن باید هر چه سریع‌تر فعال شود. استانداران نیز باید شورای مسکن استان را به طور منظم و دو هفته یکبار تشکیل دهند تا آثار این نهضت پدیدار شود. استانداران پیگیر تسهیل مجوزهای صدور ساخت مسکن باشند. 🔴 ۹۰ درصد دانش‌آموزان ۱۲ تا ۱۸ ساله واکسینه شدند اعظم گودرزی، سرپرست دفتر سلامت و تندرستی وزارت آموزش و پرورش: تا ۱۵ آبان، ۹۰.۱۹ درصد دانش‌آموزان ۱۲ تا ۱۸ ساله دُز اول و ۳۵.۲۹ درصد این دانش‌آموزان دُز دوم واکسن واکسن کرونا را دریافت کرده‌اند. برای حدود ۱۰ درصد دانش‌آموزان باقیمانده که تاکنون برای تزریق واکسن کرونا اقدام نکرده‌اند، همچنان تعدادی از پایگاه‌های واکسیناسیون فعال است. 🔴 فیاضی از مجلس رای اعتماد نگرفت نمایندگان مجلس شواری اسلامی به مسعود فیاضی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش رای اعتماد ندادند. 🔴 سرپرست بعدی وزارت آموزش و پرورش با اذن رهبری انتخاب میشود طبق قانون درصورت رای نیاوردن وزیر پیشنهادی در انتخاب دوم رئیس جمهور طی 3 ماه سرپرست بعدی وزارت آموزش و پرورش باید با اذن رهبری انتخاب شود. 🔴 فرصت یک هفته‌ای برای معرفی وزیر جدید آموزش و پرورش «حاجی‌دلیگانی» عضو هیئت رئیسه مجلس: طبق قانون رئیس‌جمهور تنها یک بار می‌تواند برای یک وزارتخانه‌ سرپرست تعیین کند. یعنی آقای رئیس‌جمهور تنها یک هفته زمان دارد تا فردی دیگر را برای تصدی وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفی کند. 🔴 اعتراف صهیونیست‌ها به شکست در سوریه؛ برکناری بشار اسد دیگر مطرح نیست منابع بلندپایه امنیتی رژیم صهیونیستی با اعتراف به بازگشت «بشار اسد» به قدرت با وجود تمام تلاش‌های موجود برای سقوط دمشق، مانند واشنگتن و سایر همپیمانان عرب خود در منطقه، دیگر پذیرفته‌اند که گزینه براندازی نظام سوریه بیهوده بوده است. روزنامه «رأی الیوم» با انتشار گزارش منتشر شده در روزنامه عبری «اسرائیل هیوم» نوشت: اسرائیل رسما به شکست خود اعتراف می‌کند و می‌داند که برکناری اسد، دیگر یک گزینه نیست و وی پس از گذشته نزدیک به ده سال، در حال گسترش نفوذش در سراسر سوریه است 🔴 بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون روی تخت بیمارستان ‌محمد کاسبی این روزها به دلیل تبعاتِ ابتلا به کرونا و دردِ قفسه سینه، مشکل ریه‌ و قلب هنوز در بیمارستان بستری است. 🔴 ارمنستان: اوضاع در خطوط مرزیِ باکو وخیم است سفیر ارمنستان در روسیه گفته وضعیت در مرز با جمهوری آذربایجان بسیار وخیم است. دیروز ارمنستان اعلام کرد که نیروهای مسلح این کشور تلفات قابل توجهی به باکو وارد کرده‎اند. پارلمان ارمنستان هم از کشته‎شدنِ ۱۵ سرباز ارمنی در درگیری‌های مرزی خبر داده است. 🔴 یخبندان در راه ۱۸ استان/ هوای شهرهای بزرگ آلوده می‌شود مدیرکل پیش‌بینی هواشناسی: در دو روز آینده در شمال‎شرق کشور دمای هوا ۷ تا ۱۴ درجه کاهش می‌یابد. فردا در ۱۸ استان کمینه دما صفر و زیر صفر درجه خواهد بود. از ۲۷ تا ۲۹ آبان در اغلب مناطق کشور جوی آرام داریم، این موضوع موجب افزایش غلظت و انباشت آلاینده‌های جوی در شهرهای صنعتی و پرجمعیت خواهد شد. 🔴 ۲۵ کشته نتیجه درگیری های امروز ارمنستان و جمهوری آذربایجان خبرگزاری آرم تایمز ارمنستان:خبرگزاری ارمنستان از کشته شدن ده نظامی این کشور خبر داد. ۴ نفر دیگر از نیرو‌های ارمنستان زخمی شده اند.براساس این گزارش ۱۵ نفر از نیرو‌های جمهوری آذربایجان نیز طی این نبرد‌ها کشته شده اند. fatemi_ar
🏴 معصومه‌ی بهشت رهبرانقلاب‌: 🔹ما باید از حضرت معصومه علیها‌السلام، بیشتر استفاده کنیم. ایشان امامزاده بلافصل است. دختر امام، خواهر امام، عمه امام، خیلی عظمت دارد. در زیارت نامه ایشان آمده: «ای فاطمه معصومه! تو برای ورود من به بهشت شفاعت کن، چون نزد خدا دارای شأن و مقام بزرگی هستی.»۱۳۷۱/۰۴/۲۸ @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
400 نجومی‌بگیر 🔺 نام ۴۰۰ نجومی بگیر محرز شده که باید نامشان را افشا کنیم تا مردم هم آن‌ها را بشناسند @fatemi_ar
من همینم که هستم! خطرناک‌ترین جمله... 🔸اگه من و شما هم به طور غیرمستقیم و یا ناخواسته این جمله تو ذهن‌مون نقشی داره، باید خیلی مراقب باشیم که از دام رکود، سکون و فسیل شدن نجات پیدا کنیم. یادتون باشه 🍃 انسان‌های بزرگ حتی از کودکان هم درس می‌گیرن. 🍃 اساتید باتجربه بیشتر از واژه «نمی دونم» استفاده می‌کنن. 🍃 دانشمندان توانمند تو خیلی از موارد میگن: «در تخصص من نیست» 🍃 و انسان‌های وارسته بیشتر اوقات سکوت می‌کنن و میگن «نظر شما چیه؟» 🔸اگه همیشه اطراف ما کسانی باشن که با «به به» و «چه چه» ما رو همراهی کنن، به تدریج سقوط می‌کنیم. @fatemi_ar
✍️ 💠 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد :«یا اینجا همه‌مون رو سر می‌برن یا می‌کنن! یه کاری کنید!» دستم در دست مادر مصطفی لرزید و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد و حال مصطفی را به‌هم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد :«نمی‌بینی زن و مادرم چه حالی دارن؟ چرا بیشتر تن‌شون رو می‌لرزونی؟» 💠 ابوالفضل تلاش می‌کرد با موبایلش با کسی تماس بگیرد و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید :«فکر می‌کنی سه ماه پیش چجوری ۴۸ تا زائر رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟ هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!» ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد و بی‌توجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند :«بچه‌ها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمی‌تونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.» 💠 مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت :«بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.» و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد :«اگه یه آرپی‌جی باشه، خودم می‌زنم!» 💠 انگار مچ دستان در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد و تنها یک جمله گفت :«من میرم آرپی‌جی رو ازشون بگیرم.» روحانی دفتر محو مصطفی مانده و دل من و مادرش از نفس افتاد که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد :«در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز می‌زنه!» 💠 و ابوالفضل موافق رفتن بود که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد :«شما کلتت رو بده من پوشش میدم!» تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجره‌ها و دیوار ساختمان می‌خورد و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر می‌شد که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد. 💠 مصطفی با گام‌های بلندش تا پشت در رفت و طنین طپش قلب عاشقم را می‌شنید که به سمتم چرخید، آسمان چشمان روشنش از ستاره باران شده بود و با همان ستاره‌ها به رویم چشمک می‌زد. تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد و ندید نفسم برایش به شماره افتاده که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد. یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود که به سمت نفر بعدی رفت و او بی‌آنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد. 💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال می‌زدم که او هم از دست چشمانم رفت. پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمی‌خواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشک‌هایم همه می‌شد و در گلو می‌ریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدن‌مان نگذشته و دامادم به رفته بود. 💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی می‌کرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند. ندیده تصور می‌کردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمی‌دانستم چند نفر او را هدف گرفته‌اند که کاسه شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد. 💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلوله‌ها از دستم رفته بود که میان گریه به (علیهاالسلام) التماس می‌کردم برادر و همسرم را به من برگرداند. صدای بعضی گلوله‌ها تک تک شنیده می‌شد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!» 💠 با گریه نگاهش می‌کردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که به‌سرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!» خط گلوله‌ها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس می‌کردم کار مصطفی را ساخته‌اند که باز به جان دفتر افتاده‌اند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد. 💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانی‌اش عرق می‌رفت، گوشه‌ای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفس‌نفس می‌زد. یک دستش آرپی‌جی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمی‌شد دوباره قامت بلندش را می‌بینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بی‌توجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد. 💠 آرپی‌جی روی شانه‌اش بود، با دقت هدف‌گیری می‌کرد و فعلاً نمی‌خواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
تهِ تهِ همه‌ی ناامیدی‌ها نداشتن‌ها بن‌بست‌ها نرسیدن‌ها بد آوردن‌ها شكست‌ها «خدا» رو داری❤️ که آغوشش رو برات باز کرده ناامیدی چرا؟ 🌙 شبتون بخیر @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا