فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ذکر روز چهارشنبه
📿 صد مرتبه «یا حَیُّ یا قَیّومْ»
"زیارت امام موسی کاظم🌹، امام رضا🌹، امام جواد🌹 و امام هادی🌹 علیهمالسلام در روز چهارشنبه"🌹
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَی آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّی أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَی اللهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًی لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. 🌹
سلام بر شما ای دوستان خدا، سلام بر شما ای حجتّهای خدا، سلام بر شما ای نور خدا در تاریکیهای زمین، سلام بر شما، درودهای خدا بر شما و بر خاندان پاکیزه و پاکتان، پدر و مادرم فدایتان، به راستی خدا را خالصانه پرستیدید و در راه خدا آنچنانکه شایسته بود جهاد نمودید تا مرگ شما را دربر گرفت، لعنت خدا بر دشمنانتان از تمام پریان و آدمیان، من به سوی خدا و به سوی شما از دشمنانتان بیزاری میجویم، ای سرور من یا ابا ابراهیم موسی بن جعفر، ای سرور من یا ابا الحسن علی بن موسی، ای سرور من یا ابا جعفر محمّد بن علی، ای سرور من یا ابا الحسن علی بن محمّد، من دلبسته شما هستم، ایمان دارم به نهان و آشکار شما، در این روز شما که روز چهارشنبه است از شما درخواست پذیرایی دارم، و به بارگاه شما پناه میجویم، پس مرا پذیرا باشید و پناهم دهید، به حقّ خاندان پاکیزه و پاکتان🌹
@fatemi_ar
✋
اتمامحجت حاجقاسم با روحانی
🔺سردار حاجی زاده در گفتگو با کیهان:
🔹در دولت دوم آقای روحانی جلسهای با او گرفتیم. سردار جعفری فرمانده کل سپاه بود. حاج قاسم سلیمانی بود. بنده بودم. چند نفری به آنجا رفتیم. آن جلسه برای چه بود؟ جلسه خیلی صریح و تند بود. حاج قاسم مخالف دیپلماسی نبود. در واقع نه موافق بود و نه مخالف. ایشان مخالف وابستگی و سازش بود. میگفت: از این طریق به جایی نمیرسید. در آن جلسه حاج قاسم با آقای روحانی خیلی صریح حرف زد.
🔹 اگر یادتان باشد رهبری صحبتی میکرد هفته بعد آقای روحانی موضع میگرفت، سپاه را تخریب میکرد، هر روز به خودیها حمله میکرد. در آن جلسه که ما با آقای روحانی داشتیم پیام جلسه این بود و همه این را گفتیم که آقای روحانی ما کمک شما هستیم. آدم نباید خودزنی کند. ما توان و امکانی داریم میخواهیم به دولت شما کمک کنیم.
🔹 دیدید در بحرانهایی که پیش آمد مانند سیل و زلزله و مسائل مختلف واقعاً سپاه پای کار بود. آدم نیروی خودش را نمیزند؛ این چه حرفی است که شما میزنید!
🔹بعد هم گفتیم اگر این حرفها را بزنید برای ما قابل تحمل نیست. شما هر روز مخالفتی میکنید. دفاع از انقلاب و ملت و نظام و رهبری خط قرمز ما است فکر نکن همیشه میتوانی این حرف را بزنی ما هم سکوت کنیم.
🔹 عین جمله حاج قاسم این بود که گفت: آقای روحانی! میخواهی مسیر احمدینژاد را بروی؟ تو هم میخواهی مثل او بشوی؟ مردم به تو رأی دادهاند و رئیسجمهور شدی بیا دست به دست هم دهیم کمک کنیم کشور را درست کنیم. برای چه خودزنی میکنی؟ برای چه هر روز به خودمان حمله میکنی؟ بیا مشکلات را حل کنیم.
🔹بعضی مواقع در جلسه مواردی را داشتیم که حاج قاسم مخالف صد درصد موضوعی بود، ولی موقعی که معلوم میشد نظر رهبر معظم انقلاب چیز دیگری است از آن لحظه به بعد نظر خود را کنار میگذاشت. این یک ویژگی برجسته حاج قاسم بود. اینکه میگویید بعضیها تفسیر، تعبیر و مصادره میکنند، اخلاق و مدیریت، تیزبینی خوب است و خیلیها هم دارند، ولی قاسم نمیشوند. نقطه برجسته این است که انسان امر، ولی را عمل کند.
✅ @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
جبهه امروز کجاست؟
🔺حاج حسین یکتا:
🔹جبهه امروز کجاست؟ جبهه محلهست
🔹مسجد باید بیت الاحزان همه باشه
🔹امام گفت مسجد سنگر است، ما رو بردن تو فرهنگسرا
🔹انقلابیِ بیقرار شده کارمندِ مستقر!
🔹آخرشب نباید بخوابی، باید بیفتی
🔹ما مسجد کادرساز میخوایم
🔹کسی نباید ما رو جمع کنه، ما باید همه رو جمع کنیم
🔹کار باید مسجدمحور و محلهمحور باشه
🔹هر خونه باید یه پرونده اجتماعی داشته باشه
@fatemi_ar
✋
بررسی چند مفهوم سواد رسانه ای
🔺 فیلترینگ حبابی
در این فرآیند با استفاده از فعالیت های قبلی شما، شما را در حلقهای بسته گرفتار میسازد که موجب میشود شما از دستیابی (حتی تصادفی) به اخبار و یا ایدههای مخالف سلیقهتان محروم شوید.
در واقع در فیلترینگ حبابی شبکه های اجتماعی بنا به شناختی که از کاربرانشون دارند، نتایجی رو به اونها نشان میدهند که از نظر خود بیشترین سنخیت رابا کاربر داره و در نتیجه دور کاربر یک حباب از علایقش شکل می گیرد. این امر موجب میشه که فعالیت های شما در گذشته ، روی نتایجی که در آینده می بینید تاثیر بگذارد و بگفته الی پاریسر،فیلترینگ حبابی: یعنی آنچه اینترنت از معرض شما دور نگاه می دارد.
در فیلترینگ حبابی شما از کاری که بطور نامحسوس برایتان انجام می شود بر خلاف فیلترینگ هوشمند ناراحت و عصبی نخواهید شد، بلکه احساس می کنید چقد خوب که زود و سریع به مطالب باب میلتان رسیدید.
🔺 گوگل پلی منطقه ای
بر اساس تحریم های صورت گرفته بر کشور های مختلف ، خدمات گوگل برای کشورهای مذکور بطور نامحسوس تغییر میکند برای مثال نرم افزار گوگل پلی که برای کشورها نمایش داده میشود بطور هوشمندی متفاوت است و برخی قابلیت ها برایشان نمایش داده نمیشود.
و به همین دلیل و با توجه به فیلترینگ حبابی ، امتیاز بندی ها، نظر سنجی ها، نظرات کابران در کاربری نرم افزارهای گوگل پلی نیز نسبت به منطقه ها به صورت مختلف در معرض نمایش کاربران قرار میگیرد.
🔹برای مثال :
جملات فارسی و نکات منفی در قسمت نظرات اینستاگرام برای همه ی مردم دنیا نمایش داده نمیشود بلکه در کلونی خاص و منطقه ی خاص قابل مشاهده می باشد.
آیا حمله ای اثرگذار بر پیکرهدی اینستاگرام صورت گرفت؟
🔰 بر اساس تعاریف مطرح شده :
🔸 رویکردهای مثبتی در فضای مجازی در مورد کاهش امتیاز اینستاگرام انجام شد ، با توجه به فیلترینگ حبابی و منطقه ای بودن خدمات گوگل پلی ، فقط از سوی کاربران ایرانی ایجاد و مشاهده شد. امتیاز این نرم افزار در ایران و برخی کشورهای شرکت کننده در پویش پایین آمده بود ، و امتیاز کلی اینستاگرام تغییری نکرد.
🔸 در همین راستا برخی رسانه ها نیز گزارش هایی مبنی بر حذف شدن نظرات کاربران توسط گوگل پلی ارایه کردند !
شایان ذکر است این حرکت مزایای زیر را می تواند در پی داشته باشد :
- ایجاد موجی از نارضایتی عمومی و بدبینی به یک نرم افزار
- باعث هم افزایی و یک صدایی در یک اقدام در فضای مجازی، که مشابه آن در ایران کمتر دیده شده است.
🔰 نکات مهم و قابل تامل:
آیا تضمینی وجود دارد که حتی اگر سهام و ارزش یک شبکه اجتماعی به شدت کاهش یابد ، دوباره اقدامی مشابه انجام ندهد!؟! در مقابل این گونه پویش ها کوچکترین اقدام عذرخواهی پلتفرم مذکور است ... که آن هم اتفاق نیفتاد!
🔸آیا ایدئولوژی ها و اهداف کلان یک شبکه اجتماعی به همین راحتی تغییر میکند؟!؟
🔴 کلام آخر
متأسّفانه در فضای مجازیِ کشور ما هم که آن رعایتهای لازم با وجود این همه تأکیدی که من کردم صورت نمیگیرد و در یک جهاتی واقعاً ول است، که بایستی آن کسانی که مسئول هستند حواسشان باشد. همهی کشورهای دنیا روی فضای مجازیِ خودشان دارند اِعمال مدیریّت میکنند، [در حالی که] ما افتخار میکنیم به اینکه ما فضای مجازی را ول کردهایم! این افتخار ندارد؛ این به هیچ وجه افتخار ندارد. فضای مجازی را بایستی مدیریّت کرد. ۱۴۰۰/۰۱/۰۱
سخنرانی نوروزی آیت الله خامنه ای خطاب به ملت ایران
🔻مخاطبین گرامی!
🔸باید دقت کنیم ، مدیریت و نظارت بر فضای مجازی به معنای ایجاد محدودیت و عدم بکارگیری خدمات مختلف در فضای مجازی نیست !
✴️ با بررسی نتایج این پویش، امید است ، مسولین محترم و متولیان فضای مجازی در کشور فکری به حال فضای مجازی ول ! کنند...
قطعا با اینگونه رفتارها،مکتب و سیره ی اسوه ی مقاومت از بین نخواهد رفت، اما باید به این نکته توجه ویژه ای کنیم که دست از تلاش برنداریم و جهاد تبیینی را پیش بگیریم..
مسکن های کوتاه مدت ، خوشی های زودگذر درمان اینگونه غده های بزرگ و ویرانگر نیست ...
باید فکری اساسی کنیم ...
نمایندگان محترم مجلس، لطفاً فکری به حال فضای مجازی ول کنید..
ما نگرانیم
اما به تاسی از اسوه ی مقاومت ، ما نمیترسیم...
✍️«ش.ابراهیمی»
#سواد _مجازی
@fatemi_ar
✨﷽✨
🔰عاقبت آزادیهای بی قید و بند!
✍️به نقل از یکی از روحانیون: دختری حدود 20 ساله در دانشگاه برای مشاوره به من مراجعه کرده بود و میگفت: من عاشق شدهام! گفتم: عاشق چه کسی؟ گفت: عاشق شوهر خالهام شدهام! و این صرفا یک عشق ظاهری و قلبی نیست بلکه قضیه ازدواج در میان است! به خانمش که خاله من است گفته میخواهد زن دیگری بگیرد. گفتم: چند سالش است لابد خیلی خوش تیپه؟! گفت: شاید برای دیگران نباشه چون حدود 60 سال دارد ولی برای من هست! گفتم: حتما خیلی پولدار است؟ گفت: نه راننده مردم است! بعد با نگاهی طلبکارانه به من گفت: حاج آقا! حالا هم پیش شما نیامدهام به من بگویید استغفرالله و از این حرفها، بلکه آمدهام که به من بگویید مادرم را چکار کنم؟
مادری که شنیده شوهر خواهرش میخواهد دوباره زن بگیرد سکته ناقص را زده است اگر بفهمد زن دوم این آقا، دختر خودش است حتما میمیرد! گفتم: قبول داری خیلی عجیب است دختری بیست و یکی دو ساله با مردی حدود 60 ساله ازدواج کند؟ گفت: راستش را بخواهید نمیدانم چی شد ولی ما همیشه مسافرت میرفتیم خیلی با شوهر خالهام راحت بودم مثل پدرم بود والیبال بازی میکردم. توپ بر سر و کله من میزد و درد دلهای خصوصی، پیامهای قشنگ و عاشقانه، حتی پدر و مادرم میدانند که من با شوهرخالهام راحتم اما خبر از عشق ما ندارند. خلاصه بعد از مدت طولانی دختر گلم، دختر گلمهایش، تبدیل به همسر گلم شد.
حضرت علی علیه السلام درباره سخن گفتن با زن نامحرم فرمود: ای بندگان خدا! بدانید که گفتگو و اختلاط مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دلها را منحرف میسازد. و پیوسته به زنان چشم دوختن؛ نور چشم دل را خاموش میگرداند. به دستورات دینمان اسلام اعتماد کنیم.
📚بحارالانوار، ج 74، ص 291
@fatemi_ar
💐🍃💐🍃💐
🍃💐🍃
💐🍃💐
🍃
💐
⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅
💠#قسمت_سوم : آرزوی بزرگ
.
پدرم همیشه آرزو داشت درس بخونه ... دلش می خواست رشد کنه و روزی بتونه از اون زندگی بردگی نجات پیدا کنه ... با تصویب قانون جدید، انگار روح تازه ای توی پدرم دمیده شده بود ... نه مادرم و نه هیچ کدام از همسایه ها ... امیدی به تغییر شرایط نداشتن ... اما پدرم تصمیمش رو گرفته بود ... می خواست به هر قیمتی شده ... حداقل یکی از بچه هاش درس بخونه ...و اولین قدم رو برداشت ... .
.
اون شب وقتی به خونه برگشت غرق خون بود ... صورت سیاهش ورم کرده بود و پاره شده بود ... بدنش هم اوضاع خوبی نداشت ...
اومد داخل و کنار خونه افتاد ... مادرم به ترس دوید بالای سرش ... در حالی که زیر بغل پدرم رو گرفته بود ... اشک بی امان از چشم هاش پایین می اومد ...
.
- مگه نگفتی این بار دیگه درست میشه ... پس چرا به جای بیمارستان اومدی خونه؟ ... چرا با این وضع نرفتی پیش دکتر؟ ... بهت گفتم دست بردار ... بهت گفتم نرو ... بهت گفتم هیچی عوض نمیشه ... گریه می کرد و این جملات رو تکرار می کرد ... .
من و سیندی هم گریه مون گرفته بود و بقیه به مادرکمک می کردن ... صبح، علی رغم اصرارهای زیاد مادرم ... پدرم با اون حالش راهی مزرعه شد ... نمی خواست صاحب مزرعه بیشتر از این، عصبانی بشه ... اما دست از آرزوش نکشید ... تا اینکه بعد از یکسال و نیم تلاش بی وقفه و کتک خوردن های زیاد ... اجازه درس خوندن یکی از بچه ها رو گرفت ... .
خواهرها و برادرهای بزرگ ترم حاضر به درس خوندن نشدن ... گفتن سن شون برای شروع درس زیاده و بهتر کمک حال خانواده باشن تا سربارش ... و عرصه رو برای من و سیندی خالی کردن ...
پدرم اون شب، با شوق تمام ... دست ما دو تا رو توی دست هاش گرفت... چند دقیقه فقط بهمون نگاه کرد ... .
- کوین ... بهتره تو بری مدرسه ... تو پسری ... اولین بچه بومی توی این منطقه هستی که قراره بره مدرسه ... پس شرایط سختی رو پیش رو داری ... مطمئنم تحملش برای خواهرت سخت تره ... .
ولی پدرم اشتباه می کرد ... شرایط سختی نبود ... من رو داشت ... مستقیم می فرستاد وسط جهنم ... .
🔷🔷🔷🔷
💠#قسمت چهارم : اولین روز مدرسه
روز اول مدرسه ... مادرم با بهترین تکه های پارچه ای که داشتیم برام لباس درست کرد ... پدرم فقط تونست برام چند تا مداد و دفتر بخره ... اونها رو توی یه کیسه پارچه ای ریختیم ... و قبل از طلوع خورشید از خونه اومدیم بیرون ... پدرم با شوق تمام، چند کیلومتر ... من رو تا مدرسه کول کرد ... کسی حاضر نمی شد دو تا بومی سیاه رو تا شهر سوار کنه ...
.
وارد دفتر مدرسه که شدیم ... پدرم در زد و سلام کنان وارد شد ... مدیر مدرسه نیم نگاهی کرد و بدون اینکه سرش رو درست بالا بیاره ... رو به یکی از اون مردها گفت ... آقای دنتون ... این بچه از امروز شاگرد شماست ... .
پدرم با شادی نگاهی بهم کرد ... و دستش رو به نشانه قدرت تکان داد ... قوی باش کوین ... تو از پسش برمیای ... .
.
دنبال معلم راه افتادم و وارد کلاس شدم ... همه با تعجب بهم نگاه می کردن ... تنها بچه سیاه ... توی یه مدرسه سفید ... معلم تمام مدت کلاس، حتی بهم نگاه هم نمی کرد ... .
من دیرتر از بقیه سر کلاس اومده بودم ... اونها حروف الفبا رو یاد داشتن ... من هیچی نمی فهمیدم ... فقط نگاه می کردم ... خیلی دلم سوخته بود ... اما این تازه شروع ماجرا بود ...
.
زنگ تفریح، چند تا از بچه ها ریختن سرم ... هی سیاه بو گندو ... کی به تو اجازه داده بیای اینجا؟ ... و تقریبا یه کتک حسابی خوردم ... من به کتک خوردن از بزرگ تر ها عادت کرده بودم و کتک خوردن از دست چند تا بچه، چندان درد نداشت ... اما بدترین قسمت ماجرا زمانی بود که ... مداد و دفترم رو انداختن توی توالت ... دویدم که اونها رو در بیارم ... اما روی من و وسایلم دستشویی کردن ... .
.
دفترم خیس شده بود ... لباس های نو و و سایلم بوی ادرار گرفته بود ... دلم می خواست لهشون کنم اما یاد پدرم افتادم ... اینکه چقدر به خاطر مدرسه رفتنم کتک خورد و تحقیر شد ... چقدر دلش می خواست من درس بخونم ... و اون روز، تمام مسیر رو تا مدرسه ... سفارش کرده بود با هیچ کسی درگیر نشم... تا بهانه ای برای اخراجم از مدرسه نشه ...
.
بدون اینکه کلمه ای بگم ... دست کردم و وسایلم رو از توی دستشویی در آوردم ... همون طور خیس، گذاشتم توی کیسه ... یه گوشه آویزون شون کردم و برگشتم توی کلاس ... .
⬅️ادامه دارد ....
#رمان فاطمی
@fatemi_ar
✋
خبرهای چندخطی
🔸فوت ۳۲ بیمار کووید۱۹تن درشبانه روز گذشته، شناسایی ۲۰۸۹ بیمار جدید
🔸ابتلا به سرماخوردگی نقش محافظتی برای افراد در برابر ابتلا به کووید۱۹ دارد. واکسیناسیون هنوز بهترین راه برای مقابله با کووید-۱۹ است
🔸فائوچی، مشاور ارشد پزشکی کاخ سفید: همه به اُمیکرون مبتلا خواهند شد
🔸 الزام مشمولان به ارائه کارت واکسن برای اعزام به مراکز آموزشی
🔸رئیسجمهور: نظام پرداخت حقوق باید فوری و بر مبنای عدالت اصلاح شود. قاطعانه مانع هرگونه افزایش قیمت کالاها شوید.
🔸پزشکیان: امروز حاکمیت یک سفره برای خودش پهن کرده و یک سفره برای مردم / اگر مرد هستید برای خدمت به مردم از خود و پول خود بگذرید
🔸سخنگوی ستاد پیگیری محاکمه روحانی: دولت روحانی عمدا واکسن وارد نکرد. روحانی در آشوبهای ۹۶ و ۹۸ نقش بارزی داشت.
🔸 آغاز پیش فروش بلیت قطارهای مسافری تا نیمه بهمن از امروز.
🏠سازمان امور مالیاتی کشور: خانههای بالای ۱۰ میلیارد تومان به عنوان خانه لوکس باید مالیات بدهند.
🔸یارانه مشترکان پر مصرف برق قطع خواهد شد
🔸احتمال بازگشت کوپن جدی شد/ رئیس کمیسیون تلفیق بودجه ۱۴۰۱: سمت و سوی مجلس ارائه کالابرگ است
🔸رتبه ۲۰ ایران در میزان عملهای جراحی پلاستیک در جهان
💰سکه قدیمی ۱۲ میلیون و ۵۰ هزارتومان سکه امامی ۱۲ میلیون و ۲۳۰ هزارتومان، مثقال طلا ۵ میلیون و ۲۹۰ هزارتومان، گرم طلای ۱۸عیار ۱میلیون ۲۲۰ هزارتومان، دلار آمریکا ۲۷ هزارو ۷۶۰ تومان
🔸موافقت با طرح انتقال آب دریا به سیستان و بلوچستان
🔸 پلیس راهور: در حادثه بهبهان ایربگ هیچ خودرویی باز نشد/ چرا ارابه مرگ تولید میکنید؟!باید خودروسازها در این حادثه به مراجع قضائی معرفی شوند.
📕آغاز ثبتنام بن خرید کتاب از امروز در ketab.ir /دومین نمایشگاه مجازی کتاب از ۳ تا ۱۰ بهمن برگزار میشود.
🔸امروز، آخرین مهلت تکمیل ظرفیت رشتههای علوم پزشکی دانشگاه آزاد
🔸اعتراض دولت آرژانتین به حضور محسن رضایی در مراسم تحلیف رییس جمهوری نیاکاراگوئه
🔸آمریکا: تصمیم دولت ترامپ برای خروج از برجام نسنجیده بود. خواهان بازگشت به توافق هستهای هستیم
🔸گافهای ادامهدار بایدن؛ و «کامالا هریس» معاون خود را رئیسجمهور خواند.
⚽️ پیشنهاد ۶ میلیون یورویی لیون برای جذب «سردار آزمون»، آزمون تا تابستان سال ۲۰۲۲ با باشگاه زنیت روسیه قرارداد دارد.
⚽️ دستور وزیر صمت برای خرید باشگاه تراکتور سازی صادر شد/قیمت پایه ۵۰۰ میلیارد تومانی + تقبل بدهیها
⚽️ شمسایی سرمربی تیمملی فوتسال شد
✅ #خبرگاه
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ذکر روز پنجشنبه
📿 صد مرتبه «لا اِلَه الّا اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینْ»
✋
برنامه اصلاحطلبان برای تجمع مقابل بیت رهبری
🔺بنا بر نقل منابع آگاه، در جلسات احزاب اصلاحطلب پیرامون برگزاری تجمع مقابل بیت رهبری تصمیمگیری شده است.
🔹همزمان با گسترش تجمعات و اعتصابات فرهنگیان در اعتراض به مسایل معیشتی و عدم اجرای طرح رتبهبندی، جریانات اصلاحطلب نیز برای مدیریت این فضا وارد میدان شدند.
🔹 براساس اخباری که از گفتگوهای میان سران یکی از احزاب تندرو جریان اصلاحات به باران رسیده است، چهره رادیکال عضو این حزب گفته است که راهبرد ما باید سوقدهی اعتراضات سمت رهبری باشد.
🔹در جلسه مذکور جمعبندی حاضران این بود که باید طوری برنامه ریزی کرد که کانون اعتراض و محل تجمع فرهنگیان متوجه رهبری انقلاب باشد و طوری برنامهریزی شود که تجمعات به سمت خیابان فلسطین رفته و معترضان که قشر فرهنگیان هستند اطراف بیت رهبری جمع شوند.
🔹در این جلسه گفته شده اگر بتوانیم تجمع معلمان را که از اقشار فرهیخته جامعه هستند مقابل محوطه دفتر رهبری ببریم، مسیر برگزاری تجمعات دیگر اعتراضی مقابل بیت رهبری گشوده خواهد شد.
🔹همچنین در این جلسه برنامهریزی شده است که فضاسازیهایی در زمینه عادی سازی رابطه با آمریکا و رفع تحریمها در شعارها و مطالبات فرهنگیان مطرح شود.
#نفوذ
#افسادطلب
@fatemi_ar
✋
آزمایش اولین ماهوارهبر سوخت جامد ایران با موفقیت پرتاب شد
🔺فرمانده هوافضای سپاه:
🔹 هفته گذشته آزمایش پیشران و موتور اول ماهوارهبر ایرانی با سوخت جامد برای اولین بار با موفقیت انجام شد.
🔹در ماهوارهبر های جدید ایرانی از بدنه غیر فلز و جنس کامپوزیت است و پیشران آن نیز غیر متحرک است که سبب افزایش بیشتر انرژی موشک و صرفه جویی در هزینهها خواهد شد.
🔹این فناوری فقط در ۴ کشور جهان وجود دارد. در تمام حوزههای مرتبط به هوافضا تولید قدرت ادامه دارد و ایران به قدری در مساله هوافضا و ماهواره پیشرفت کرده که با ترور، تهدید و تحریم از بین رفتنی نخواهد بود. اگر جنگ هشت ساله در سال ۱۴۰۰ رخ می داد در کمتر از ۸ روز به پایان میرسید
@fatemi_ar
بیحجابی و کشف حجاب امروز از کجا کلید خورد؟!
🔹شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیلهاش هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند... دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و جلوباز و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بسیاری از ماها
⬅️اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما... گفتند چادر حجاب برتر است و میشود برتر نبود! بین خوب و خوب تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمیخورد .میشود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود(برگرفته از سخنان هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه تهران )... حرف قابل قبولی بود؛ کسی نمیتواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب
⬅️ گام دوم، گرفتن مقنعه بود... میشود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم می آید روسریهایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم میرسید... خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون میزد
⬅️ در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد میگرفتند
⬅️چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت میکرد...
⬅️ مانند بچهای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ میشود و قد میکشد و والدینش حس نمیکنند اما دیگران که کمتر او را میبینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او میشوند... ما عادت کردیم به روسریهایی که هر روز آب میرفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری... مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو...
⬅️ به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بیحجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد... سال ها گذشت و لباس ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کارهای ضد فرهنگ در کوبیدن حجاب و عفت و حیا و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلات و برنامههای عمومی یافت میشد...
⬅️ حالا هم که مد پوشش خانمها تغییر کرده، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار... یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ..........
⬅️ یعنی پس از آنکه چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفتهاند سراغ شلوار! چشمهای ما هنوز عادت نکردهاند... اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساپورت هم هست... خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر میشود و ما عادت میکنیم.... آن وقت... نمیدانم بعدش سراغ چه خواهند رفت...
#روانبخش
# نفوذ_فرهنگی
@fatemi_ar
یادتونه بعد اینکه رهبری ورود واکسن فایزر رو ممنوع کردن چه جامه هایی دریده شد؟
آمار دیروز اسرائیل، مهد تزریق فایزر🚶🏻♀️
✍ فاطمه زهرا
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛 گزارش شبکه ABC آمریکا از گسترش بیسابقه تشرف آمریکاییهای اسپانیاییتبار به اسلام
👈اضافه کنم که؛ در پیشبینی مرکز تحقیقاتی آمریکایی پیو( Pew Research Center) در سی سال آینده شاهد افزایش ۷۳ درصدی مسلمانان خواهیم بود
@fatemi_ar
⭕️ جالبه بدونید همسر آتا تورک (پدر کشف حجاب در ترکیه که رضا شاه از او تقلید کرد) لطیفه عشاق خانم، هیچ وقت بدون #حجاب در انظار عموم ظاهر نشد
جالبتر اینکه ایشون تحصیلات دبیرستانی رو در لندن و دانشگاه رو در پاریس بودن
👤 باران وکیلی ♭
@fatemi_ar
💐🍃💐🍃💐
🍃💐🍃
💐🍃💐
🍃
💐
⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅
💠#قسمت_پنجم:روزهای من
برگشتم سر کلاس ..در حالی که تمام بدنم بوی بدی می داد ..یکی از بچه ها با خنده از ته کلاس گفت ..عین اسمت بو گندویی ... ویزل ... و همه بهم خندیدن ... اولین بار که برای سرشماری و ثبت اسامی بومی ها به منطقه ما اومده بودن ..صاحب کارمون، اسم خانوادگی پدرم رو ویزل نوشته بود
مدرسه که تعطیل شد ..رفتم توی دشتشویی ... خیلی آروم، دفتر و وسایلم رو شستم . خیلی مراقب بودم که دفترم خراب تر از اینی که هست نشه ... لباس هام رو هم در آوردم و شستم و همون طور خیس تنم کردم .
رفتم توی آفتاب نشستم و منتظر پدرم شدم ... دلم نمی خواست توی اون وضع، من رو ببینه ... مطمئن بودم با دیدن اون وضع من، ناراحت میشه و قلبش می شکنه ... تا غروب آفتاب که پدرم از راه رسید ... لباس های منم توی تنم خشک شده بود .
تا فردا صبح که خبر ورود من به مدرسه پخش شد ... یه عده از والدین برای اعتراض اومدن مدرسه ... اما به خاطر قانون نتونستن من رو از مدرسه بیرون کنن ... از اونجا بود که فشارها چند برابر شد ... می خواستن کاری کنن با پای خودم برم ...
پدرم، هر روز، چند ساعت قبل از طلوع خورشید ... من رو تا مدرسه همراهی می کرد ... و شب ها بعد از تموم شدن کارش میومد دنبالم ... من بعد از تعطیل شدن مدرسه ... ساعت ها توی حیاط می نشستم ... درس می خوندم و مشق هام رو می نوشتم تا پدرم برسه .
هر سال، دفترها، برگه ها و کتاب های بچه های بزرگ تر رو ... آخر سال، از توی سطل های زباله در می آوردم ... حتی پاکت های بیسکوئیت یا هر چیزی رو که بشه روش نوشت رو جمع می کردم .
سرسختی، تلاش و نمراتم ... کم کم همه رو تحت تاثیر قرار داد ... علی رغم اینکه هنوز خیلی ها از من خوششون نمی اومد ... اما رفتار، هوش و استعدادم ... اهرم برتری من محسوب می شد
بچه ها کم کم دو گروه می شدن ... یه عده با همون شیوه و رفتار قدیم باهام برخورد می کردن ... و تقریبا چند بار توی هفته کتک می خوردم ... و یه عده رفتار بهتری باهام داشتن ... گاهی باهام حرف می زدن ... اگر سوالی توی درس ها داشتن می پرسیدن ...
قدرت بدنی من از بقیه بیشتر بود ... تقریبا توی مسابقات ورزشی، همیشه اول می شدم... مربی ورزش، تنها کسی بود هوام رو داشت ... همین هم باعث درگیری های بیشتر و حسادت های شدیدی می شد .
و به هر طریقی که بود ... زمان به سرعت سپری می شد .
🔵پ.ن: ویزل یعنی راسو
🔷🔷🔷🔷
💠#قسمت_ششم: آزمایشگاه
خودم تنهایی می رفتم و برمی گشتم ... همیشه مراقب رفتارم بودم و سعی می گردم با سفیدها قاطی نشم ... اما دیگه بزرگ شده بودم و بی توجهی کار سختی بود ... علی الخصوص که سارا واقعا دختر مهربان و زیبایی بود ... .
توی گروه آزمایشگاه، عین همیشه تنها نشسته بودم ... تا وارد آزمایشگاه شد، سریع چند نفر براش جا باز کردن ... همه می دونستن چقدر پسرهای دبیرستان دارن به خاطرش تلفات میدن ... بی توجه به همه شون اومد سمت من و با لبخند ملیحی گفت ... کوین، می تونم کنار تو بشینم؟ ... برای چند لحظه نفسم بند اومد ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم .
سریع به خودم اومدم ... زیرچشمی، نگاهم توی کلاس چرخید ... چند نفر داشتن توی چشم هاشون، نقشه قتل من رو می کشیدن ... صورتم رو چرخوندم سمتش که بگم؛ نه ... دوباره چشمم که بهش خورد، زبونم بی اختیار گفت: حتما ... و دستم سریع تر از زبونم، کیفم رو از روی صندلی برداشت ... با همون لبخند تشکر کرد و نشست کنارم .
ضربان قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم ... به سارا که نگاه می کردم ناخودآگاه لبخند می زدم ... به چشم های بقیه که نگاه می کردم، خودم رو یه انسان مرده می دیدم
کلاس تموم شد ... هیچ چیز از درس نفهمیده بودم ... فقط به این فکر می کردم چطور بعد از کلاس فرار کنم ... شاید بهتر بود فرار می کردم و چند روز آینده ، به هر بهانه ای شده بود؛ مدرسه نمی اومدم ... داشتم نقشه فرار می کشیدم که سارا بلند شد ... همون طور که وسایلش رو توی کیفش می گذاشت ... خطاب به من گفت ... نمیای سالن غذاخوری؟ .
مطمئن بودم می دونست من تا حالا پام رو توی سالن غذاخوری نذاشتم ... هیچ کدوم از بچه ها، از غذا خوردن کنار من خوششون نمی اومد .
همزمان این افکار ... چند تا از پسرها داشتن به قصد من از جاشونبلند می شدن ... می شد همه چیز رو توی چشم هاشون خوند .
سارا بدون توجه به اونها، دوباره رو کرد به من ... امروز توی سالن، شیفت منه ... خوشحال میشم توی سرو غذا کمکم کنی .
یه نگاه به اونها کردم ... و ناخودآگاه گفتم . حتما ...و سریع دنبالش از آزمایشگاه زدم بیرون ..
⬅️ادامه دارد ....
@fatemi_ar