هدایت شده از خبرگزاری فارس
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 فیلم کامل و دیدنی از شلیک سامانه پدافندی دزفول
ایران برای اولین بار به تکنولوژی شلیک سرد موشکها دست یافت
#اقتدار
@fatemi_ar
بسیاری از فرماندهان و بزرگان دفاع مقدس، از افراد بسیار عادی و ساده درجامعه بودند.
شهید برونسی معمار بود، شهید طاهری چوپان و...
سردار شهید حسین ساعدی که فرمانده سپاهیان و بسیجیان خمین به حساب می آمد یک گچکار ساده بود، او با شروع جنگ به کردستان رفت و در کنار سردار احمدمتوسلیان بود. آنجا همه قدرت مدیریت و شجاعت او را دیدند. حسین حماسه ها آفرید.
✅او بعدها فرمانده نیروهای اعزامی از خمین شد و در سالهای ابتدای دفاع مقدس، با گردان روح الله، خط شکن عملیاتها شد.
💐شهید زین الدین که فرمانده اش بود، بسیار به حسین ساعدی علاقه داشت. او سخت ترین محورها را در اختیار حسین و نیروهایش قرار می داد.
در یکی از عملیاتها، دو گردان نیرو در عمق مواضع دشمن محاصره شدند. مهمات و اذوغه آنها تمام شد. دشمن ده ها خودرو فرستاد تا بلکه یکجا ۷۰۰ اسیر بگیرد‼️
حسین ساعدی فرمانده آنها بود، سردار زین الدین به او گفت هرکاری می توانی انجام بده.
او که هیچ دوره فرماندهی ندیده بود، با توکل بر خدا و حرکتی عجیب، نه تنها تمامی نیروها را نجات داد، بلکه تعداد زیادی کشته و اسیر از دشمن گرفت!!
حکایت دلاوری های او ادامه داشت. برادر زین الدین قصد داشت او را معاون لشکر کند اما بسیجیان خمین اعتراض خود را با شعار: یاحسین یا خمین فریاد زدند.
یعنی اگر حسین نباشد به خمین بر می گردیم.
💐حسین ساعدی این اعجوبه دفاع مقدس در عملیات خیبر جاودانه شد.
📙برگرفته از کتاب یاحسین یا خمین.
@fatemi_ar
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_یازدهم
💠 احساس میکردم از دهانش آتش میپاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم که با دستی پر از #خون سینهاش را گرفته بود و از درد روی زمین پا میکشید.
سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش #وحشت کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بیرحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش میکنم!»
💠 از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر بوی خون میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، #نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین!»
هنوز باورم نمیشد #عشقم قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم میکرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید.
💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد :«نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید #دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن!»
نیروهای امنیتی #سوریه هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه همپیالههای خودش به شانهام مانده بود، یکی از همانها میخواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر #عاشقانههایش باورم نمیشد و او از اشکهایم #پشیمانیام را حس میکرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازهای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!»
💠 دیگر از چهرهاش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش میترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه میچکید. در این ماشین هنوز عطر مردی میآمد که بیدریغ به ما #محبت کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون میبارید.
در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر #قاتل جانم شده بود که دلم میخواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمیدانستم مرا به کجا میکشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!»
💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازهای روی صندلی مانده که نگاهش را پردهای از اشک گرفت و بیهیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از #ترس میلرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت.
موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از #درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید :«اگه میدونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!»
💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک #دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. میترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند.
سعد میترسید فرار کنم که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست.
💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر #زینبیه دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریههایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش #مادرم را تمنا میکرد.
همیشه از زینبیه دمشق میگفت و نذری که در حرم #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای #نذر مادر ماند و من تمام این #اعتقادات را دشمن آزادی میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم.
💠 سالها بود #خدا و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر #مبارزه برای همین آزادی، در چاه بیانتهایی گرفتار شده بودم که دیگر #امید رهایی نبود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar
☘ بسم الله الرحمن الرحیم ☘
امروز پنجشنبه
۲۲ مهر ۱۴۰۰
۷ ربیعالاول ۱۴۴۳
۱۴ اکتبر ۲۰۲۱
#ذکر_روز:
لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین
نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
💠 #حدیث_روز
💙رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
إنَّ هذِهِ القُلُوبَ تَصدَأُ كَما يَصدَأُ الحَديدُ ؛ قيلَ : فَما جِلاءُها قالَ : ذِكرُ المَوتِ و تِلاوَةُ القُرآنِ.
«دل همچون آهن ، زنگار مى گيرد» . سؤال شد : صيقل يافتن آن به چيست؟ فرمود : «ياد مرگ و تلاوت قرآن» .
📘تاريخ بغداد ، ج 11 ، ص۸۶.
@fatemi_ar
✨🥀ارحموا أمواتكم
اموات التماسگونه از زندهها چیز میخواهند. گاهی این عمل صالحی که برای اموات انجام داده میشود، دقیقا مشکل او را برطرف میکند؛ چون که آنجا آنقدر عالمشان وسیع است و آنقدر خواستههای زیاد هست که به کوچکترین زاویه عمل صالح هم امیدوارند.
لذا در روایات هم هست که " ارحموا امواتکم"
┈•✾• 🍂🍁🍂•✾•┈
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بکارگیری بمب بالدار در رزمایش مدافعان آسمان ولایت
فرمانده نیروی هوافضای سپاه:
در رزمایش مدافعان آسمان ولایت ۱۴۰۰ برای اولین بار از بمبهای بالدار (جیبی) که از هواپیماهای دورایستا رها میشوند، استفاده شد.
این در حالی است که ۱۵ سال پیش در سامانههای راداری، فرماندهی کنترل و موشکی زمین به هوا وابسته به خارج بودیم.
@fatemi_ar
✋
هکرها سیستم دانشگاهی انگلیس را از کار انداختند
🔺مهم ترین مرکز آموزشی بریتانیا "دانشگاه ساندرلند" امروز توسط گروهی از هکر های ناشناس مورد حمله سایبری قرار گرفت.
🔹در پی این حمله گسترده تمامی سیستم های فناوری اطلاعات این دانشگاه بصورت کامل از کار افتاد.
🔹باتوجه به شرایط موجود تمامی کلاس های دانشجویان از حالت آنلاین به حضوری تغییر کرد زیرا این اختلالات گستردگی زیادی داشته و تا چند روز آینده برطرف نمی شود.
🔹پلیس انگلستان و سایر ارگان های مرتبط با حملات سایبری تا کنون نتوانسته اند ردپایی از هکرها پیدا کنند.
@fatemi_ar
✋
ماجرای لوازمخانگی کرهای در راه ایران
🔸دو کشتی لوازم خانگی از بوسان کره جنوبی به سمت ایران در حال حرکت است، کرهایها نقشه دارند تا از طریق پیلهوران آنها را به مردم ایران بفروشند!
🔺محمدرضا دیانی، مدیرعامل گروه صنعتی انتخاب و تولیدکننده لوازم خانگی:
🔹متاسفانه دولت به پیلهوران مرزنشین مجوز واردات داده است و این مسئله به صنعت لوازم خانگی لطمه خواهد زد.
🔹اخیرا متوجه شدیم دو کشتی لوازم خانگی از بوسان کرهجنوبی در حال حرکت به سمت خاورمیانه هستند، بلافاصله فهمیدیم میخواهند این لوازم خانگی را به ایران بیاورند و از طریق پیلهوران به مردم بفروشند!
🔹مقایسه صنعت خودرو با صنعت لوازم خانگی کاملا اشتباه است. تولید خودرو فقط دست سه تولیدکننده است. دانش فنی خودروی ایران ضعیف است و باید ارتقا یابد ولی یخچال ایرانی با پیشرفتهترین یخچال دنیا برابری میکند و تولیدات لوازم خانگی ایرانی از نظر هوشمندی پا به پای تکنولوژی دنیا جلو رفتهاند.
🔹تحریم به تولیدات و اقتصاد ما فرصت افزایش مقیاس را داد و ما باید از این فرصت به خوبی استفاده شود
#اقتصاد
@fatemi_ar