#رمان_مدافع_عشق_قسمت22
#هوالعشـق:
همانطورڪه با قدمهای بلند سـمتت میایم زیرلب ریزمیخندم.
می ایسـتےو سـوار موتور میشـوی...هنوز متوجه حضور من نشده ای.
من هم بی معطلی و با سـرعت روی ترڪ موتورت میپرم ودسـتهایم را روی شـانه هایت میگذارم. شـوڪه میشـوی و به جلومیپری. سـر
میگردانی و بمن نگاه میکنے! سرڪج میکنم و لبخند بزرگی تحویلت میدهم!
_ سلام اقا!.. چرا راه نمیفتی!؟
_ چی...!! تو...! کجا برم!
_ اول خانوم رو برسون کلاس بعد خودت برو حوزه
_ برسونمت؟؟؟
_ چیه خب! تنها برم؟
_ لطفا پیاده شو... قبلشم بگوبازی بعدیت چیه!.
_ چراپیاده شم...؟یعنی تن...
_ اره این موقع صبح کلاسداری مگه؟
_ بعله!
پوزخندی میزنی
_ کلاسداری یا تصمیم گرفتی داشته باشے..
عصبـے پیاده میشوم.
_ نه! تصمیمم چیز دیگس علےاڪبر!
این را میگویم و بحالت دو ازت دور میشوم.
خیابان هنوز خلوت اسـت و من پایین چادرم را گرفته ام و میدوم. نفس هایم به شـماره مےافتد نمیخواهم پشـت سـرم را نگاه کنم. گرچه
میدانم دنبالم نمےایی...
به یڪ ڪوچه باریڪ میرسم و داخل میروم...
به دیوار تڪیه میدهم و از عمق دل قطرات اشڪم را رها میڪنم.
دستهایم را روی صورتم میگذارم، صدای هق هق در کوچه میپیچد.
چنددقیقه ای به همان حال گذشت که صدایـےمنوخطاب کرد:
_ خانومی چی شده نبینم اشکا تو!
دسـتم را از روی صـورتم برمیدارم،پلک هایم را از اشـک پاک و بسـمت راسـت نگاه میکنم. پسـرغریبه قد بلند و هیکلے با تیپ اسـپرت
که دستهایش رادر جیب های شلوارش فرو برده و خیره خیره نگاهم میکند.
_ این وقت صبح؟؟..تنها!؟... قضیه چیه ها!
و بعد چشمک میزند!
نگاهش میکنم.هنوز سرم سنگین است. چند
قدم نزدیکم میاید....
_ خیلےنمیخوره چادری باشی!
و به ســرم اشــاره میکند. دســتم را بی اراده باال میبرم. روسـ ـری ام عقب رفته بودو موهایم پیدا بود. بسـ ـرعت روسـ ـری را جلومیکشـ ـم ،
برمیگردم از کوچه بیرون بروم که از پشت کیفم را میگردو میکشد. ترس به جانم مےافتد...
_ اقا ول کن!
_ ول کنم کجا بری خوشگله!؟
سعی میکنم نگاهم را از نگاهش بدزدم. قلبم در سینه میکوبد. کیفم را میکشم اما او محکم نگهش میدارد...
*
غروری داری ازجنس سیاسیون امریکا
ولی من اهل ایرانم/ مقاوم /سخت و پا برجا
#سربازگمنام
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️
اسرار روزه _3.mp3
7.98M
#اسرار_روزه ³
ـ چگونه گرسنگی، میتواند به رشد انسانیت کمک کند؟
ـ جسم، و محدودیتهای آن، چه ارتباطی به روح و رشد آن دارد؟
#استاد_شجاعے🎙
👤|#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن
دختران_فاطمے|پسران_علوے
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
《 #زنگ_بندگے🌙 》
💢حاج آقا قرهی:
وقتی انسان محضر مبارک اولیاء خدا میرسید و میگفت: راهی برای انسان شدن، درست شدن و عبد خدا شدن بیان کنید، اوّلین چیزی که به لسان همهی آنها مشترک است، این است: دوری از گناه! و بالاتر از آن، بعداً که انسان آرام آرام قرب پیدا میکند، میگویند: دوری از فکر گناه. چون خود این فکر گناه، «غَلَبَتْ عَلَیْه». فکر خیر، دعوت به خیر میکند «یَدْعُو إِلَى الْعَمَلِ بِهِ» که ای بسا در بین راه، موانعی پیش بیاید و انجام ندهی. امّا در فکر گناه، غلبه میکند و اصلاً دست خودت هم نیست.
؏ـمـرے گذشت بعدِ تو و
نرفت عادتِ شب زندھ دارے ام
#خادم_الزهرا🌸
دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃
YEKNET.IR - monajat - shabe 3 ramezan - 1400.01.26 - narimani.mp3
6.93M
#رزق_شبانه🌙
🍃آنکس که اول ماه دست مرا گرفته
🍃سی شب برای من در میخانه جا گرفته
#کربلاییسیدرضانریمانۍ🎤
ماھرمضان🙃
#خادم_الزهرا🌸
دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃
.
.
دعای_فرج📜
ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...
🌺الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
♥️وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ
🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى
♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌺محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ
🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
♥️وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
🌺عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً
🌸كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا
♥️محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ
🌺اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى
🌸 فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى
🌺ادْرِكْنى اَدرِکنی
🌸الساعه الساعه الساعه
♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین
(خواندن دعای فرج
به نیت سلامتی و
~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون)
.
.
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸🌱
#خادم_الزهرا🌹
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸