✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
💚 امروز جمعه
۱۶ مهر ۱۴۰۰
۱ ربیعالاول ۱۴۴۳
۸ اکتبر ۲۰۲۱
#ذکر_روز:
" اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ"
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما.
#حدیث_روز
الإمامُ المهديُّ عليه السلام :
أمّا وَجـهُ الانْتِفاعِ بي في غَيبَتي فكالانْتِفاعِ بالشَّمسِ إذا غَيَّبها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ ، وإنّي لَأمانٌ لأهلِ الأرضِ كما أنّ النُّجومَ أمانٌ لأهلِ السَّماءِ .
[ بحار الأنوار : 52 / 92 / 7 . ]
امام مهدى عليه السلام : چگونگى بهره مند شدن از من در روزگار غيبتم همچون بهره مند شدن از خورشيد است، آنگاه كه در پس ابر از ديدگان پنهان مى شود. من مايه امان زمينيانم همچنان كه ستارگانْ مايه امان آسمانيان هستند.
┈•✾• 🍂🍁🍂•✾•┈
🌷@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 *جامعه خراب است که بچه ها خراب میشوند؟!*
🔻 آنهایی که اراده خود را آکبند گذاشتهاند و نمیخواهند از آن استفاده کنند میگویند وراثت، محیط و آموزش عوامل اصلی تربیت هستند و همه گناهان را گردن این سه عامل میگذارند. میگویند: جامعه و مدرسه و پدر مادر ما خراب بودند که ما خراب شدیم و آنهایی که خوب شدند پدر و مادر و مربی خوبی داشتند. اما کسانی که از ارادهشان خوب استفاده میکنند، سه عامل را عامل فرعی میدانند. خداوند در آیه ۱۱ و ۱۲ سوره تحریم، ضرب المثل کفار را همسر جناب نوح و لوط و ضرب المثل ایمان را همسر فرعون معرفی میکن. یعنی در خانه دو پیغمبر، ضرب المثل کفر و در خانه فرعون ضرب المثل ایمان رشد میکند. این دو آیه بیان میکند، زور اراده از محیط بیشتر است. یعنی آسیه در محیط کفر است اما اراده اش بر توحید است، با ارادهاش توحیدی زندگی میکند، حتی نهی از منکر میکند و شهید میشود. یعنی در کاخ فرعون که بدترین محیط است میتوانیم موحد باشیم به شرط اینکه بخواهیم! از آن طرف در محیط توحیدی خانه جناب لوط و نوح با اراده خودشان کافر شدند. بنابراین اراده میتواند نقش وراثت، محیط و مربی را تقویت و یا خنثی کند.
حجت الاسلام ماندگاری
#تربیت_انسان
#تربیت_فرزند
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفسیرآیه ۸۸ سوره بقره.دلهای درغلاف
@fatemi_ar
✋بسته خبری فاطمی
🔺در بسته خبری پیش رو، مهمترین اخبار ۲۴ ساعت گذشته را با هم مرور میکنیم. این صبحانه خبری مفید و مختصر را بخوانید.
🔵 امیرعبداللهیان: از کمک به لبنان دریغ نخواهیم کرد
وزیر امور خارجه در بیروت: از لبنان با صدای بلند اعلام میکنیم که ایران به حمایتهای خود از لبنان ادامه خواهد داد. برای شکستن تحریمهای لبنان با تمام توان در کنار مردم لبنان خواهیم ماند.
🔵 احتمال دیدار پوتین و رئیسی تا پایان سال جاری میلادی
سخنگوی کرملین از احتمال دیدار روسای جمهور ایران و روسیه تا پایان سال جاری میلادی و آمادگی دو طرف برای این امر خبر داد.
🔵 اسکوچیچ: مقابل یک تیم دفاعی نمایش خوبی داشتیم
سرمربی تیم ملی فوتبال ایران: مقابل تیمی که تدافعی بازی میکرد نمایشی خوب داشتیم. بیشتر بازیکنان ایران از اروپا میآیند و ما خیلی تحت تأثیر شرایط آبوهوایی بودیم.
🔵 ماموریت غریب آبادی در وین رو به پایان است
سفیر و نماینده دائم ایران در سازمانهای بینالمللی در وین از پایان ماموریتش خبر داد و نوشت: ماموریت من در وین از ١۵ اکتبر (٢٣ مهر) به منظور تصدی مسئولیت جدید در تهران، پایان مییابد.
🔵 رئیس عملیات علیه ایران در سیا بازنشسته شد
رئیس آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) روز پنجشنبه اعلام کرد که سازماندهی مجدد را با هدف تمرکز بیشتر بر چین آغاز خواهد کرد. پومپئو در دوره ریاست خود بر سامان، دفاتری را برای تمرکز بر کره شمالی و ایران ایجاد کرد. این گروهها اکنون بر خاورمیانه و شرق آسیا متمرکز می شوند. با پایان یافتن کار دفتر ایران، مایکل دندریا، رئیس فعلی آن، از این سازمان بازنشسته میشود. انتصاب دندریا در سال ۲۰۱۷، که سابقه طولانی فرماندهی عملیات علیه القاعده و دیگر اهداف تروریستی را داشت، نشانه خط مشی دولت ترامپ در قبال ایران بود.
🔵 رهگیری قایقهای آمریکایی توسط سپاه
نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار تصاویری، قدرت رهگیری و اشراف کامل خود را بر نیروهای آمریکایی در خلیج فارس نشان داد که اقتدار نیروی دریایی سپاه را بر بالای سر آمریکاییها نمایش میدهد. این تصاویر نشان میدهد که چگونه شناورهای تندرو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشراف کاملی بر تردد شناورها و ناوهای بیگانه در آبهای دریای عمان و خلیج فارس دارند.
🔵 درخواست آمریکا از کره جنوبی درمورد مذاکرات وین
خبرگزاری رسمی کره جنوبی، یونهاپ، روز پنجشنبه ۱۵ مهر اعلام کرد نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران با معاون وزیر خارجه کره جنوبی، در مورد همکاری بر سر احیای توافق هستهای ایران موسوم به برجام، گفتوگوی تلفنی کرده است.بیانیه وزارت خارجه کره جنوبی تصریح می کند که رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، در گفتوگو با چوی جونگ کان معاون وزیر خارجه کره جنوبی خواستار ادامه نقش «سازنده» سئول برای از سرگیری مذاکرات شده است.
🔵 آخرین آمار کرونا در ایران
بنابر اعلام وزارت بهداشت، از چهاردهم تا ۱۵ مهرماه ۱۴۰۰ تعداد ۱۱ هزار و ۶۲۵ بیمار جدید مبتلا به کووید۱۹ در کشور شناسایی شد که۱۷۴۲ نفر از آنها بستری شدند و مجموع بیماران کووید۱۹ در کشور به ۵ میلیون و ۶۷۴ هزار و ۸۳ نفر رسید. متاسفانه ۲۳۳ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند و مجموع جان باختگان این بیماری به ۱۲۲ هزار و ۱۲ نفر رسید.
✅ @fatemi_ar
بعد از ترکیه اینبار پاکستان پشت الهام علیف را خالی کرد
پاکستان هم نظامیان خود را از ج.باکو خارج میکند
پن: الهام موند و اون عکس یادگاری با پهپادش😂
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 دوربین مخفی: اتفاق عجیب تو حرم امام رضا
📹 واکنشهای جالب مردم به اولین دوربین مخفی تو حرم!
📌 @fatemi_ar
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️ امام صادق علیه السلام فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به سرزمین خشک که در آن گیاهی نمیرویید نزول نمود. سپس به اصحاب خود فرمود: بروید هیزم جمع کنید و بیاورید. عرض کردند: در این زمین چیزی نمیروید و هیزمی یافت نمیشود. حضرت فرمود: بروید و هر کدام هر چه یافتید با خود بیاورید. تجسس نمودند و در گوشه و کنار زمین بوتههای کوچک خار یافتند، آنها را کندند و حضور حضرت آوردند و روی هم انباشتند که تودهای خار شد.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: گناهان اینطور جمع میشود سپس تذکر داد که از گناهان کوچک بپرهیزید که هر چیز طالبی دارد و طلبکننده معاصی گناهان را ثبت میکند.
📚 الکافی، جلد ۲، صفحه ۲۸۸.
👈 گویی پیشوای اسلام خواست با دستور جمعآوری هیزم در آن بیابان بدون گیاه، اصحاب خود را متوجه کند که گناهان صغیره که آنها را حقیر میشمارید، همانند بوتههای کوچک خار است که در این بیابان به نظر نمیآمدند و شما در طلبشان رفتید و آنها را گرد آوردید و در نتیجه به صورت توده بزرگ خار در آمده است. طالب گناهان که فرشتگان الهی هستند، گناهان صغیره شما را مینویسند و مجموعشان به صورت گناهی بزرگ در میآید.
📚شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، جلد ۲، صفحه ۲۱۰.
@fatemi_ar
#خاطرات_شهید
○«...چون می دانستم ساعت ۶ پرواز دارد، ساکش را آماده کردم و داخل اتاق خودش که کتابخانه و جانمازش هم آنجا بود گذاشتم. بی خبر وارد اتاقش شدم، دیدم وسایلش را به هم زده، سجاده و عبایش را جمع کرده، محل جاکتابی اش را تغییر داده، میز تحریرش را برده جایی که همیشه نماز می خوانده گذاشته. اصلاً وقتی وارد اتاق شدم یک لحظه شک کردم که این همان اتاق حاج آقاست یا نه!
○لباس اضافه هایی که توی ساک گذاشته بودم را بیرون آورده بود. گفتم: این لباس ها را لازم داری. چرا آوردی بیرون؟
گفت: نه من زود برمی گردم.
اصرار کردم، گفت: لازم ندارم، زود برمی گردم.
○دو تا انگشتر عقیق داشت آنها را هم از انگشتش درآورد و گذاشت داخل کشوی میز. موقع رفتن چند بار رفت داخل خانه و برگشت حیاط. پرسیدم: چیزی شده؟ وسیله ای گم کردی؟ چرا نگرانی؟
گفت: چیزی نیست حاج خانم.
از زیر قرآن ردش کردم و رفت داخل ماشین. از آنجا هم دستی تکان داد و راننده گاز ماشین را گرفت و رفت.
اهل پیامک و این جور چیزها هم نبود؛ ولی آن روز از پای پلکان هواپیما برای من پیامک کوتاهی فرستاد. فقط نوشته بود:
#خداحافظ ...»
📖 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی #پیغام_ماهی_ها ، صفحه ۴۵۵،
#حبیب_حرم
#سردارشهید_حاج_حسین_همدانی
#سالروز_شهادت🌷
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| به امام گزارش دروغ دادند
🔴 روایت #کامران_غضنفری، پژوهشگر #تاریخ_معاصر درباره اوضاع اقتصاد ایران در ماههای آخر #جنگ_تحمیلی
🛎در حالیکه ایران در انتهای جنگ نزدیک ۸ ميليارد دلار #ذخیره_ارزی داشت، به امام گفتند خزانه خالیست!
#امام_خمینی (ره)
#قطعنامه_598
#جام_زهر
@fatemi_ar
🌸💐✨ماه نو مبارک✨💐🌸
#صدقهاولماهقمری
✅به نیت سلامتی آقاامام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سلامتی همه خدمتگزاران واقعی به اسلام و مسلمین و سلامتی خودتون و خانواده های محترم بزرگواری نموده و از طریق یکی از روش های ذیل صدقه اول ماه قمری خود را پرداخت بفرمایید👇👇
💳 شماره کارت مرکز نیکوکاری بعثت مسجدالنبی(ص)
۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۲۷۱۴۳۸
📱کدussd(پرداخت آسان باتلفن همراه)👇👇
*۸۸۷۷*۵۱۱۰#
💫لطفا این پیام را حداقل برای دونفر از دوستان و آشنایان خود ارسال بفرمایید.
✨اجرکم عندالله
صدقه رفع صد بلا بکند
خیلیها هستند که نگهایشان به دستان خداست که ازدستان انسانهای توانا بیرون امده است
پس چشم انتطارشان نگذاریم تا خدا
به خودمان کمک کند
@fatemi_ar
در جزایر قناری اسپانیا، مردم الفبایی دارند که فقط از دو حرف تشکیل شده است. مردمی که به این زبان صحبت میکنند، برای برقراری ارتباط با یکدیگر سوت میزنند. در این زبان به جای هر حرف، شکل خاصی از سوت زدن جایگزین شده است.
یکی از ویژگیهای مثبت زبان سوتی این است که صحبت کنندگان به این زبان میتوانند از فاصله پنج کیلومتری با هم صحبت کنند.
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
چالش در همسایگی؛ تمام ماجرای ایران و آذربایجان چیست
@fatemi_ar
#چی_بپزیم
کوکوی کدو سبز
🧆 کوکوی کدو سبز یکی از انواع کوکوهای خوشمزه و مجلسی ایرانی هست که میتونید به عنوان یک شام یا ناهار سبک بپزین و نوش جان کنین😋
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
انفجار در مسجد شیعیان قندوز افغانستان
🔺۶٠ کشته و دویست زخمی، تازهترین آمار انفجار در مسجد شیعیان قندوز افغانستان
🔹 سایت شبکه روسیا الیوم امروز جمعه در خبری فوری به نقل از منابع خبری محلی افغانستان اعلام کرد که یک انفجار در داخل یک مسجد در ولایت قندوز در شمال افغانستان رخ داده است. طبق این گزارش این انفجار در جریان برپایی نماز جمعه در مسجد شیعیان رخ داده است.
🔹روسیا الیوم به جزئیات بیشتر این انفجار و تلفات آن اشارهای نکرده است. در همین حال منابع محلی از ولایت قندوز در شمال افغانستان خبر میدهند انفجار در مسجد "سید آباد" در منطقه "خان آباد" این ولایت رخ داده است. برخی منابع از کشته شدن نزدیک به ۱۰۰ تن در این انفجار خبر میدهند.
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کار_خوب
👏 پلیس وظیفهشناس رشت مسافری که زبالههاش رو کف خیابون انداخته بود مجبور کرد برگرده تا زبالههاش را جمع کنه
@fatemi_ar
نتیجه قطعی های مدام برق در بخشی از اروپا، هجوم به فروشگاهها و قحطیست👆
یه داستانی رو از فرهنگ اروپاییا میگفتن برامون که وقتی تو اروپا مثلا کمبود پنیر و کره میشه ایرانی میره چند بسته میخره اما اروپاییه میره چنتا بسته بزاره فروشگاه که بقیه بخرن
اون چی شد؟
حواسمون هم نبود بپرسیم اصلا چرا اون اروپاییه قبلا رفته چند بسته اضافه خریده 😄
خیلی از داستانهایی که واس #خود_تحقیری برامون تعریف میکنن توهمه توهم 👌
#حسین_زمانی_میقان
♻️کانال گزیدهگوییهای یک اقتصادخوان
@fatemi_ar
‼️حکم فقهی متعلقات مسجد
🔷س ۵۶۷۲: آیا #چایخانه و #کفشداری و کتابخانه و #سرویس_بهداشتی_مسجد، از مکان هایی هستند که جنب نمی تواند بدون غسل وارد آنجا شود؟
✅ج: متعلقات مسجد که #صیغه_مسجد بودن بر آن خوانده نشده، جزو مسجد محسوب نمی شود و احکام مسجد را ندارد، لذا #توقف_جنب در آن اشکال ندارد.
#احکام_مسجد #توقف_جنب_در_متعلقات_مسجد
@fatemi_ar
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهارم
💠 انگار گناه #ایرانی و رافضی بودن با هیچ آبی از دامنم پاک نمیشد که خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد :«من قبلاً با ولید حرف زدم!» و او با لحنی چندشآور پرخاش کرد :«هر وقت این #رافضی رو طلاق دادی، برگرد!»
در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر میشد سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین میکوبید. نگاهم به در بسته ماند و در همین اولین قدم، از #مبارزه پشیمان شده بودم که لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید.
💠 سعد زیر لب به ولید ناسزا میگفت و من نمیدانستم چرا در ایام #نوروز آواره اینجا شدهایم که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم :«این ولید کیه که تو به امیدش اومدی اینجا؟ چرا منو نمیبری خونه خودتون؟ این چرا از من بدش اومد؟»
صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود و انگار او هم مرا مقصر میدانست که بهجای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد :«چون ولید بهش گفته بود زن من ایرانیه، فهمید #شیعه هستی! اینام وهابی هستن و شیعه رو #کافر میدونن!»
💠 از روز نخست میدانستم سعد #سُنی است، او هم از #تشیّع من باخبر بود و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند #مذهبمان نبودیم و تنها برای آزادی و انسانیت مبارزه میکردیم.
حالا باور نمیکردم وقتی برای آزادی #سوریه به این کشور آمدهام به جرم مذهبی که خودم هم قبولش ندارم، تحریم شوم که حیرتزده پرسیدم :«تو چرا با همچین آدمهای احمقی کار میکنی؟» و جواب سوالم در آستینش بود که با پوزخندی سادگیام را به تمسخر گرفت :«ما با اینا همکاری نمیکنیم! ما فقط از این احمقها استفاده میکنیم!»
💠 همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم میرسید و همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود که باز #مستانه خندید و گفت :«همین احمقها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه!»
سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد :«فقط سه روز بعد استاندار عوض شد! این یعنی ما با همین احمقهای وحشی میتونیم حکومت #بشار_اسد رو به زانو دربیاریم!»
💠 او میگفت و من تازه میفهمیدم تمام شبهایی که خانه نوعروسانهام را با دنیایی از سلیقه برای عید مهیا میکردم و او فقط در شبکههای #العریبه و #الجزیره میچرخید، چه خوابی برای نوروزمان میدیده که دیگر این #جنگ بود، نه مبارزه!
ترسیده بودم، از نگاه مرد #وهابی که تشنه به خونم بود، از بوی دود، از فریاد اعتراض مردم و شهری که دیگر شبیه جهنم شده بود و مقابل چشمانش به التماس افتادم :«بیا برگردیم سعد! من میترسم!»
در گرمای هوا و در برابر اشک مظلومانهام صورتش از عرق پُر شده و نمیخواست به رخم بکشد با پای خودم به این معرکه آمدم که با درماندگی نگاهم کرد و شاید اگر آن تماس برقرار نمیشد به هوای #عشقش هم که شده برمیگشت.
از پشت تلفن نسخه جدیدی برایش پیچیدند که چمدان را از روی زمین بلند کرد و دیگر گریههایم فراموشش شد که به سمت خیابان به راه افتاد.
💠 قدمهایم را دنبالش میکشیدم و هنوز سوالم بیپاسخ مانده بود که #معصومانه پرسیدم :«چرا نمیریم خونه خودتون؟» به سمتم چرخید و در شلوغی شهر عربده کشید تا دروغش را بهتر بشنوم :«خونواده من #حلب زندگی میکنن! من بهت دروغ گفتم چون باید میاومدیم #درعا!»
باورم نمیشد مردی که #عاشقش بودم فریبم دهد و او نمیفهمید چه بلایی سر دلم آورده که برایم خط و نشان کشید :«امشب میریم مسجد #العُمَری میمونیم تا صبح!» دیگر در نگاهش ردّی از #محبت نمیدیدم که قلبم یخ زد و لحنم هم مثل دلم لرزید :«من میخوام برگردم!»
💠 چند قدم بینمان فاصله نبود و همین فاصله را به سمتم دوید تا با تمام قدرت به صورتم سیلی بزند که تعادلم به هم خورد، با پهلو به زمین افتادم و ظاهراً سیلی زمین محکمتر بود که لبم از تیزی دندانم پاره شد.
طعم گرم #خون را در دهانم حس میکردم و سردی نگاه سعد سختتر بود که از هر دو چشم پشیمانم اشک فواره زد. صدای #تیراندازی را میشنیدم، در خیابان اصلی آتش از ساختمانی شعله میکشید و از پشت شیشه گریه میدیدم جمعیت به داخل کوچه میدوند و مثل کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم.
💠 سعد دستم را کشید تا بلندم کند و هنوز از زمین جدا نشده، شانهام آتش گرفت و با صورت به زمین خوردم. حجم خون از بدنم روی زمین میرفت و #گلوله طوری شانهام را شکافته بود که از شدت درد ضجه میزدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_پنجم
💠 هیاهوی مردم در گوشم میکوبید، در تنگنایی از #درد به خودم میپیچیدم و تنها نگاه نگران سعد را میدیدم و دیگر نمیشنیدم چه میگوید. بازوی دیگرم را گرفته و میخواست در میان جمعیتی که به هر سو میدویدند جنازهام را از زمین بلند کند و دیگر نفسی برای ناله نمانده بود که روی دستش از حال رفتم.
از شدت ضعف و ترس و خونریزی با حالت تهوع به هوش آمدم و هنوز چشمانم را باز نکرده، زخم شانهام از درد نعره کشید. کنار دیواری سیاه و سنگی روی فرشی قرمز و قدیمی افتاده بودم، زخم شانهام پانسمان شده و به دستم سِرُم وصل بود.
💠 بدنم سُست و سنگین به زمین چسبیده و نگاه بیحالم تنها سقف بلند بالای سرم را میدید که گرمای انگشتانش را روی گونهام حس کردم و لحن گرمترش را شنیدم :«نازنین!»
درد از روی شانه تا گردنم میکشید، بهسختی سرم را چرخاندم و دیدم کنارم روی زمین کز کرده است. به فاصله چند متر دورمان پردهای کشیده شده و در این خلوت فقط من و او بودیم.
💠 صدای مردانی را از پشت پرده میشنیدم و نمیفهمیدم کجا هستم که با نگاهم مات چشمان سعد شدم و پس از سیلی سنگینش باور نمیکردم حالا به حالم گریه کند. ردّ #خونم روی پیراهن سفیدش مانده و سفیدی چشمانش هم از گریه به سرخی میزد.
میدید رنگم چطور پریده و با یک دست دلش آرام نمیشد که با هر دو دستش صورتم را #نوازش میکرد و زیر لب میگفت :«منو ببخش نازنین! من نباید تو رو با خودم میکشوندم اینجا!»
💠 او با همان لهجه عربی به نرمی #فارسی صحبت میکرد و قیل و قال مردانی که پشت پرده به #عربی فریاد میزدند، سرم را پُر کرده بود که با نفسهایی بریده پرسیدم :«اینجا کجاس؟»
با آستینش اشکش را پاک کرد و انگار خجالت میکشید پاسخم را بدهد که نگاهش مقابل چشمانم زانو زد و زیر لب زمزمه کرد :«مجبور شدم بیارمت اینجا.»
💠 صدای #تکبیر امام جماعت را شنیدم و فهمیدم آخر کار خودش را کرده و مرا به #مسجد عُمری آورده است و باورم نمیشد حتی به جراحتم رحمی نکرده باشد که قلب نگاهم شکست و او عاشقانه التماسم کرد :«نازنین باور کن نمیتونستم ببرمت بیمارستان، ممکن بود شناسایی بشی و دستگیرت کنن!»
سپس با یک دست پرده اشک را از نگاهش کنار زد تا صورتم را بهتر ببیند و با مهربانی دلداریام داد :«اینجام دست کمی از بیمارستان نداره! برا اینکه مجروحین رو نبرن بیمارستان، این قسمت مسجد رو بیمارستان کردن، دکتر و همه امکاناتی هم اوردن!»
💠 و نمیفهمید با هر کلمه حالم را بدتر میکند که لبخندی نمکین نشانم داد و مثل روزهای خوشیمان شیطنت کرد بلکه دلم را به دست آورد :«تو که میدونی من تو عمرم یه رکعت #نماز نخوندم! ولی این مسجد فرق میکنه، این مسجد نقطه شروع مبارزه مردم #سوریه بوده و الان نماد مخالفت با #بشار_اسد شده!»
و او با دروغ مرا به این #جهنم کشانده بود که به جای خنده، چشمانم را از درد در هم کشیدم و مظلومانه ناله زدم :«تو که میدونستی اینجا چه خبره، چرا اومدی؟» با همه عاشقی از پرسش بیپاسخم کلافه شد که گرمای دستانش را از صورتم پس گرفت و با حالتی حق به جانب بهانه آورد :«هسته اولیه انقلاب تو #درعا تشکیل شده، باید خودمون رو میرسوندیم اینجا!»
💠 و من از اخبار بیخبر نبودم و میدیدم درعا با آمادگی کامل به سمت جنگ میرود که با همه خونریزی و حال خرابم، با صدایی که به سختی شنیده میشد، بازخواستش کردم :«این چند ماه همه شهرهای #سوریه تظاهرات بود! چرا بین اینهمه شهر، منو کشوندی وسط میدون جنگ درعا؟»
حالت تهوع طوری به سینهام چنگ انداخت که حرفم نیمه ماند و او رنگ مرگ را در صورتم میدید که از جا پرید و اگر او نبود از #ترس تنهایی جان میدادم که به التماس افتادم :«کجا میری سعد؟»
💠 کاسه صبرم از تحمل اینهمه #وحشت در نصفه روز تَرک خورده و بیاختیار اشک از چشمانم چکید و همین گریه بیشتر آتشش میزد که به سمت پرده رفت و یک جمله گفت :«میرم یه چیزی برات بگیرم بخوری!» و دیگر منتظر پاسخم نماند و اگر اشتباه نکنم از شرّ تماشای اینهمه شکستگیام فرار کرد.
تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در غربتِ مسجدی رها شده، مبارزهای که نمیدانستم کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بیاجازه داخل شد.
💠 از دیدن صورت سیاهش در این بیکسی قلبم از جا کنده شد و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار این #رافضی را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید :«برای کی جاسوسی میکنی #ایرانی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar