eitaa logo
فاطمی
425 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹نكات قابل توجه در زيارت جامعه‌ی كبيره 🌹اين زيارت عارفانه كه انشاء و گفتار امام هادي(علیه السلام) نسبت به ساير امامان(علیهم السلام) است از زيبايي‌هاي خاصي برخوردار مي‌ باشد. 🌹در اين زيارت كه آن را به حق مي‌ توان ارادتنامه ناميد، حضرت به بيش از دويست فضيلت و منقبت از اهل بيت (علیهم السلام) اشاره مي‌ كند كه با در نظرگرفتن اين فضيلت‌ها در كنار ساير معارف، اهميت اين عرفان‌نامه برهمگان آشكار مي‌گردد: 🌹اولين ويژگي اين زيارت آن است كه امام(علیه السلام) ما را با آداب سخن گفتن با امام آشنا مي‌كند كه نخست با سلام و درود بر آن امام شروع مي‌شود و پس از برشمردن برخي مناقب و اوصاف او، با جمله «و رحمت الله و بركاته» به پايان مي‌رسد. 🌹در اين ارادتنامه، امام‌(علیه السلام) به رابطه‌ی امامان(علیهم السلام) با خداوند اشاره كرده و به جايگاه خدا در نظر امامان معصوم(علیهم السلام) پرداخته است. 🌹امام به عملكرد معصومين(علیهم السلام) دربرابر دين خدا و اجراي تعهد و ميثاقي كه داشته‌ اند اشاره مي‌كند. 🌹بيان ديگرامام هادي(علیه السلام) اين است كه حق، همراه امامان است و هرگز از آنان جداشدني نيست و هركه از آنان دور شود گمراه خواهدشد.- امام با اشاره به جايگاه رفيع امامان(علیهم السلام) دراسلام و مسلمانان، تصريح مي‌ كند كه آنان شاهراه و راه راست و گواهان در دين و آن امانتي هستند كه حفظش بر مردم واجب است. 🌹دراين زيارت امام (علیه السلام) با بيان شيرين به ما تعليم مي‌دهد كه درمحضر ائمه به فضل و رتبه و مقام رفيع و حق عظيمشان اعتراف كنيم. 🌹براساس مضمون اين زيارت ما بايد آمادگي خود را جهت دفاع از امامان نشان دهيم. 🌹امام دراين زيارت به نكته‌ی بسيار مهمي اشاره مي‌كند و آن اين كه تمام اعمال به پيروي از امامان مقبول مي‌افتد و ده‌ها نكته ديگر كه هر خواننده را به حيرت وا مي‌ دارد. @hadiis_110
11.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬حکایت مسجد جمکران حقیقت دارد؟؟ 🎙حجت الاسلام ----------------------------------------------- اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری... به سوی ظهور🌷
بسم الله الرحمن الرحیم قرائت این صفحه از قران هدیه به چهارده معصوم وبه نیت فرج اقا امام زمان وبخشش اموات وشادی روح شهدا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❤️امیرالمومنین علی علیه‌السلام 🍀در اجرای حق مدارا نکنید و سازشکار نباشید
بازتاب گسترده حمله موشکی ایران در رسانه‌های انگلیسی‌زبان 🔹‌نیویورک‌تایمز: انفجارهای شدیدی اربیل را تکان داد 🔹‌روزنامه نیویورک‌تایمز: بامداد امروز سه‌شنبه چند انفجار در نزدیکی ساختمان جدید و در حال ساخت کنسول‌گری آمریکا در شهر اربیل رخ داد و چند انفجار دیگر نیز در فرودگاه اربیل. 🔹‌الجزیره: ایران با موشک‌های بالستیک، مقر گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه را هدف قرار داد 🔹‌وب‌سایت شبکه الجزیره به نقل از سه منبع امنیتی اعلام کرد که دست‌کم ۸ انفجار در شهر اربیل در شمال عراق شنیده شد و در پی آن رفت‌وآمد هواپیماها در فرودگاه اربیل متوقف شد. 🔹‌تایمز اسراییل: «پیشرو دیزایی» در حمله موشکی ایران کشته شد 🔹‌وب‌سایت روزنامه صهیونیستی «تایمز اسراییل» اعلام کرد در بین کشته‌شدگان حمله موشکی ایران «پیشرو دیزایی» تاجر و مولتی میلیونر کردستان عراق نیز حضور دارد. 🔹‌بنابر گزارش‌ها «پیشرو دیزایی» که تایمز اسراییل آن را «تاجر کردستانی» معرفی کرده، عامل اصلی صادرات نفت کردستان عراق به رژیم صهیونیستی است و ارتباط نزدیکی با سازمان جاسوسی اسراییل (موساد) دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: حضور در انتخابات صرفاً تکلیف نیست بلکه حق مردم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ رهبر انقلاب: ملت یمن و دولت انصارالله انصافاً کار بزرگی انجام دادند. کار آنها مصداق جهاد فی سبیل‌الله است. امیدواریم این مجاهدتها تا پیروزی ادامه پیدا کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش عملیاتیِ سردار حاجی‌زاده از موشک‌باران تروریست‌ها
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 فریاد میزند و نام مبارک حضرت ابوالفضل را تلاوت میکند .میتواند فریاد او در غوغای صدای سنج و دمام عزاداران گم شود. میتواند نردبان یک بند انگشت دیگر بلغزد تا خودش هم مثل کودکش نقش زمین شود. مادر بیش از آن که فکر خودش باشد دغدغه طفلش را دارد این است که از تاریکنای ضمیرش فریاد میکشد به حق این روز عزیز به جان مادرت ،ام،البنین بچه ام بچه ام.. یا حضرت عباس بچه ام رو از تو میخوام به خاطر خودت. میخوام خدمتگزار شما باشد. همه ی این دعا و تضرع در کسری از ثانیه صورت گرفت خوشبختانه صدای مادر در غوغای عزاداران گم نشد چند نفر به کمکش آمدند و او را نجات دادند اما شمس چی؟ کودک با دستمال سرکول به میخی که از پایه ی نردبان بیرون زده بود آونگ بود سرش شکسته بود و قطره ای خون که جاری شده بود بر موهای کم پشت و کوتاهش برق میزد هراس این حادثه هولناک چیزی نبود که به راحتی فراموش شود؛ اما عنایت حضرت عباس پسر امامزاده را حفظ کرد و این تنها نکته ای بود که میتوانست حال بلقیس را بهتر کند و او را هر چه سریعتر به زندگی برگرداند و دلش گرم تعبیر خوابهایی شود که از آینده ی پرفروغ این نظر کرده ی اباالفضل خبر میداد . دبستان ۲۵ شهریور اردکان (شهید فاضلی امروز )اولین مکتب خانه ی شمس به حساب میآید که تعلیم و تربیت را در آن بعد از آن که از محضر پدر مؤمن و پدربزرگ روحانی خود بهره ها برده بود و چیزها فراگرفته بود آغاز کرد. چالاکی و چابکی او همراه با دلسوزی و مهربانی اش با پدر و مادر و دیگران از همان اول پیدا بود پسر خوش فرمان خانواده، اغلب خریدهای مادر را با خوشرویی انجام میداد و وقتی اندکی بزرگتر شد دیگر مادر نگران برف انبوه سپیدان نبود؛ چون او آستین همت بالا میزد و نرمه نرمه برف را از لبه ی بام پایین میریخت. انتظار دغدغه زای بلقیس در یکی از روزهای بازگشت از مدرسه خوش قلبی و نوع دوستی شمس را بر او روشن تر کرد که پیش از هر سخنی در اعتراض و انتظار مادر، گفت: پیرزن و پیرمردی وسایلشان زیاد بود و نمی توانستند از سراشیبی بالا ببرند لازم بود کمکشان کنم و این بود که دیر شد . ...
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 مادر همچنین در خاطر داشت که روزی فرزندش سراسیمه به خانه آمد و پیش از محاکمه گفت :که من کاری نکرده ام؛ اما اون پسر حرف زشت زد و باید تنبیه میشد. حالا اگر با مادرش یا هرکس دیگر دم در آمد موضوع این است. مادر به فراست دریافت که چیزی فراتر از این اتفاق افتاده است اما به روی خود نیاورد و منتظر ماند تا این که کسی دق الباب کرد .روی و رنگ زنی که پشت در بود نشان نمیداد بچه ای به سن و سال شمس داشته باشد .حالت او نیز از شکوه و گلایه خبر نمیداد .در که باز شد پیرزن دست بلقیس را در دست گرفت و دعا و سلام داد و زبان به عذرخواهی گذاشت که بچه ی من اشتباه کرده و عروس من بدتر. آنها نمیدانند که من زندگی را از خاندان شما دارم. معلوم شد که این زن مادربزرگ پسرک طرف دعواست ،اما از قرار معلوم مادر پسرک یعنی عروس همین خانم عذرخواه در راه رسیدن شمس به خانه قدری گوش شمس را پیچانده است. ولی شمس چیزی نگفته و ادب به جا آورده است .بلقیس روی زن را بوسید و به خانه تعارف کرد اما همسایه داخل نیامد و ادامه داد که من سالها بچه دار نمیشدم نذر کردم و به امامزاده که جد شماست تضرع بردم از آقا، یعنی پدربزرگ شمس ورد یومیه گرفتم و گهواره ی پدر شمس را به خانه بردم تا حاجت روا شدم .اما عروس و نوه ی من از این احوالات بیخبرند شما به بزرگواری خود ببخشید ‌.بلقیس هم در جواب گفت که دعوای بچگانه ست نیازی به دخالت بزرگترها نیست. پیرزن درآمد که ،صحیح این هم از بزرگواری شماست، اما عروس من نباید دست روی پسر،آقا بلند میکرد. ما مدیون این خانواده ایم مادر شمس به بدرقه ی زن نگاهی انداخت و غباری نازک از رنجش پسرکش بر دل احساس کرد. اما چه اهمیتی میتوانست داشته باشد وقتی او پسری مثل شمس دارد با سلفی بدین حد صالح که مردم خود را مدیون آنان میدانند .غم و شادی آمیخته با هم در این مراوده و مکالمه ی سرپایی نگاه عروس آقا را به افقهای دورتر برد و دانه ی شکری در دلش کاشت . با لبخندی از سر رضایت و غنجی ظریف در دل به خانه برگشت و دیری نپایید که پسر را در مدرسه راهنمایی بابک دید. جایی که کاردستیهای او هیجان زایدالوصفی به هم کلاسیها میداد .گویی دانش آموزان هفته ای یک بار منتظر کار جالبی از هم کلاسی خوش ذوق خود بودند که از دیدن کار دستیاش لذت ببرند و از او چیزی یاد بگیرند .هنوز غوغای بچه های مدرسه راهنمایی بابک به طاقواره های مدرسه نرسیده بود که در دبیرستان بیضاوی( شهید عبیدی امروز )ثبت نام کردند و هر یک سرنوشتی پیدا کردند بسیار دورتر از امیال و آرزوهای کودکانه .... ...